mypolaris.blogfa.com
ستاره ي قطبي من ..!؟ - قهرمان قصه
http://www.mypolaris.blogfa.com/post-14.aspx
ستاره ي قطبي من ! امروز کاملا اتفاقی در یک مجلس زنانه شرکت کردم. مجلس صحبت و چایی خوری بین چند زن که برای گذراندن اوقات شان دور هم جمع شده بودنند. حرفهایشان برایم تکاندهنده بود. قصه هایی که هر کدامشان به نوعی درآن درگیر بودنند یا قصه هایی که دهن به دهن گشته بود و به آنها رسیده بود و دهن به دهن میگشت تا گذر زمان آنها را نیز شامل فراموشی کند و جایشان را به قصه های جدید دیگری بدهد. قصه هایی که قهرمان داستان در آن مردی است که قدرت فیزیکی اش تنها برتری است به زنانی است که شخصیت دوم و شاید سیاه لشکر قصه هستند.
mypolaris.blogfa.com
ستاره ي قطبي من ..!؟
http://www.mypolaris.blogfa.com/8811.aspx
ستاره ي قطبي من ! مرد ساندویچ فروشی که کنار سرک ساندویچ می فروشد، و من درحالیکه بیشتر از یک شبانه روز می شود که لب به غذا نزدم بوی مطبوع وساندویج معده ام را به شدت تحریک می کند. مرد ساندویچ فروش گاهی برآورنده آرزویم می شود و به ما ساندویچ میدهد. پدر در حالیکه دستش همیشه روی شانه ام سنگینی می کند، گاهی زمزمه می کند که خیرات بدین اما صدایش را غیر از من که در کنارش ایستاد هستم هیچ کس نمی شنود. بابا جان مالته بخر. باشد، جان بابا الان برایت مالته می خرم. عابران بی اعتنا از کنارش می گذشتند. من هم گدا هستم....
mypolaris.blogfa.com
ستاره ي قطبي من ..!؟ - دروازه ملک
http://www.mypolaris.blogfa.com/post-8.aspx
ستاره ي قطبي من ! امروز تصمیم گرفتم که فقط چشم دید هایم را در فاصله پنج دقیقه ای بین ایستگاه موتر جبرییل در دروازه ملک تا آنطرف سرک بی هیچ قضاوتی بنویسم. صبح طبق معمول هر روز برای رفتن به شهر سوار موتر فلان کوچی از جبرییل شدم. و به روی چوکی جلو که اختصاص به خانمها دارد نشستم. متوجه زن ومردی شدم که در چوکی عقب نشسته بودند و آرام حرف می زدند. فاصله دوری نبود و صداها واضح شنیده می شد. مرد- من هیچگاه در این مدت دو سال نتوانستم تو را درک کنم. زن- تو هرگز نخواستی که مرا درک کنی. هیچگاه در تمام عمرم اینقدر محبت...
mypolaris.blogfa.com
ستاره ي قطبي من ..!؟ - قصه تکراری
http://www.mypolaris.blogfa.com/post-9.aspx
ستاره ي قطبي من ! دیروز که از سر کار بر می گشتم خانه، احساس خوبی نداشتم. یک ماه بود که کارم تمام وقت شده بود و من اصلا وقت نداشتم که دیدن بهترین دوستانم بروم. صبح با عجله حاضر می شوم ، یا علی و سر کار . غروب خسته و درمانده می رسم خانه . وقتی خانه رسیدم اولین کاری که کردم دفتر را نگاه کردم نه اسمی نه فامیلی اما در صفحه های اول یک نامه ای نوشته شده بود که بعد از خواندنش خیلی متاثر شدم. نمی دانم صاحب دفتر کیست؟ در نامه هم هیچ اثری از صاحب دفترندیدم. من بی هیچ توقعی کنارت بودم و هیچوقت بی اعتنایی هایت نسبت ب...
mypolaris.blogfa.com
ستاره ي قطبي من ..!؟
http://www.mypolaris.blogfa.com/8812.aspx
ستاره ي قطبي من ! نوشته شده در 2010/3/18. ساعت 15:27 توسط طاهره شریفی. گپ و گفتهای هزارگی. یک فنجان چای تلخ.
