hrbaran.blogfa.com

kargahjavan.mihanblog.com

کارگاه مجازی شعر امروز اراک - جلوهء جلال از شهریار

http://kargahjavan.mihanblog.com/post/32

کارگاه مجازی شعر امروز اراک. جلوهء جلال از شهریار. شاعر: محمدحسین بهجت تبریزی(شهریار). شبست وچشم من وشمع، اشکبارانند. چه می کند به دو چشمم شب فراق تو ماه. که بر سبزه میگسارانند. برنگ لعل تو ای گل پیاله های شراب. بغیر من که بهارم بباغ عارض تست. بیا که لاله رخان لاله ها به دامنها. چو گل شکفته به دامان کوهسارانند. نوای مرغ حزینی چومن چه خواهد بود. پیاده را چه بچوگان عشق و گوی مراد. که مات عرصهء حسن تو شهسوارانند. تو چون نسیم گذر کن بعاشقان وببین. که همچو برگ خزانت چه جان نثارانند. نویسنده : سعیده فراهانی.

kargahjavan.mihanblog.com

کارگاه مجازی شعر امروز اراک - غزلی از زنده یاد حسین منزوی

http://kargahjavan.mihanblog.com/post/30

کارگاه مجازی شعر امروز اراک. غزلی از زنده یاد حسین منزوی. شاعر: زنده یاد حسین منزوی. برگرفته شده ازمجموعه غزل "باعشق در حوالی فاجعه". من به سوی ماه. را زبلندایش به روی خاک. مغرورم- پرید وپنجه به خالی زد. بلند من- ورای دست رسیدن بود. خداحافظ اگرچه لحظه ی دیدارت. شروع وسوسه ای درمن به نام دیدن وچیدن بود. من وتوآن دو خطیم،آری موازیان به ناچاری. که هر دو باورمان زآغاز به. دوباره زنده نشد اما. شیپوری مدام گرم دمیدن بود. خواستم وعمرم شرنگ ریخت به کام من. فریبکار دغل پیشه بهانه اش نشنیدن بود. غزلی از الهام مشهدی.

dastanhayeraha.blogfa.com

داستانهای رها -

http://www.dastanhayeraha.blogfa.com/post-40.aspx

داستان داستان و باز هم داستان. سلام به تمام دوستان. گرامی و خوانندگان عزیزوبلاگم به دلیل یک سری از مشکلات آدرس وبلاگ تغییرکرده و در آدرس جدید وبلاگم می توانید داستان جدید و زیبای "سودا "را با موضوع خیانت دنبال کنید با تشکر از همه شما. آدرس جدید وبلاگ www.dastan-raha.blogfa.com. تاریخ شروع 91.3.15. نوشته شده در یکشنبه ۷ خرداد۱۳۹۱ساعت 20:51 توسط م.ف.رها. Design By : RoozGozar.com. درپشت چشم های له شده در عمق انجماد. یک چیز نیم زنده ی مغشوش. که در تلاش بی رمقش می خواست. ایمان بیاورد به پاکی آواز آب ها.

soveyda.mihanblog.com

از سفرنامه باران... - .

http://soveyda.mihanblog.com/post/73

یکشنبه 27 بهمن 1392 12:02 بعد از ظهر. یکشنبه 27 بهمن 1392 12:04 بعد از ظهر. سه شنبه 6 اسفند 1392 10:22 بعد از ظهر. یک نفر دلتنگ است. پنجشنبه 1 اسفند 1392 09:27 قبل از ظهر. چهارشنبه 30 بهمن 1392 04:12 بعد از ظهر. خدا نکنه . بلا به دور . عالی بود مثل همیشه زیبا. باسپاس پسر فیروزه ای. مرا بخاطر بسپار :. ارسال نظر خصوصی :. آخرین برگ سفرنامه باران. که زمین چرکین است. نظر شما درمورد به کارگیری واژه زرنگاری به جای کلمه تذهیب چیست؟ نگارستان تذهیب و خط (پیچش زرین). استاد حجت کرمی کلمه ها. اصغر صادقی کتاب فقیر.

