khaateraatemoon91af.blogfa.com
A ♥ FA ♥ F - خاطرات عاشقانه خودم و خودش
http://khaateraatemoon91af.blogfa.com/
A ♥ F - خاطرات عاشقانه خودم و خودش
http://khaateraatemoon91af.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Sunday
LOAD TIME
0.3 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
2
SSL
EXTERNAL LINKS
1
SITE IP
209.126.116.165
LOAD TIME
0.328 sec
SCORE
6.2
A ♥ F | khaateraatemoon91af.blogfa.com Reviews
https://khaateraatemoon91af.blogfa.com
A ♥ F - خاطرات عاشقانه خودم و خودش
Link Dump
http://www.khaateraatemoon91af.blogfa.com/links
Error 404 - Page not found
http://www.khaateraatemoon91af.blogfa.com/profile
صفحه ای با این آدرس پیدا نشد!
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
2
Index of /
به خورشيد بگو برگردد
به خورشيد بگو برگردد. متن هایی برای هیچ. برچسبها: ورقای نچسبیده به دیوارای یک کوچه ی بن بست. تاريخ دوشنبه بیست و هشتم اسفند 1391ساعت 17:57 نويسنده سیدمحمد محمدپور. از تو کبریتی خواستم. که شب را روشن کنم. تا پلهها و تو را گم نکنم. کبریت را که افروختم، آغاز پیری بود. گفتم دستانات را به من بسپار. که زمان کهنه شود. دستانات را به من سپردی. زمان کهنه شد و م رد. دو شعر در کانون فرهنگی چوک. آنات- سایت تخصصی شعر کوتاه ایران و جهان. شعری از من در روزنامه عصر مردم. شعری دیگر در عصر مردم. سایت رسمی روح الله احمدی.
★ روزهایی که میگذرند ★
سال نو مبارک. آخرین پست این وبلاگ. نوشته شده در یکشنبه یکم فروردین 1389ساعت 0:31 توسط ناناس خانومی. و خدایی که درین نزدیکیست. فقط تو آغوش خودم دغدغه هاتو جا بذار. یاسی جون و آقا مهدی. مامان اعظم و سپهر جون. مامان نوشین و هستی ناز. خدا بهانه ای برای پاک زیستن.
خاطراتــــ ــمون
همیشه برای خودت زندگی كن نه برای حرفای دیگران! چه خواب خوبی.چه شب خوبی. ساعت 8:30 با صدای دوستی بیدار میشم.میگه الان دانشگاهم كلاسا تا ساعت12 تشكیل نمیشن. غلت میخورم تو تختم.میگم پس من دیگه نمیام یونی.دوستی میگه پس من میرم خونه. براش ماچ آبدار میفرستم.دیگه خوابم نمیبره.دلم هوای این جارو میكنه عجیب. دیشب 2تا پالتو خریدم. خیلی خوشگل و بسی خوشمزه! 3شنبه با دختر خالم قراره بریم پاساژ رضا.من كیف و كفش عید خریداری كنم. این ترم.این ترم خوبه.آروم شدم.خیلی.من همیشه شلوغم.خیلی. خیلی زیاد دارم لحظه شماری میكنم.
khaateraatemoon91af.blogfa.com
A ♥ F
سلام حالتونم که خوبه! خوب اول خودمونو معرفی میکنیم. امیراقا تولدش 73.4.31 یه تیری. رشتش عمران و ایشالا اقامهندس میشه. جونی تولدش 77.2.1 یه اردیبهشتی. کامپیوتر و ایشالا خانوم مهندس میش ه. من و امیرم عاشق همیم اونم از اون عشقای واقعی. اینجا قراره همه خاطرات چه خوب (. و چه بد (. و بنویسم البته بدون خبر آقایی که اگه بفهمه. هه هه جدی گرفتی؟ امیر که منو نمیزنه. خیلیم مهربونه. البته استثناعاتیم وجود داره. عشق در یک نگاه البته واسه امیر اینطوری بود چون فاطمه خیلی سخت عاشقش شد و امیر کلی تلاش کرد. سعی بر این داشت...
