hosseinam.blogfa.com

azabeasheghi.blogfa.com

شاعرانه های یک دختر دیوانه - شکستم می دانی؟

http://www.azabeasheghi.blogfa.com/post-196.aspx

شاعرانه های یک دختر دیوانه. من دوستت دارم خيس و ساده گرماي تنت را هر روز مشق مي كنم براي هزار بار. من دوس تت دا رم ولی دوستت ندارم. می دانی وقتی شکسته دوستت دارم یعنی چه؟ نوشته شده در جمعه بیست و چهارم شهریور ۱۳۹۱ساعت 1:48 توسط نازنين. وقتي نيستي دلم مي گيرد. لاقل کنار نيمکت بغلي بنشين. تا سايه هامان با هم چاي بخورند. آنقدر نيامدي که سينه متروک شده. لبريز ز زخمه هاي خود جوش شده. مي داني که خداي دنياي مني. لبريز ز بودنت دلم خدا سوز شده. فصل بي تو بودن. شیوا عاشق بی نام و نشون. من و باران و تنهايي.

azabeasheghi.blogfa.com

شاعرانه های یک دختر دیوانه - آرام دلم با من باش

http://www.azabeasheghi.blogfa.com/post-197.aspx

شاعرانه های یک دختر دیوانه. من دوستت دارم خيس و ساده گرماي تنت را هر روز مشق مي كنم براي هزار بار. آرام دلم با من باش. آرامترین ستاره ام با من باش. امشب که غزل گم شده تو غم کم باش. ساده است که دل می شکند ایمانت؟ ای مایه ی ایمان فلک یک دم باش. یک دم که بگویم غم این طوفان را. من داغ غمت دارم کاهنده این غم باش. آرامترین ستاره ام با من باش. امشب که پر از تشویشم آرام دلم یک دم باش. پن: برای مامانم دعا کنید. نوشته شده در شنبه بیست و دوم مهر ۱۳۹۱ساعت 8:48 توسط نازنين. وقتي نيستي دلم مي گيرد. فصل بي تو بودن.

azabeasheghi.blogfa.com

شاعرانه های یک دختر دیوانه - بیزاری

http://www.azabeasheghi.blogfa.com/post-188.aspx

شاعرانه های یک دختر دیوانه. من دوستت دارم خيس و ساده گرماي تنت را هر روز مشق مي كنم براي هزار بار. همین جا آخر دنیاست آواره ام ،دیوار می خواهم. دوباره گیج این دردم کمی غمخوار می خواهم. دوباره درد این مردم تمام شهر را تر کرد. تو هم خوابی بر این دردم ترا بیدار می خواهم. چقدر این شهر خاموش ست بدون روی مهتابت. چقدر آغوش من خالی ست بیا دیدار می خواهم. تو را گم کرده ام انگار در این آشوب دیرینه. در این شهر سرپا دشمن بیمار تو را ای یار می خواهم. من از قوم سکوتم بازم من از قوم شب و آهم. وقتي نيستي دلم مي گيرد.

azabeasheghi.blogfa.com

شاعرانه های یک دختر دیوانه - تو ی گم شده

http://www.azabeasheghi.blogfa.com/post-198.aspx

شاعرانه های یک دختر دیوانه. من دوستت دارم خيس و ساده گرماي تنت را هر روز مشق مي كنم براي هزار بار. تو ی گم شده. بخاطر تو هم که شده همه دلتنگیم را مچاله می کنم توی سینه ام. تمام گریه ام را هزار لا می پیچم لای بغضم که یک وقت . طلوعم را به نگاهت گره می زنم. دلم تنگ دستهایت می شود که مهربانی را در آن پناه داده ایی. بخاطر تو باید همه بغضها را بکشم. می دانم آشفته ات می کنم ولی بگذار به عشق مدیون نمانیم. پن: زندگی آغاز زیبایی ست. درست با نگاهت آغاز شد و در انحنای دستان لرزانت گم شد. وقتي نيستي دلم مي گيرد.

azabeasheghi.blogfa.com

شاعرانه های یک دختر دیوانه - دل و دلتنگی...

http://www.azabeasheghi.blogfa.com/post-187.aspx

شاعرانه های یک دختر دیوانه. من دوستت دارم خيس و ساده گرماي تنت را هر روز مشق مي كنم براي هزار بار. کاش مي شد در حجم نفسهايت خودم را غرق کنم. آنوقت مي خواستي نمي خواستي. بايد کنارت مي ماندم. پن:نمی دانم از تو دلگیرم یا از خودم. شاید هم مشکل من و تو نیستم دلتنگی ست. نوشته شده در شنبه هشتم مرداد ۱۳۹۰ساعت 2:18 توسط نازنين. وقتي نيستي دلم مي گيرد. لاقل کنار نيمکت بغلي بنشين. تا سايه هامان با هم چاي بخورند. آنقدر نيامدي که سينه متروک شده. لبريز ز زخمه هاي خود جوش شده. مي داني که خداي دنياي مني. فصل بي تو بودن.