mypolaris.blogfa.com
ستاره ي قطبي من ..!؟ - صدای بی صدایی
http://www.mypolaris.blogfa.com/post-12.aspx
ستاره ي قطبي من ! مرد ساندویچ فروشی که کنار سرک ساندویچ می فروشد، و من درحالیکه بیشتر از یک شبانه روز می شود که لب به غذا نزدم بوی مطبوع وساندویج معده ام را به شدت تحریک می کند. مرد ساندویچ فروش گاهی برآورنده آرزویم می شود و به ما ساندویچ میدهد. پدر در حالیکه دستش همیشه روی شانه ام سنگینی می کند، گاهی زمزمه می کند که خیرات بدین اما صدایش را غیر از من که در کنارش ایستاد هستم هیچ کس نمی شنود. بابا جان مالته بخر. باشد، جان بابا الان برایت مالته می خرم. عابران بی اعتنا از کنارش می گذشتند. من هم گدا هستم....
mypolaris.blogfa.com
ستاره ي قطبي من ..!؟ - چاره دل شکسته ؟
http://www.mypolaris.blogfa.com/post-7.aspx
ستاره ي قطبي من ! سعی می کنم حرفهایی که بین مان رد و بدل شده بود را برایتان بازگو کنم. نمی دانم چرا؟ فکر کنم برای کسانی که این حالت را تجربه نکرده اند غم انگیز باشد اما برای کسانی که تجربه کرده اند فقط زخم کهنه قلبشان را که زیر خاکستر بی تفاوتی پنهان کرده اند را تازه کند. هیچ چیز بیشتر ازین دل آدم را نمی شکند که حرفهای راست کسی که نامش قسم ات بود, دروغ باشد. شاید در تقدیر تو این بوده که فردی که لیاقتت را ندارد را بشناسی اما وقتی همراه واقعی زندگی ات را یافتی قدرش را بهتر می دانی. چاره قلب شکسته چیست؟
mypolaris.blogfa.com
ستاره ي قطبي من ..!؟ - آخرین امتحان
http://www.mypolaris.blogfa.com/post-4.aspx
ستاره ي قطبي من ! فاطمه و مينا نقل مي كنند. مينا سريع از صنف خارج شو. اين حرف معلم كه با لحن جدي و آمرانه اي بيان شد مجال هر عكس العملي را ازمن گرفت. سعيده دوم نمره صنف بود . بنظرم دختر خود خواهي مي آمد. طوري با من رفتار مي كرد كه انگار من گناه مرتكب شده بودم كه اول نمره بودم. با خودم گفتم كه امسال هم اول نمره مي شوم دلش بسوزد. نه قابل دوختن نبود. ميان شلوغي كوچه اي قرار داشتم و صداهاي مختلفي مي شنيدم. كفش دخترك پاره شد. چطور خانه اش برود؟ بي اختياريادقيافه خشن و سرد پدر افتادم كه به التماسم براي خريد ن ...
mypolaris.blogfa.com
ستاره ي قطبي من ..!؟ - یک خاطره
http://www.mypolaris.blogfa.com/post-5.aspx
ستاره ي قطبي من ! دیروز لابلای نوشته هایم چشمم به این خاطره افتاد و بعد از گذشت سالها دوباره آن را خواندم برای خودم هم تازگی داشت انگار که این خاطره در زندگی کس دیگری بوده انگار آن را کس دیگری نوشته, با خودم فکر کردم چقدر زود شادی های ناب زندگی ام و غم ها و رنج هایی که داشتم را از یاد برده ام. آن زمان آرزوی زندگی این چنین را داشتم وحال درگیر روزمره گی های زندگی , حتی آرزوهایی که داشتم را از یاد برده ام. دوباره صحب و دوباره این زندگی مسخره؟ یعنی تا کی باید به این زندگی ادامه بدهم؟ کاش من هم مثل برادرم.