iliana.persianblog.ir
یکی خوابش برده روی دفترش - شب در نگاتیو
http://iliana.persianblog.ir/post/39
یکی خوابش برده روی دفترش. نمیدونم چرا این جا بروز نشده. شاید انگیزه مو از دست دادم نمیدونم. به هر حال یه شعر قدیمی میذارم به یاد روزای خوب این وبلاگ. منتظر نظراتتون هستم اهمیت این نظرات از قبل خیلی بیشتره برام به خصوص که به زودی قراره این هذیونا کتاب بشه. یکی خواب ش برده روی دفتر ش! می کند به تنهایی اش. انسان خطوط نا مفهومی است. روی سپیدی کاغذ . رفته باشد برای بازی. باید تمام کند نقاشی اش را . صفحه ی من در فیسبوک. Https:/ www.facebook.com/alireza.bahrami.7? و ببخشید که شاید فرصت نکنم کسی رو دعوت کنم.
iliana.persianblog.ir
دنیا - شب در نگاتیو
http://iliana.persianblog.ir/tag/دنیا
به امام حسین (ع). در خون تو می بینم دنیا را :. در خون تو دست و پا می زند. بغداد ، بصره ، فلسطین. کابل ، در خون تو نگاه می کند به موهای ژولیده اش. با خون تو موهای ژولیده اش را شانه می زند ، آفریقا. از خون تو هیروشیما با بادبادک ها به هوا می رود. دررفته باشد از دست کودکی شیطان. می شود در باد . انگار عروس می برند. ک ل می کشیم. از پس این جهاز. در خون تو می بینم انسان را. نگاه می کند به کودکی اش. که نشسته در خون تو با عروسکش بازی می کند. در خون تو چقدر کیف می دهد آب بازی. چه قشنگ اند این موج های سرخ! وود و : ...
iliana.persianblog.ir
جنگ - شب در نگاتیو
http://iliana.persianblog.ir/tag/جنگ
ببخشید به خاطر تاخیر. پنجه ی برآمده ی مردگان خاک اند. انگشت های اشاره به اتهام. که خدا را نشانمان می دهند. بیا اسباب خونه ی جدیدمونو بچینیم! زنجیریانی اند از ما. چنگ های خون آلودی که خود را به صخره ها می کوبند. داشتم فکر می کردم خدا ، چه بنجول های دمده ی مسخره ای نگه می داشته تو این اتاق! داشتم فکر می کردم ما اتاقمون رو چه جوری بچینیم! این چنین مسلح که سینه سپر کرده اند. از کدام پادشاه خیالی. میخواستم بگم : بی خیال! بیا اسباب خونه ی جدیدمونو بچینییم اما . پرت شد به تانک ها. مثل لامپ کوچک مزاحمی خاموش کردم.
iliana.persianblog.ir
ماهی - شب در نگاتیو
http://iliana.persianblog.ir/tag/ماهی
بعد مدت ها این جا به اصرار دوستان بروز شد و به این خاطر که یادم باشه هنوز چراغ این خونه روشنه. نبودنم اینجا ربطی به بودنم در جای دیگه نداره کلا تو دنیا نیستم در هپروت سیر می کنم جای شما خالی. در این هپروت همه چیز به آرومی میگذره! فقط کمی دلتنگم دلتنگ چیزهایی که هیچوقت نداشتیم . منتظر بودیم دنیا بترکد که دیدیم جان سگ دارد این عجوزه . پس عجالتا خودمان ترکیدیم ( از خنده البته که خوشی بدجور زیر دلمون زده ). فعلا از چاپ کتابم خبری نیست کمی نا امید شدم البته . ولی منتظریم بلکه قیمت کاغذ بیاد پایین! حامد ملیانی...
iliana.persianblog.ir
تعطیلات - شب در نگاتیو
http://iliana.persianblog.ir/tag/تعطیلات
ببخشید به خاطر تاخیر. پنجه ی برآمده ی مردگان خاک اند. انگشت های اشاره به اتهام. که خدا را نشانمان می دهند. بیا اسباب خونه ی جدیدمونو بچینیم! زنجیریانی اند از ما. چنگ های خون آلودی که خود را به صخره ها می کوبند. داشتم فکر می کردم خدا ، چه بنجول های دمده ی مسخره ای نگه می داشته تو این اتاق! داشتم فکر می کردم ما اتاقمون رو چه جوری بچینیم! این چنین مسلح که سینه سپر کرده اند. از کدام پادشاه خیالی. میخواستم بگم : بی خیال! بیا اسباب خونه ی جدیدمونو بچینییم اما . پرت شد به تانک ها. مثل لامپ کوچک مزاحمی خاموش کردم.