ღ خاطرات من ღ
ღ خاطرات من ღ. خدا جونم خیلی دوستش دارم. حتی اگه دیگه با هم و پیش هم نباشیم. دیدن خوشحالیش واسم از هرچیزی مهمتره. نوشته شده در سه شنبه بیست و هفتم آبان 1393 ساعت 11:55 توسط мoид. خدا جونم میشه دستمو بگیری؟ نوشته شده در چهارشنبه بیست و یکم آبان 1393 ساعت 22:22 توسط мoид. امشب تولدمه. هه. کاش میشد زندگیم تو همین 21 سالگی متوقف میشد. خدا جون چرا صدامو نمیشنوی؟ نوشته شده در شنبه یکم شهریور 1393 ساعت 2:26 توسط мoид. دیشب دختر خالم یه پیام داد گفت قدر خودتو بدون کاری که من هیچوقت انجام ندادم. بعد از 6 سال.
♡دنیــــای منــــو احمــــــد(✿◠‿◠)
سرت را روی پاهای من بگذار. ما از روز اول هم با. خدای مردم این شهر. ساعت ب ه قلم Ahmad and Rozaa. آدما نباس دوست پیدا کنن. وقتی دیگه نمیشه بهشون زنگ بزنی. وقتی نمیتونی درد و دل کنی. یا حتی باهاشون شوخی کنی و بخندی. و همه دوستی خلاصه میشه تو عکسهات و خاطراتت. هی بغض تو گلوت گیر میکنه. آدما باس همیشه تنها بمونن! ساعت ب ه قلم Ahmad and Rozaa. روزها پ ر و خالی می شوند. مثل فنجان های چای در کافه های. هیچ اتفاق خاصی نمی افتد. این که مثلا تو. در آن سوی میز نشسته باشی! ساعت ب ه قلم Ahmad and Rozaa. طراح : ص دف.
خاطـــــــــــره ات مـــــــــــــن
سایه های ت و و من . روزگاری است غریبانه به هم مینگرند ،. نه به افسون نگاهی دل خود می سپرند . و نه از دوست عبث می گذرند ،. سایه ها خوشبخت اند کینه را در دلشان راهی نیست! عشق های من و ت و هر دو افسانه این سنگ و سبوست! من غریبانه به خوشبختی خود مینگرم . و ت و غمگین تر از آنی که مرا شاد کنی! می بخشمت بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی. بخاطر تمام خنده هایی که به صورتم نشاندی نمی بخشمت به خاطر دلی که برایم شکستی. بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی.نمی بخشمت بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی. سادگي را دوست دارم.
مینویسم تا باشم....
دستم بگیر تا رها میشوم. من عاشق اینم که دستم بگیری. دستم بگیری و رهایم کنی و باز نیفتاده ببینمت، حست کنم و ببینمت. بحثی در افتادن نیست حرف من این است که دستم بگیری و رهایم نکنی. من بارها زمین خوردم تا به اینجا رسیده ام. افتادن از ت باشد و دستگیری از تو.خدا. نوشته شده در یکشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۴ساعت 11:13 توسط فرزند آدم. و خدایی که در این نزدیکیست. نمیبینمت اما احساست میکنم. امروز هم مثل تمام روزهایم عجیب است عجیب تر از هر روز دیگری. امروز خبر بدی برایم رسیده و تمام وجود و ته استخوانهایم درد دارند.
مینویسم از حضور سبز خاطره ها
مینویسم از حضور سبز خاطره ها. جمعه ششم بهمن 1391. این مملکت و دولت و همه ی کسانی که شرایط زندگی میسازند مسئول همه ی آدم هایی که توی اون زندگی میکنن و میکردند ، هستند. از جمله همه ی خوبی ها و بدی هایی که مرتکب میشوند. بدون قبول هیچ مسئولیتی در قبال این همه فقر و بدبختی. من نمیدونم برای حل مشکل این کودکان و یا ریشکن شدن فقر این مسائل باید چی کار کرد. فقط این ،حالا که همه ی این مسائل وجود داره، کسی که در جایگاه قاضی برای گفتن حکم میشینه. برای همه کس با جرم یکسان حکم یکسان دادن کار اشتباهیه. ماری وقتی با دلق...