guitar4all.blogfa.com

mdkhaki.blogfa.com

دل خوش سیری چند...؟ -

http://www.mdkhaki.blogfa.com/post-153.aspx

دل خوش سیری چند؟ طي شد اين عمر تو داني به چه سان. پوچ بس تند چنان باد دهان. همه تقصير من است اين. که خود مي دانم که نکردم فکري،. که تعمق ننمودم روزي. ساعتي يا آني که چه سان مي گذرد عمر گران. کودکي رفت به بازي به فراغت به نشاط. فارغ از نيک و بد و مرگ و حيات . همه گفتند کنون تا بچه است. که پس از دگرش فرصت خنديدن نيست. من نپرسيدم هيچ که پس از اين ز چه رو نتوان خنديدن. نتوان فارغ و وارسته ز غم. همه شادي ديدن . همچو مرغي آزاد هر زمان بال گشادن. سر هر بام که شد خوابيدن. من نپرسيدم هيچ که پس از اين. عمرشان طي م...

mdkhaki.blogfa.com

دل خوش سیری چند...؟ - زنجير عشق

http://www.mdkhaki.blogfa.com/post-150.aspx

دل خوش سیری چند؟ و او به زن چنين گفت: " شما هيچ بدهي به من نداريد. من هم در اين چنين شرايطي بوده ام. و روزي يکنفر هم به من کمک کرد همونطور که من به شما کمک کردم. اگر تو واقعا مي خواهي که بدهيت رو به من بپردازي بايد اين کار رو بکني. نگذار زنجير عشق به تو ختم بشه! همان شب وقتي زن پيشخدمت از سرکار به خونه رفت در حاليکه به اون پول و يادداشت زن فکر ميکرد به شوهرش گفت :"دوستت دارم اسميت همه چيز داره درست ميشه.". نوشته شده در هفدهم اسفند ۱۳۸۵ساعت 16:11 توسط 3 دوست خوب. پدرم پشت دوبار آمدن چلچله ها، پشت دوبرف،.

mdkhaki.blogfa.com

دل خوش سیری چند...؟ - آب را گل نکنیم...

http://www.mdkhaki.blogfa.com/post-148.aspx

دل خوش سیری چند؟ آب را گل نکنیم. یاد آن روز که سهراب گفت:. آب را گل نکنیم،در فرو دست انگار کفتری می خورد آب". من کنار برکه کفتری دیدم آب خون می خورد. سره ای دیدم،پر خود می شست. نه به آب لب جوی. غوطه ور در خون،. دست درویش دگر خرده نانی که ندارد به کنار. از سرما،روی دست افتاده. زن زیبایی نیست که بیاید لب رود. کوزه را پر کند و برگردد. در به در،پی یک لقمه ی نان. و هم اکنون نه گوارا این آب نه زلال است این رود. مردم بالادست نه صفایی دارند. نه به اندازه ی یک نقطه کوچک عشقی. چه دهی آنجا بود. کوچه باغش پر موسیقی.

mdkhaki.blogfa.com

دل خوش سیری چند...؟ - باز کن پنجره را

http://www.mdkhaki.blogfa.com/post-156.aspx

دل خوش سیری چند؟ باز کن پنجره را. باز کن پنجرها را که نسیم. روز میلاد اقاقی ها را جشن می گیرد. و بهار روی هر شاخه کنار هر برگ شمع روشن کرده است. خاک جان یافته است. تو چرا این همه دلتنگ شده ای؟ باز کن پنجرها را و بهاران را باور کن. نوشته شده در بیست و چهارم مرداد ۱۳۸۶ساعت 17:16 توسط 3 دوست خوب. پدرم پشت دوبار آمدن چلچله ها، پشت دوبرف،. پدرم پشت دوخوابیدن درمهتابی ،. پدرم پشت زمانها مرده است . پدرم وقتی مرد ، آسمان آبی بود ،. مادرم بی خبرازخواب پرید ، خواهرم زیبا شد . پدرم وقتی مرد ، پاسبانها همه شاعر بودند.

mdkhaki.blogfa.com

دل خوش سیری چند...؟ - معمای انیشتین

http://www.mdkhaki.blogfa.com/post-161.aspx

دل خوش سیری چند؟ اگر می خواین به معما پاسخ بدین تا قبل از حل کردن به قسمت نظرات وارد نشین). این معما از البرت انیشتین در قرن نوزدهم مطرح شده است. وی اظهار داشته که ۹۸ درصد مردم جهان از حل این معما عاجزند.و معما به این شرح است:. در یک خیابان ۵ خانه با ۵ رنگ متفاوت وجود دارد.هریک از این خانه ها، یک نفر با ملیتی متفاوت از سایرین زندگی می کند. این ۵ صاحبخانه نوشیدنی های متفاوت می نوشند،سیگار متفاوت می کشند و حیوان خانگی متفاوتی نگهداری می کنند. ۱- انگلیسی در خانه قرمز زندگی می کند. ۲- مرد سوئدی یک سگ دارد.

