kamali313.blogfa.com

masoume17.blogfa.com

از بین خوبهای غزل سر بلند کن -

http://www.masoume17.blogfa.com/post-8.aspx

از بین خوبهای غزل سر بلند کن. تمام روز و شبم از تو میشود سرشار. سرم به مستی این چشمها همیشه دچار. بدون نام تو نان غزل چقدر آجر. نه،من،فقط من و خودکار. بدون تو چاره ام این است. حضور سقف بلند وطناب محکم دار. نگو که غیر تو هم.غیر من؟ نمینشینم و زانوی غم پر دیوار. فقط دولول قدیمی منحصر بخرم. وشعله ور بروم صبح زود سمت قرار. بگو کجاست رقیبم که دعوتش بکنم. به لحظه های دوءل روی ریلهای قطار. اهمیت که ندارد مقابلت بروم. به یک صدای تفنگ و.لباس و آب انار. تمام هفته به این قصه ها می اندیشم. رفته ای و من هر روز.

masoume17.blogfa.com

از بین خوبهای غزل سر بلند کن

http://www.masoume17.blogfa.com/8803.aspx

از بین خوبهای غزل سر بلند کن. لاله های آزاد دشت زندگی کوتاه ونقشی ماندگار دارند. جعبه مداد رنگی چیزهای زیادی به ما یاد میدهد بااینکه رنگ مدادها باهم متفاوت است ولی آنها مهربان. درکنار هم قرار گرفته اند. ساکنان دریاپس از مدتی صدای امواج رانمی شنوند وچه تلخ است قصه عادت. درددوست داشتن ودردکسی رابرای دوست نداشتن درد است ودردمن هردو. بزرگ باش وعمیق دریا حتی پس ازطوفان هم دریاست. نوشته شده در دوشنبه ۱۳۸۸/۰۳/۱۱ساعت18:1توسط معصومه انصاری. رفته ای و من هر روز. به موریانه ها فکر میکنم. که آهسته و آرام.

masoume17.blogfa.com

از بین خوبهای غزل سر بلند کن -

http://www.masoume17.blogfa.com/post-1.aspx

از بین خوبهای غزل سر بلند کن. وقتی تمام دفتر شعرم کپک زدست. از هر کنار و گوشه فقط ناخنک زدست. دستی که بین واژه به نرمی وزیده است. بر صورتش به نام غزل صورتک زدست. هر واژه واژه کهنه که شد بو گرفته است. دستی رسید و کهنگی اش را نمک زدست. یک مبهمی دوباره . فضای نوشته هام. از یک محیط بسته به بیرون سرک زدست. آرام لای دفتر شعرم خزیده با. مستفعلن مفاعل چشمش محک زدست. زرتشت هم به عمق دلم شعله داده است. اشعار باستانی جانا. کپک زدست. حالا تمام واژه که دنیای من تویی . یا تو عزیزمی. به شعرم سرک زدست. که آهسته و آرام.

masoume17.blogfa.com

از بین خوبهای غزل سر بلند کن

http://www.masoume17.blogfa.com/8712.aspx

از بین خوبهای غزل سر بلند کن. ازمن چه میدانی پریشانم چگونه. آشفته چون برگ درختانم چگونه. نه من برایت شرح دردم رانگفتم. پشت سکوتم روزوشب سنگرگرفتم. بااین سکوتم من خروشانم چگونه. می دانم این آشفتگیها بچه گانه است. مانندطفلی دردبستانم .چگونه. حرف دلم راپیش چشمت رک بگویم. که بی تو من درگیربحرانم چگونه. خم بود پیش توسرم شاید ببینی. من بی سرم بی سروسامانم چگونه. ازمن چه می دانی چگونه من بگویم. آرامم ودراوج طغیانم چگونه. نوشته شده در یکشنبه ۱۳۸۷/۱۲/۱۸ساعت11:24توسط معصومه انصاری. رفته ای و من هر روز.

masoume17.blogfa.com

از بین خوبهای غزل سر بلند کن -

http://www.masoume17.blogfa.com/post-7.aspx

از بین خوبهای غزل سر بلند کن. هی با خود خودم که کلنجار می روم. می بینم از برابرت این بار می روم. یا نهتو می روی و من اینجا بحال خود. از حافظه وخاطرت انگار می روم. وقتی دل تمام غزل شور می زند. از بین گیر و.آنهمه دار می روم. بردار گوشه دلم این ابر خسته را. خیسم که از حواشی دیوار می روم. هی دست روی دست ویک عمر آزگار. چشمت نگفته بود که این بار می روم. محشر بپا نکن و نگو مصلحت.که من. تا پای عاشقانه یک دار می روم. قد می کشی میان غزلهای آخرم. در شیب تند حادثه این بار می روم. از بین خوبهای غزل سربلند کن.

