hamechi.parsiblog.com

pishibiyamanoobekhor.blogfa.com

خدایا بشکن این آینه ها را - گل عشق

http://www.pishibiyamanoobekhor.blogfa.com/post-108.aspx

خدایا بشکن این آینه ها را. ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم. رابه من بخشيد و رفت. عاقبت برعشق من خنديد ورفت. اشك درچشمان سردم حلقه زد. بي مروت گريه ام راديد و رفت . نوشته شده در شنبه یکم اردیبهشت ۱۳۸۶ساعت توسط یونس و . در غروبی که چنين تلخ ، چنين سرد به پايان آمد. رفتی و چشم مرا در هوس ديدن رويت به سياهی بردی. و من اينجا ، تنها. در کنار بيد مجنون تو در باغ به خود خنديدم . که تو رفتی و من اينجا ، امروز. تنهايي را با تو تقسيم ميكنم. نفرت از اطلسي ها. دل نوشته هاي ريحانه. دختري از ميان برفها مينويسد.

pishibiyamanoobekhor.blogfa.com

خدایا بشکن این آینه ها را - یه دل شکسته کی می خره؟

http://www.pishibiyamanoobekhor.blogfa.com/post-96.aspx

خدایا بشکن این آینه ها را. ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم. یه دل شکسته کی می خره؟ یه دل شکسته دارم. دوستم میگفت : یه جا سراغ داره که دل شکسته رو خوب می خره. آدرس اونجا رو به زحمت پیدا کردم. تو یکی از کوچه های تنگ و تاریک. تابلو مغازه خیلی قدیمیه طوری که اصلآ معلوم نیست چی نوشته. فقط کلمه قلب ویه کلمه که نصفش پیداست، ابد. که اونم به هزار مصیبت. صاحب مغازه یه پیرمرده. نشسته رو یه صندلی و داره با یه تکه نخ محکم یه قلب رو وصله میزنه. وای چه قدر قلب اینجاست. من پدر کسی نیستم. ببخشید پس چی صداتون بزنم؟ دلم ر...

khalvateshabb.parsiblog.com

بوی خنک عشق - بوی خنک عشق

http://khalvateshabb.parsiblog.com/Posts/1/بوي%20خنك%20عشق

صدقه دارویى است درمانبخش و کردار بندگان در دنیاى آنان پیش دیدههاشان بود در آخرت ایشان هرچه را در این جهان کنند ، در آن جهان بینند . [نهج البلاغه]. یک روز،دو روز ،شاید یک هفته در مسیر نمناک عشقت قدم زدم. قلبم از یقین سرشار بود. یقین به اینکه کوچه پس کوچه های رسیدن به تو را فراموش نخواهم کرد. اما. اما مستی ام جداره ی ظریف و لطیف یقینم را ترک ترک کرد. لذت قدم زدن در جاده ات را فراموش کردم. و من غرق در حسرت و اندوه. کوتاهی از من بود. واز پای من که لذت لمس کردن خاک نمناک عشقت را فراموش کرده بود. من چه می گویم؟

bogzepanjere.blogfa.com

بی تو با خاطره هایت چه کنم - سفـــــــر

http://www.bogzepanjere.blogfa.com/post-63.aspx

بی تو با خاطره هایت چه کنم. ای طلوع اولین دوست. ای رفیق آخر من. به سلامت سفرت خوش. ای یکانه یاور من. مقصدت هر جا که باشد. هر جای دنیا که باشی. اون وره رود شقایق. پشت لحظه ها که باشی. خاطرت باشه که قلبت سپر بلای من بود. رفیق دست بی ریای من بود. تو برو سفر سلامت. غم مخور که دوری واسه من. نوشته شده در سوم اسفند ۱۳۸۷ساعت توسط امیر. رو در و دیوار این شهر همش از تو یادگاره توی این کوچه تاریک منو تنها نمیزاره. یاد حرفای قشنگت که توی قلبم لونه می کرد. یاد دلتنگی چشمات که منو بهونه میکرد. به مریم بگوئید بخندد.

bogzepanjere.blogfa.com

بی تو با خاطره هایت چه کنم

http://www.bogzepanjere.blogfa.com/9202.aspx

بی تو با خاطره هایت چه کنم. پشت صحرا شهریست که درانجا دوستی دارم. هرکجا هست به هر فکر به هر کار به هر حال. عزیز است خدایا تو نگهدارش باش. نوشته شده در نهم اردیبهشت 1392ساعت توسط امیر. رو در و دیوار این شهر همش از تو یادگاره توی این کوچه تاریک منو تنها نمیزاره. یاد حرفای قشنگت که توی قلبم لونه می کرد. یاد دلتنگی چشمات که منو بهونه میکرد. میزنه آتیش به جونم پس کجایی مهربونم. آخه من ترانه هامو واسه کی پس بخونم؟ به مریم بگوئید بخندد. آواز ققنوس در شب روشن. دلم تنگه برای گریه کردن. نفرین به تو که نفرینم نکردی.