mdkhaki.blogfa.com

دل خوش سیری چند...؟ - خزان عشق

http://www.mdkhaki.blogfa.com/post-155.aspx

دل خوش سیری چند؟ شد خزان گلشن آشنایی. بازم آتش به جان زد جدایی. عمر من ای گل طی شد بهر تو. وز تو ندیدم جز بد عهدی و بی وفایی. با تو وفا کردم تا به تنم جان بود. عشق و وفاداری با تو چه دارد سود. آفت خرمن مهر و وفایی. نوگل گلشن جور و جفایی. از دل سنگت آه. دلم از غم خونین است. از جام غم مستم. تو و مست از می به چمن. از مستی بر گریه من. بادگران در گلشن نوشی می. من زفراغت ناله کنم تا کی. تو و می چون لاله کشیدنها. من و چون گل جامه دریدنها. دلم از غم خون کردی. چه بگویم چون کردی. برو ای از مهرو وفا عاری.

mdkhaki.blogfa.com

دل خوش سیری چند...؟ -

http://www.mdkhaki.blogfa.com/post-165.aspx

دل خوش سیری چند؟ خسته م از.(لحظه هاي کاغذي). خسته ام از آرزوها ، آرزوهاي شعاري. شوق پرواز مجازي ، بالهاي استعاري. لحظه هاي کاغذي را، روز و شب تکرار کردن. خاطرات بايگاني،زندگي هاي اداري. آفتاب زرد و غمگين ، پله هاي رو به پايين. سقفهاي سرد و سنگين ، آسمانهاي اجاري. با نگاهي سر شکسته،چشمهايي پينه بسته. خسته از درهاي بسته، خسته از چشم انتظاري. صندلي هاي خميده،ميزهاي صف کشيده. خنده هاي لب پريده ، گريه هاي اختياري. عصر جدول هاي خالي، پارک هاي اين حوالي. پرسه هاي بي خيالي، نيمکت هاي خماري.

mdkhaki.blogfa.com

دل خوش سیری چند...؟ - یا مولا

http://www.mdkhaki.blogfa.com/post-159.aspx

دل خوش سیری چند؟ گرفتند بهر ماتم جان ما را. حریم غم دل درد آشنا را. مگر از بام هستی بر گرفتند. فروغ آفتاب هل عطی را. مگر در دامان محراب کشتند. امیر مو منان شیر خدا را. زمانه چشم دل بر بست. تا دید به خون خویش غلتان مرتضی را. به سنگ کفر تا پیمان شکستند. علی آیینه حق را شکستند. شرر در دامن ارض و سما ریخت. چون در خاک سیه خون خدا ریخت. غمی کز ماتمش در باغ جنت. سرشک خون ز چشم اولیا ریخت. علی کز ماتم او مجتبی سوخت. ز دیده خون شهید کربلا ریخت. به بام عرش زد جبریل فریاد. که دست حق علی از پای اوفتاد.

mdkhaki.blogfa.com

دل خوش سیری چند...؟ - زندگی

http://www.mdkhaki.blogfa.com/post-158.aspx

دل خوش سیری چند؟ همیشه از زندگی گله مندیم ولی. اگر در همین زمان زندگی از شما بپرسد:. تو برای من چه کرده ای؟ چه پاسخی خواهید داد؟ آرزوی کوتاه کردن راه،به شما سرعت نمی بخشد:. باید میان سخت گیری و رحمت،. میان انضباط و سهل انگاری توازن برقرار نمود. بدون تلاش هیچ چیز رخ نمی دهدحتی معجزه! برای آنکه معجزه رخ دهد،ایمان لازم است،. برای ایمان داشتن باید حصار پیش داوری ها برچیده شود،. برای ویرانی حصارها،شهامت لازم است،. برای داشتن شهامت،غلبه بر خوف لازم است. و همینطور پیش می رود. پدرم پشت دوخوابیدن درمهتابی ،.

mdkhaki.blogfa.com

دل خوش سیری چند...؟ - بهار

http://www.mdkhaki.blogfa.com/post-164.aspx

دل خوش سیری چند؟ بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد. از آن که دلبر دمی به فکر ما نباشد. در این بهار ای صنم بیا و آشتی کن. که جنگ و کین با من حزین روا نباشد. صبحدم بلبل بر درخت گل به خنده می گفت. نازنینان را مه جبینان را وفا نباشد. اگر که با این دل حزین تو عهد و بستی. عزیز من با رقیب من چرا نشستی؟ چرا عزیزم دل مرا ز کینه خستی؟ نوشته شده در پنجم فروردین ۱۳۸۷ساعت 23:24 توسط 3 دوست خوب. پدرم پشت دوبار آمدن چلچله ها، پشت دوبرف،. پدرم پشت دوخوابیدن درمهتابی ،. پدرم پشت زمانها مرده است .