iliana.persianblog.ir
امام حسین(ع) - شب در نگاتیو
http://iliana.persianblog.ir/tag/امام_حسین(ع)
1 بعد مدت ها : سلام! 2 ببخشید توی این مدت سرم شدید شلوغ بود / هست ، و ببخشید. اگر دعوت های پرمهر برخی دوستان رو فقط در حد خوندن و نه نظر. گذاشتن ، اجابت کردم . 3 غمگین رفتن دوستان عزیزم هستم : غلامرضا بروسان ، الهام. اسلامی و دختر عزیزشون . عزیزانی که حتی یک بارهم از نزدیک. ندیدمشون اما کلمه ی بزرگی که مارو به هم ربط می داد ادبیات بود و. 4 به دوست عزیزم ( البته درستش اینه : آبجی کوچولوی دوست. فرناز خان احمدی سربزنید ، این روزها مثل من دلتنگه ،. و مثل من تنها! 5 دوستتون دارم : خییییییییییییلی! و دو دست تو.
iliana.persianblog.ir
شعر - شب در نگاتیو
http://iliana.persianblog.ir/tag/شعر
چه سخت است پاکنویس کردن ، آن چه را که با خون نوشته ای (یوگنی یفتوشنکو ). پیش از هر چیز :. اگر فعلا حوصله شو ندارید خواهشا کامنت هاتون رو با تعارفات پر نکنید منتظر می مونم. تا وقتی که شعر رو کاملا خوندید و میاید که به م کمک کنید. به خاطر لطف هاتون. به خاطر همه چیز . قلبتان اگر می خواهد. به مسیر رویای تازه ای بپیچد ،. حق تقدم با عبور این کامیون هاست :. با محموله ی خطرناک. نزند به سرش که. به چشم های سبزش. که به پیکار برنخیزند. با این چراغ قرمز! سبقت گرفته از شتاب خیابان ها . لطفا / ، . این چنین پر شتاب.
iliana.persianblog.ir
تعطیلات در تبعید - شب در نگاتیو
http://iliana.persianblog.ir/post/38
ببخشید به خاطر تاخیر. پنجه ی برآمده ی مردگان خاک اند. انگشت های اشاره به اتهام. که خدا را نشانمان می دهند. بیا اسباب خونه ی جدیدمونو بچینیم! زنجیریانی اند از ما. چنگ های خون آلودی که خود را به صخره ها می کوبند. داشتم فکر می کردم خدا ، چه بنجول های دمده ی مسخره ای نگه می داشته تو این اتاق! داشتم فکر می کردم ما اتاقمون رو چه جوری بچینیم! این چنین مسلح که سینه سپر کرده اند. از کدام پادشاه خیالی. میخواستم بگم : بی خیال! بیا اسباب خونه ی جدیدمونو بچینییم اما . پرت شد به تانک ها. مثل لامپ کوچک مزاحمی خاموش کردم.
iliana.persianblog.ir
هایکو - شب در نگاتیو
http://iliana.persianblog.ir/tag/هایکو
نیچه دروغ می گوید . که دیگر هیچ آیه ای. برای آدم فرو نفرستد . حتما سرفرصت همه کامنت های پر محبتتون رو جواب می دم. در ضمن اگر لطف کردید وبلاگ من رو به لینک هاتون اضافه کردید و توی. فهرست لینک های من نیستید حتما ( حتما! چشمهای بسته . ". تنها لمیده روی شهر. فکر کنم از خون اش دارد شال می بافد برای زمستانمان. شاید چادر نمازش باشد این چنین که به سر کرده . بیا یه بازی کنیم . :. بابا هست : پشت گلوله ها قایم شده که ندیدمش . خون فقط یک اتاق تاریک است. توی اتاق قایم می کند خودش را . همه قایم شید . قراره چشم بذاره .
iliana.persianblog.ir
تبعید - شب در نگاتیو
http://iliana.persianblog.ir/tag/تبعید
ببخشید به خاطر تاخیر. پنجه ی برآمده ی مردگان خاک اند. انگشت های اشاره به اتهام. که خدا را نشانمان می دهند. بیا اسباب خونه ی جدیدمونو بچینیم! زنجیریانی اند از ما. چنگ های خون آلودی که خود را به صخره ها می کوبند. داشتم فکر می کردم خدا ، چه بنجول های دمده ی مسخره ای نگه می داشته تو این اتاق! داشتم فکر می کردم ما اتاقمون رو چه جوری بچینیم! این چنین مسلح که سینه سپر کرده اند. از کدام پادشاه خیالی. میخواستم بگم : بی خیال! بیا اسباب خونه ی جدیدمونو بچینییم اما . پرت شد به تانک ها. مثل لامپ کوچک مزاحمی خاموش کردم.