pishibiyamanoobekhor.blogfa.com

خدایا بشکن این آینه ها را - پشت هیچستان

http://www.pishibiyamanoobekhor.blogfa.com/post-109.aspx

خدایا بشکن این آینه ها را. ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم. به سراغ من اگر می آیید. پشت هیچستان جایی است. پشت هیچستان رگهای هوا پر قاصدهایی است. که خبر می آرنداز گل واشده دورترین بوته ی خاک. روی شنها هم نقش های سم اسبان سواران ظریفی است که صبح;. به سر تپه معراج شقایق رفتند. پشت هیچستان چتر خواهش باز است. تا نسیم عطشی در بن برگی بدود. زنگ باران به صدا می آید. و در این تنهایی سایه نارونی تا ابدیت جاری است. به سراغ من اگر می آیید. نرم و آهسته بیاییدمبادا که ترک بردارد. چینی نازک تنهایی من! و من اينجا ، تنها.

bogzepanjere.blogfa.com

بی تو با خاطره هایت چه کنم - طعنه شنیدم از همه که تو وفا نداری....

http://www.bogzepanjere.blogfa.com/post-65.aspx

بی تو با خاطره هایت چه کنم. طعنه شنیدم از همه که تو وفا نداری. آرزوهايم زير انبوهي از خاکستر هنوز نفس مي کشند. نسيم مهرباني تو کي مي وزد؟ چه کردي با من؟ ميخواهم بنويسم.اما از چه؟ وجود ملتهبم در انتظار گذشت لحظه هاست. اما براي شنيدن چه کلامي؟ از اين نيامدن و قصد رفتن کردنت. مي خواهم بنويسم اما دستهايم مي لرزد. چه کردي با من؟ چه خواستم ز تو که دريغ ميکني؟ غم نبودنت به جانم نيشتر ميزند اما درماني نيست که به مقابلش روم. آخر تو تنها اميد بودي تنها دعاي شبانه ام. نمي نويسم چگونه مي پرستمت. مي گويند اگر نباشي.

bogzepanjere.blogfa.com

بی تو با خاطره هایت چه کنم -

http://www.bogzepanjere.blogfa.com/post-64.aspx

بی تو با خاطره هایت چه کنم. امروز صبح را به تو مي سپارم . لطفا نااميدی ديروزم را دور کن تا. آن چه را سبب درد و رنجم شده است. و آن چه را محدود و محصورم می کند. به من کمک کن تا دوباره شروع کنم . لطفا به زندگيم برکت ببخش. و ذهنم را روشن کن. روزی را که در پيش رو دارم. به تو می سپارم. لطفا به هر کس و هر موقعيتی که با ان روبه رو مي شوم. از من انسانی بساز که خودت می خواهی. تا کاري را انجام دهم که تو مي خواهی. لطفا به درون قلبم نفوذ کن. و همه خشم ، ترس و درد درونم را دور کن . روحم را جانی تازه ببخش. نی نی و نانا.

bogzepanjere.blogfa.com

بی تو با خاطره هایت چه کنم - دوستت دارم

http://www.bogzepanjere.blogfa.com/post-62.aspx

بی تو با خاطره هایت چه کنم. آنکس که می گفت دوستم دارد. عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد. رهگذری بود که روی برگ های خشک پاییزی راه می رفت. صدای خش خش برگ ها همان آوازی بود که من گمان می کردم می گوید. نوشته شده در دوم خرداد ۱۳۸۷ساعت توسط امیر. رو در و دیوار این شهر همش از تو یادگاره توی این کوچه تاریک منو تنها نمیزاره. یاد حرفای قشنگت که توی قلبم لونه می کرد. یاد دلتنگی چشمات که منو بهونه میکرد. میزنه آتیش به جونم پس کجایی مهربونم. آخه من ترانه هامو واسه کی پس بخونم؟ به مریم بگوئید بخندد. دختری شلوغ و تنها.

bogzepanjere.blogfa.com

بی تو با خاطره هایت چه کنم - لعنت به این دنیا

http://www.bogzepanjere.blogfa.com/post-60.aspx

بی تو با خاطره هایت چه کنم. لعنت به این دنیا. در این شبهای دلتنگی که غم با من هم آغوش است. به جز اندوه و تنهایی کسی با من نمی جوشد. کسی حالم نمی پرسد کسی دردم نمی داند. نه هم درد و هم آوایی با من یک دل نمی خواند. از این سرگشتگی بیزارم و بیزار. ولی راه فراری نیست از این دیوار. برای این لب تشنه دریغا قطره آبی بود. برای خسته چشم من دریغا جای خوابی بود. در این سرداب ظلمت نور راهی بود. در این اندوه غربت سرپناهی بود. شب پر درد و من از غص ه ها دلسرد. کجا پیدا کنم دلسوخته ای هم درد. اسیر صد بیابان و هم و اندوهم.