sooratakhanarahatand.persianblog.ir
صورتک
http://sooratakhanarahatand.persianblog.ir/1390/2
فقط میخوام تموم شه . نوشته شده در سهشنبه ٢٧ اردیبهشت ۱۳٩٠ساعت ٤:٤۱ ب.ظ توسط صورتک نظرات . یه عمر فکر میکردم اگه کار خوبی انجام بدم . خدا خوشحال میشه . میخنده . همیشه عاشق خنده های خدا بودم . وقتی خدا بخنده یعنی بنده هاش هم شادن . سال پیش معلممون گفت : خدا مثل آدما نیست . نمیخنده . گریه نمیکنه . خدا خوشحال نمیشه . این یعنی یه عمر هدف الکی . یعنی اگه یه نفرو ناراحت میکردم یا خوشحال . فرقی به حال خدا نداشت . اما من عاشق خنده های خدا بودم . هنوز هم دلم میخواد برم پیشش و از نزدیک خنده هاشو ببینم . اس اس 501...
hamid-pc.persianblog.ir
زنبور تشنه
http://www.hamid-pc.persianblog.ir/post/73
ساعت ۱:٢٢ ب.ظ روز ۱۳٩٠/٩/٢. عشق ورزیدنم مبدل به نفرت شده. و در فراسوی سرنوشتم. من می دهم ، و تو می گیری. از این زندگی دست کشیده ام. و ازجوانی رودست خورده ام. این دورغ را به حقیقت مبدل کرده ای. درباره : این دردم را به کجا ببرم؟ می گریزم ولی این درد با من است پس مرا تکه تکه کنید و به بیرون بریزید در درونم چیز های است که شیون می کنند وفریاد می کشند . . . پروفایل مدیر : حمیدرضا. مدادآبی( مجموعه داستانک) قسمت اول. اسب ( اتود اولين داستان ). وصيت نامه يك آدم موفق. هشت نکته برای زندگی ایده آل. و دشت است خلوتم.
hamid-pc.persianblog.ir
زنبور تشنه
http://www.hamid-pc.persianblog.ir/page/noel
حمید رضا همتی بهار. متولد سال ١٣٦٤ در قوچان. تحصیلات ابتدایی در قوچان راهنمایی در تهران و مشهد و دبیرستان در مشهد. دیپلم تئوری موسیقی از جهاد دانشگاهی مشهد. فارغ التحصیل رشته صنایع چوب و کاغذ. درباره : این دردم را به کجا ببرم؟ می گریزم ولی این درد با من است پس مرا تکه تکه کنید و به بیرون بریزید در درونم چیز های است که شیون می کنند وفریاد می کشند . . . پروفایل مدیر : حمیدرضا. مدادآبی( مجموعه داستانک) قسمت اول. اسب ( اتود اولين داستان ). وصيت نامه يك آدم موفق. هشت نکته برای زندگی ایده آل. و دشت است خلوتم.
hamid-pc.persianblog.ir
زنبور تشنه
http://www.hamid-pc.persianblog.ir/post/70
ساعت ۳:۱۸ ب.ظ روز ۱۳٩٠/۸/۱٧. پیشرفت میکنی ، تنزل میکنی ، عقب افتاده ای و دوباره پیشرفت میکنی,. آن چیزی که نمی دانی ترا قدرتمندتر میکند,. پیشزفت تنزل عقب ماندگی است. در اعماق روزهای سیاه ، اعماق شبهای سیاه. در اعماق فکرها بسیار سیاه. دندانهایم را روی زندگی سختی که در حاله امدن است می شکنم. زخمهایم را نمایان میکنم. پاهایم را برای آن که فرار نکنم قطع میکنم. ولی من جان سختم. کلمات کلیدی : تنزل. درباره : این دردم را به کجا ببرم؟ پروفایل مدیر : حمیدرضا. مدادآبی( مجموعه داستانک) قسمت اول. وصيت نامه يك آدم موفق.
bargrizan87.blogfa.com
برگ ریزان
http://bargrizan87.blogfa.com/post-92.aspx
ادبی , اجتماعی ,علمی. دور دست های خیال. وسیع باش وتنها و سربه زیر و سخت. از تمام روزهای با هم بودن. این فصل را با من بخوان باقی فسانه است. مهد کودک ما یاسین. گیرم که حق به جانب رویاهای سبز شما باشد ولی هیچگاه به خاطر بهار پشت سر پاییز هجو نخواهم گفت من که خوب می دانم برگ از درخت خسته می شود وگرنه پاییز بهانه است. دوشنبه بیستم شهریور ۱۳۹۱ ] [ 7:34 ] [ مارال ]. کاش پاکیهای کودکانه فراموش نشود . ساخت کد موزیک آنلاین. Weblog Themes By : Pichak.net.