azabeasheghi.blogfa.com

شاعرانه های یک دختر دیوانه - داغ تو

http://www.azabeasheghi.blogfa.com/post-195.aspx

شاعرانه های یک دختر دیوانه. من دوستت دارم خيس و ساده گرماي تنت را هر روز مشق مي كنم براي هزار بار. به آغوش می کشند سیگارهای بدبو را. لبانی که از داغ هم آغوشی لبانت. پن: گاهی از متروکه ها هم می توان نگذشت. نوشته شده در چهارشنبه پانزدهم شهریور ۱۳۹۱ساعت 19:37 توسط نازنين. وقتي نيستي دلم مي گيرد. لاقل کنار نيمکت بغلي بنشين. تا سايه هامان با هم چاي بخورند. آنقدر نيامدي که سينه متروک شده. لبريز ز زخمه هاي خود جوش شده. مي داني که خداي دنياي مني. لبريز ز بودنت دلم خدا سوز شده. فصل بي تو بودن. من و باران و تنهايي.

azabeasheghi.blogfa.com

شاعرانه های یک دختر دیوانه - .......

http://www.azabeasheghi.blogfa.com/post-193.aspx

شاعرانه های یک دختر دیوانه. من دوستت دارم خيس و ساده گرماي تنت را هر روز مشق مي كنم براي هزار بار. در این قرن عجیب که انسان دورترین موجود به انسان است. در این عصر خسته از دروغ که آنقدر راست هایش را تکانده که مزه بغض هم گم شده. در این عصر فولاد زده رنجیده که هر چیز را جای عشق می فروشند تو از کجا آمده ایی که عاشق می دانی؟ تو از کدام قرن آمده ایی لبخند ات انقدر آشنا ست. و من می ترسم و میدانم که می دانی. شعرهایم را گم کردم. دیر آمده ایی دیر. نوشته شده در جمعه بیست و هفتم مرداد ۱۳۹۱ساعت 2:23 توسط نازنين.

azabeasheghi.blogfa.com

شاعرانه های یک دختر دیوانه - روز دلتنگی

http://www.azabeasheghi.blogfa.com/post-181.aspx

شاعرانه های یک دختر دیوانه. من دوستت دارم خيس و ساده گرماي تنت را هر روز مشق مي كنم براي هزار بار. ثانیه های گم شده کنار تو نشسته اند. تمام لحظه های من ز رفتنت شکسته اند. چشم به راه بودنت نشسته دل کنار من. تمام شهر گوییا چشم به راه بسته اند. تو آرزوی قصه ها شمیم نوبهار من. بیا که جز تو جان و دل از همه کس گسسته اند. مهر تو تار و پود من،جان من و قنوت من. بیا که دور تو برای من نمازها شکسته اند. پن: برگشتنم حس قشنگی داره. نوشته شده در شنبه بیست و پنجم تیر ۱۳۹۰ساعت 0:24 توسط نازنين. وقتي نيستي دلم مي گيرد.

azabeasheghi.blogfa.com

شاعرانه های یک دختر دیوانه - حجم تنهایی من

http://www.azabeasheghi.blogfa.com/post-186.aspx

شاعرانه های یک دختر دیوانه. من دوستت دارم خيس و ساده گرماي تنت را هر روز مشق مي كنم براي هزار بار. دیگر به تو فکر نمی کنم. اینجا تو در وسعت تنهایی من. پن: چه حسی وقتی دادگاه دستور به قتل عام آرزوهات می ده؟ و تو و نگاهت. و لبهات فقط سکوت می کنین؟ الان تو همین حس خفه شدم. نوشته شده در چهارشنبه پنجم مرداد ۱۳۹۰ساعت 3:51 توسط نازنين. وقتي نيستي دلم مي گيرد. لاقل کنار نيمکت بغلي بنشين. تا سايه هامان با هم چاي بخورند. آنقدر نيامدي که سينه متروک شده. لبريز ز زخمه هاي خود جوش شده. مي داني که خداي دنياي مني.

azabeasheghi.blogfa.com

شاعرانه های یک دختر دیوانه - ......

http://www.azabeasheghi.blogfa.com/post-199.aspx

شاعرانه های یک دختر دیوانه. من دوستت دارم خيس و ساده گرماي تنت را هر روز مشق مي كنم براي هزار بار. در این دل آ شوب تیره رنگ تنهایی ام به اندازه ی تمام ژرفای زندگیم عمق دارد. دوستی مال روزهای دل آشوبی نیست انگار. پن: دوستی ها هم چینی از آب در آمدند اما انگار جنس تنهایی مان اصل است اصل. نوشته شده در یکشنبه هفتم آبان ۱۳۹۱ساعت 12:39 توسط نازنين. وقتي نيستي دلم مي گيرد. لاقل کنار نيمکت بغلي بنشين. تا سايه هامان با هم چاي بخورند. آنقدر نيامدي که سينه متروک شده. لبريز ز زخمه هاي خود جوش شده. فصل بي تو بودن.