excitebaroot.blogfa.com
و خدايی که در این نزديکيست.......
http://www.excitebaroot.blogfa.com/post-44.aspx
و خدايی که در این نزديکيست. بحث اين نيست كه: آدم هست. مشكل اين است: چرا هست؟ كورههاي آدمسوزي نيز همين. ميتوانست نباشد را ثابت كردند. اندكي از اين پيچيده ترست. سخن از پرسش بنيادين است. سخن از پرسش پرسشهاست. از وجود است نه از موجود. كه چو طوماري واميشود و باز. و سخن از مردي. غرق اين پرسش پرسشها. به افق خيره شده ست. اي همه خلق جهان خاموش. دكتر ضياء موحد- دفتر مشتي نور سرد. نوشته شده توسط samaneh در جمعه چهارم مرداد ۱۳۸۷ ساعت موضوع لینک ثابت. لحظه ی عزیمت ناگزیر می شود. پرده پندار مىباید درید. این دو بس نان؟
excitebaroot.blogfa.com
و خدايی که در این نزديکيست.......
http://www.excitebaroot.blogfa.com/8705.aspx
و خدايی که در این نزديکيست. بحث اين نيست كه: آدم هست. مشكل اين است: چرا هست؟ كورههاي آدمسوزي نيز همين. ميتوانست نباشد را ثابت كردند. اندكي از اين پيچيده ترست. سخن از پرسش بنيادين است. سخن از پرسش پرسشهاست. از وجود است نه از موجود. كه چو طوماري واميشود و باز. و سخن از مردي. غرق اين پرسش پرسشها. به افق خيره شده ست. اي همه خلق جهان خاموش. دكتر ضياء موحد- دفتر مشتي نور سرد. نوشته شده توسط samaneh در جمعه چهارم مرداد 1387 ساعت موضوع لینک ثابت. لحظه ی عزیمت ناگزیر می شود. پرده پندار مىباید درید. این دو بس نان؟
excitebaroot.blogfa.com
و خدايی که در این نزديکيست.......
http://www.excitebaroot.blogfa.com/post-51.aspx
و خدايی که در این نزديکيست. پرده پندار مىباید درید. عزم آن دارم که امشب مست مست. پاى کوبان کوزه د ردى به دست. سر به بازار قلندر برنهم. پس به یکساعت ببازم هرچه هست. تا کى از تزویر باشم ره نماى؟ تا کى از پندار باشم خودپرست. پرده پندار مىباید درید. توبه تزویر مىباید شکست. وقت آن آمد که. چند خواهم بود آخر پاى بست؟ در ده شرابى دلگشاى. مى بر سر نشست. تا ما مرد وار. دور گردون زیر پا آریم پست. مشترى را خرقه از بر برکشیم. زهره را تا حشر گردانیم مست. همچو عطار از جهت بیرون شویم. بىجهت در رقص آییم از الست.
excitebaroot.blogfa.com
و خدايی که در این نزديکيست.......
http://www.excitebaroot.blogfa.com/post-50.aspx
و خدايی که در این نزديکيست. گرچه با اندیشه ی نو متولد می شوم. امروز نیز روز آغاز من است. و آغاز لمس همه ی لحظه. نوشته شده توسط samaneh در سه شنبه هفدهم شهریور ۱۳۸۸ ساعت موضوع لینک ثابت. لحظه ی عزیمت ناگزیر می شود. پرده پندار مىباید درید. چقدر مردن خوب ست. این دو بس نان؟ من هیچگاه گرسنه نبوده ام. همین است آنچه می خواهم. سيمرغ همان سي مرغ بود. ته مانده های یک مرد. کلمات زیبا انسانهای زیبا. عشقي بي قاف بي شين بي نقطه. ابلهی که همه چیز میدانست. یا خالی و یا لبریز. طراح حرفه ای قالب وبلاگ.
excitebaroot.blogfa.com
و خدايی که در این نزديکيست.......