soveyda.mihanblog.com

از سفرنامه باران... - زرنگاری ( تذهیب ) 14

http://soveyda.mihanblog.com/post/75

زرنگاری ( تذهیب ) 14. یکشنبه 25 اسفند 1392 05:15 بعد از ظهر. یکشنبه 25 اسفند 1392 05:17 بعد از ظهر. مرا بخاطر بسپار :. ارسال نظر خصوصی :. آخرین برگ سفرنامه باران. که زمین چرکین است. نظر شما درمورد به کارگیری واژه زرنگاری به جای کلمه تذهیب چیست؟ نگارستان تذهیب و خط (پیچش زرین). استاد حجت کرمی کلمه ها. اصغر صادقی کتاب فقیر. بی امان زهرا رسول زاده. کارگاه مجازی شعرامروز اراک. باران یعنی تو بر می گردی. انجمن توقیف شده ی هنرهای تجسمی پیام نور شازند مانی. دانشجویان منتقد پیام نورشازند! انجمن هنرهای تجسمی شازند.

soveyda.mihanblog.com

از سفرنامه باران... - زرنگاری ( تذهیب ) 16

http://soveyda.mihanblog.com/post/78

زرنگاری ( تذهیب ) 16. یکشنبه 25 اسفند 1392 05:19 بعد از ظهر. یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 10:52 قبل از ظهر. مرا بخاطر بسپار :. ارسال نظر خصوصی :. آخرین برگ سفرنامه باران. که زمین چرکین است. نظر شما درمورد به کارگیری واژه زرنگاری به جای کلمه تذهیب چیست؟ نگارستان تذهیب و خط (پیچش زرین). استاد حجت کرمی کلمه ها. اصغر صادقی کتاب فقیر. بی امان زهرا رسول زاده. کارگاه مجازی شعرامروز اراک. باران یعنی تو بر می گردی. انجمن توقیف شده ی هنرهای تجسمی پیام نور شازند مانی. دانشجویان منتقد پیام نورشازند! آپلود عکس - پرشین گیگ.

dastanhayeraha.blogfa.com

داستانهای رها - 9

http://www.dastanhayeraha.blogfa.com/post-34.aspx

داستان داستان و باز هم داستان. ایمان چمدان کوچکش را بسته بود و به سوال های پیاپی مادر پاسخ درستی نمی داد،چند ضربه به درب اتاق افسانه زد و دید که گریه کنان گوشه ای چمباتمه زده است،سکوت را جایز ندید و با طعنه گفت:. هیچ عروسی شب عقدکنانش اینجوری زار نمی زنه! افسانه سرش را بلند کرد و به چهره ی زیبای برادرش نگریست و گفت:. کجا داری می ری؟ مگه می شه آدم ندونه کجا داره می ره؟ افسانه با گریه گفت:. اما باور کن بین من و ساسان هیچی نبوده فقط یک روز زنگ زد و از علاقه ش به من گفت و منم قبول کردم. پسرم کجا داری می ری؟

dastanhayeraha.blogfa.com

داستانهای رها - سال نو مبارک

http://www.dastanhayeraha.blogfa.com/post-35.aspx

داستان داستان و باز هم داستان. ممنون از اینکه در این مدتی که نبودم از وبلاگ من دیدن کردید و نظردادید به زودی ادامه داستان مقصر را در وبلاگ خواهید دید.باآرزوی سالی خوش و پرباربرای همه دوستان عزیزم. نوشته شده در پنجشنبه ۳ فروردین۱۳۹۱ساعت 14:36 توسط م.ف.رها. Design By : RoozGozar.com. درپشت چشم های له شده در عمق انجماد. یک چیز نیم زنده ی مغشوش. که در تلاش بی رمقش می خواست. ایمان بیاورد به پاکی آواز آب ها. سلام به همه ی کسانی که وبلاگ منو برای خوندن انتخاب کردن از حسن نظر شما سپاس. دوست عزیزم هرگز آرزو نکن د...

dastanhayeraha.blogfa.com

داستانهای رها - سال سوم

http://www.dastanhayeraha.blogfa.com/post-37.aspx

داستان داستان و باز هم داستان. صبح با صدای تلفن بیدار شد و آن را برداشت که صدای فرح- مادر رادین- را شنید که گفت: - سلام دخترم حالت چه طوره؟ خوبم خیلی ممنون. - بهت تبریک می گم،امیدوارم خوشبخت بشی. محسون که معنی این تبریک مجدد را نمی دانست سکوت کرد که فرح گفت: - خجالت نکش دخترم تو هم مثل دختر خودمی. راستی از دکور خونه راضی هستی؟ چند دقیقه ای می شه. - از دکور خونه خوشت اومد؟ چیه،یه جوری حرف می زنی انگار اولین باره صدامو می شنوی! هیچی مادر من،فراموش کنید. - ببین محسون! چرا ناهارت رو نخوردی؟ اون تمام زندگی من...