masoume17.blogfa.com

از بین خوبهای غزل سر بلند کن

http://www.masoume17.blogfa.com/8908.aspx

از بین خوبهای غزل سر بلند کن. هی با خود خودم که کلنجار می روم. می بینم از برابرت این بار می روم. یا نهتو می روی و من اینجا بحال خود. از حافظه وخاطرت انگار می روم. وقتی دل تمام غزل شور می زند. از بین گیر و.آنهمه دار می روم. بردار گوشه دلم این ابر خسته را. خیسم که از حواشی دیوار می روم. هی دست روی دست ویک عمر آزگار. چشمت نگفته بود که این بار می روم. محشر بپا نکن و نگو مصلحت.که من. تا پای عاشقانه یک دار می روم. قد می کشی میان غزلهای آخرم. در شیب تند حادثه این بار می روم. از بین خوبهای غزل سربلند کن.

masoume17.blogfa.com

از بین خوبهای غزل سر بلند کن

http://www.masoume17.blogfa.com/8903.aspx

از بین خوبهای غزل سر بلند کن. بغضم رقم زده است غم هم قطارها. آوای زیرها وصدای سه تارها. سمفونی الهه ناز بنانمان. آن سفره های ساده شام و ناهارها. یخ بسته ام درون همین قصه های تلخ. توی اتاق ساکت سه در چهارها. آتش گرفته ام من و تسکین درد نیست. از این جماعت مثلأ باوقارها. ما را به رسم ساده زبانی فروختند. این داعیان ندبه ی در انتظارها. حالا زمان به نفع همین فکر کوته هان. حالا زمان به نفع همین بی وقارها. نوشته شده در سه شنبه ۱۳۸۹/۰۳/۱۱ساعت11:36توسط معصومه انصاری. رفته ای و من هر روز. به موریانه ها فکر میکنم.

masoume17.blogfa.com

از بین خوبهای غزل سر بلند کن -

http://www.masoume17.blogfa.com/post-6.aspx

از بین خوبهای غزل سر بلند کن. بغضم رقم زده است غم هم قطارها. آوای زیرها وصدای سه تارها. سمفونی الهه ناز بنانمان. آن سفره های ساده شام و ناهارها. یخ بسته ام درون همین قصه های تلخ. توی اتاق ساکت سه در چهارها. آتش گرفته ام من و تسکین درد نیست. از این جماعت مثلأ باوقارها. ما را به رسم ساده زبانی فروختند. این داعیان ندبه ی در انتظارها. حالا زمان به نفع همین فکر کوته هان. حالا زمان به نفع همین بی وقارها. نوشته شده در سه شنبه ۱۳۸۹/۰۳/۱۱ساعت11:36توسط معصومه انصاری. رفته ای و من هر روز. به موریانه ها فکر میکنم.

masoume17.blogfa.com

از بین خوبهای غزل سر بلند کن

http://www.masoume17.blogfa.com/8710.aspx

از بین خوبهای غزل سر بلند کن. وقتی تمام دفتر شعرم کپک زدست. از هر کنار و گوشه فقط ناخنک زدست. دستی که بین واژه به نرمی وزیده است. بر صورتش به نام غزل صورتک زدست. هر واژه واژه کهنه که شد بو گرفته است. دستی رسید و کهنگی اش را نمک زدست. یک مبهمی دوباره . فضای نوشته هام. از یک محیط بسته به بیرون سرک زدست. آرام لای دفتر شعرم خزیده با. مستفعلن مفاعل چشمش محک زدست. زرتشت هم به عمق دلم شعله داده است. اشعار باستانی جانا. کپک زدست. حالا تمام واژه که دنیای من تویی . یا تو عزیزمی. به شعرم سرک زدست. که آهسته و آرام.

masoume17.blogfa.com

از بین خوبهای غزل سر بلند کن

http://www.masoume17.blogfa.com/8805.aspx

از بین خوبهای غزل سر بلند کن. سلام خدمت همه دوستان خوب ومعذرت خواهی به خاطر وقفه ای که دربه روزکردنوبلاگم افتادد. گرفت باهمه شوروحال دستم را. درآن سفرکه رسیدم شمال دستم را. نشست:خیره که شدیک بهانه پیداکرد. زمان دادن یک پرتقال:دستم را. چه پرتقال عجیبی وجودم آتش شد. وسوخت درپی یک اتصال دستم را. تمام یک هیجان ریخت گوشه لبهام. کشیدمش عقب وزیرشال دستم را. ولی زبانه کشید:سوخت گوشه شالم. سپردمش ته آب زلال دستم را. نشستم وبه ته یک خیال لغزیدم. که خواندلای همان یک خیال:دستم را. رفته ای و من هر روز. که آهسته و آرام.