http://www.excitebaroot.blogfa.com/8711.aspx
و خدايی که در این نزديکيست. جای آن دارد که چندی هم ره صحرا بگیرم. سنگ خارا را گواه این دل شیدا بگیرم. مو به مو دارم سخنها نکته ها از انجمن ها. بشنو ای سنگ بیابان بشنوید ای باد و باران. با شما همرازم اکنون با شما دمسازم اکنون. شمع خود سوزی چو من در میان انجمن گاهی اگر آهی کشد دلها بسوزد. یک چنین آتش به جان مصلحت باشد همان با عشق خود تنها شود تنها بسوزد. من یکی مجنون دیگر در پی لیلای خویشم. عاشق این شور و حال عشق بی پروای خویشم. تا به سویش ره سپارم سر ز مستی بر ندارم. جای آن دارد که چندی هم ره صحرا بگیرم.
dokhtarakegeryan.blogfa.com
چشم های گریان من -
http://www.dokhtarakegeryan.blogfa.com/post-12.aspx
چشم های گریان من. ای اقاقی های وحشی که بی هیچ لبخندی. در کنار کلبه تاریک من پا گرفته اید. ای واژه های تلخ تنهایی/ای عابران خسته سر نوشت. ای ورق های پاره شده در غبار سهمگین. آیا کسی مرا در خاطرات اشکهایم می شناسد؟ آیا عابران کوچه های غم فقط برای یک لحظه کنر پنجره راز هایم می نشینند. تا قصه قصر ماتم را باز گویم. با شما هستم ای آدم های شیشه ای. آیا گام های دیروز کودکی ام را با شادی به من باز می گردانید. با شما هایم ای اسطوره های قصر ماتم. نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۸۷/۱۱/۲۳ 21:26 توسط ساغر. خونه ی مبین عزیز.
dokhtarakegeryan.blogfa.com
چشم های گریان من - خدایا
http://www.dokhtarakegeryan.blogfa.com/post-28.aspx
چشم های گریان من. نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۸۸/۰۶/۱۲ 10:25 توسط ساغر. DESIGN BY : NIGHT SILENCE. دوباره سلام بار اولی که این خونه کوچیکو راه انداختم 19 سالم بود ولی الان که دوباره تصمیم گرفتم چراغشو روشن کنم 23 سالم. خونه ی مبین عزیز. بی تو میمیرم مریم. از ماست که بر ماست. دوست داشتنی های روزگار. قالب های نایت اسکین. Design by : Night Skin.
daftarezendegi.blogsky.com
حکایت های من...
http://www.daftarezendegi.blogsky.com/1390/02/30/post-133
آمدم بنویسم .آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم. جمعه 30 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 11:04 ب.ظ. Nemidonam chera minevisam baede in hame sal .aslan nemidonam vase chi injam .kolan hichi nemidonam. Midonam yekam dire vase goftane in jomle vali mamnonam ke be yadam bodin. ارسال پیغام به مدیر. حکایت های ما ( نداااا و دوستان). خونه ی ما (وب گروهی دوستان ). برگی از دفتر سوخته (روزبه). این همان چیزیست که میبینید (TaNzAd). تنها میروم. (علی). خاموشی پر صدا (پوریا). پسری از نسل باران (عباس). زندگانی . (احسان ).
dokhtarakegeryan.blogfa.com
چشم های گریان من - دارم میرم
http://www.dokhtarakegeryan.blogfa.com/post-25.aspx
چشم های گریان من. دارم میرم از این دیار سردو بی روح. دارم میرم از پیش این آدمای بی وفاو درو. دارم میرم تا شاید در دیاری دیگر آدمکی پیدا کنم. که در سینه اش به جای سنگ قلبی باشد. دارم میرم تا پیدا کنم کسی رو که تا قیامت روی قولش بمونه. دارم میرمکه در گوشه ای دیگر امید از دست رفته ام را بیابم. نوشته شده در شنبه ۱۳۸۷/۱۲/۲۴ 20:6 توسط ساغر. DESIGN BY : NIGHT SILENCE. دوباره سلام بار اولی که این خونه کوچیکو راه انداختم 19 سالم بود ولی الان که دوباره تصمیم گرفتم چراغشو روشن کنم 23 سالم. خونه ی مبین عزیز.