shaly.persianblog.ir
زوربا.......
http://shaly.persianblog.ir/1386/12
نويسنده: زوربا - جمعه ۱٠ اسفند ،۱۳۸٦. در لحظه های سپید سحر که نسیم ، تو را ای رفته عشق! در بستر اندیشه ام جاری می کند به دنبال آینه هایی میگردم که انعکاس تو باشد. ای روح لاله های خدایی که در خواب سبز چمنها به رقص در می آیی و در کنار خورشید می آسایی! با من چه کرده ای که ابرهای خاطرات تو چنین در فضای دیده ام بی تاب می گرید. پن: اینقدر جدی خودم رو گم کردم که برای یابود سالگرد پدر هم دچار تاخیر شدم. و چه حس لزجی. اگه میدونستم چی شده حتما یه عنوانی براش میشد زد. رها باید شد از این بند. درد و چیزی به نام زندگی!
shaly.persianblog.ir
زوربا.......
http://shaly.persianblog.ir/1387/5
نويسنده: زوربا - شنبه ٥ امرداد ،۱۳۸٧. آدم و حوا. : «هابیل و قابیل»! و من در پی افسانه آفرینش به این منزل رسیده ام که هابیل و قابیل تنها نمادی است از خیر و شر نهاد آدم (از پندار و گفتار و کردار). و ما تکثیر شدیم در نقطه ای شگرف و مشترک،. و چه حس لزجی. اگه میدونستم چی شده حتما یه عنوانی براش میشد زد. بدون عنوان . بدون منظور. بدون نگاه. بی همه چیز! رها باید شد از این بند. درد و چیزی به نام زندگی! به یاد مرگ (پاسات). و دشت است خلوتم ( گندم*). تا شقایق هست زندگی باید کرد(غزال). حسی از جنس بلور (گلنسا).
shaly.persianblog.ir
زوربا.......
http://shaly.persianblog.ir/1389/4
رها باید شد از این بند. نويسنده: زوربا - شنبه ۱٢ تیر ،۱۳۸٩. علاقه داشتن یعنی بیگاری کشیدن از خود. به دنبال وسوسه ذهنی عجیبی هستم که بتونم چربی روحم رو آب کنم. و چه حس لزجی. اگه میدونستم چی شده حتما یه عنوانی براش میشد زد. بدون عنوان . بدون منظور. بدون نگاه. بی همه چیز! رها باید شد از این بند. درد و چیزی به نام زندگی! به یاد مرگ (پاسات). و دشت است خلوتم ( گندم*). تا شقایق هست زندگی باید کرد(غزال). حسی از جنس بلور (گلنسا). گلدونه های رازقی (سوفیا منصف). کوهستان یک دختر بارانی (سوفیا منصف).
shaly.persianblog.ir
زوربا.......
http://shaly.persianblog.ir/archive
1662;نجشنبه ٤ تیر ،۱۳٩٤. 1588;نبه ۱ مهر ،۱۳٩۱. و چه حس لزجی. 1740;کشنبه ٢٤ اردیبهشت ،۱۳٩۱. 1670;هارشنبه ٢۳ آذر ،۱۳٩٠. اگه میدونستم چی شده حتما یه عنوانی براش میشد زد. 1580;معه ۱٠ تیر ،۱۳٩٠. بدون عنوان . بدون منظور. بدون نگاه. بی همه چیز! 1588;نبه ۱٧ اردیبهشت ،۱۳٩٠. رها باید شد از این بند. 1588;نبه ۱٢ تیر ،۱۳۸٩. 1588;نبه ۱ خرداد ،۱۳۸٩. 1583;وشنبه ٩ فروردین ،۱۳۸٩. درد و چیزی به نام زندگی! 1588;نبه ٢٥ مهر ،۱۳۸۸. و عشق را کنار تیرک راهبند تازیانه میزنند. چهارشنبه ٥ فروردین ،۱۳۸۸. از جمادی مردم و حیوان شدم.