gomshode127.blogfa.com
گمشده...گمشده... -
http://gomshode127.blogfa.com/
گمشده... -
http://gomshode127.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Wednesday
LOAD TIME
0.1 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
18
SSL
EXTERNAL LINKS
20
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.132 sec
SCORE
6.2
گمشده... | gomshode127.blogfa.com Reviews
https://gomshode127.blogfa.com
گمشده... -
گمشده... - گذار
http://www.gomshode127.blogfa.com/post-10.aspx
باز آمدم از چشمه خواب کوزه تر دستم. مرغانی می خواندند نیلوفر وا می شد کوزه تو بشکستم. و در ایوان به تماشای تو نشستم. نوشته شده در سه شنبه سوم شهریور ۱۳۸۸ساعت 23:39 توسط مهدیس. هفته او ل اردیبهشت ۱۳۸۹. هفته دوم آذر ۱۳۸۸. هفته سوم مهر ۱۳۸۸. هفته سوم شهریور ۱۳۸۸. هفته او ل شهریور ۱۳۸۸. هفته چهارم تیر ۱۳۸۸.
گمشده...
http://www.gomshode127.blogfa.com/89021.aspx
غر دارم یه عالمه:(. یه عالمه غرم میاد! انقدر که نگو ووو نپرس! به درو دیوارم دوست دارم غر بزنم! دلم تنوع میخواد دلم تغییر میخواد دلم یه چیزی میخواد! از خیلیا ناراحتم از خیلیا دلم گرفته خیلی از حرفا آتیشم زده دیگه تحمل ندارم! میدوننم خیلی غر زدم میدونم خیلی ناشکری کردم اما منم بلاخره گاهی خسته میشم دیگه! همیشه نمیتونم بخاطر بقیه بخندم و حقایق رو قایم کنم گاهی منم کم میارم! هیچ کس تو این دنیا از دل من خبر نداره در صورتیکه همه فکر میکنن میدونن تو دلم چه خبره اما من خودمم نمیدونم چه برسه به بقیه!
گمشده...
http://www.gomshode127.blogfa.com/archive.aspx
هفته او ل اردیبهشت ۱۳۸۹. هفته دوم آذر ۱۳۸۸. هفته سوم مهر ۱۳۸۸. هفته سوم شهریور ۱۳۸۸. هفته او ل شهریور ۱۳۸۸. هفته چهارم تیر ۱۳۸۸.
گمشده...
http://www.gomshode127.blogfa.com/88044.aspx
بعد از آن دیوانگی ها ای دریغ. باورم ناید که عاقل گشته ام. گوییا او مرده در من کین چنین. خسته و خاموش وباطل گشتهام. هردم از آیینه می پرسم ملول. چیستم دیگر، به چشمت چیستم؟ لیک در آیینه میبینم که ،وای. سایهای هم زانچه بودم نیستم. همچو آن رقاصهی هندو بناز. پای می کوبم ولی برگور خویش. وه که باصد حسرت این ویرانه را. روشنی بخشیدهام از نورخویش. ره نمی جویم به سوی شهر روز. بی گمان در قعرگوری خفته ام. گوهری دارم ولی آن رازبیم. دردل مرداب ها بنهفته ام. می روم . اما نمی پرسم زخویش. بوسه می بخشم ولی خود غافلم.
گمشده... - غزلی از حافظ
http://www.gomshode127.blogfa.com/post-17.aspx
ببرد از من قرارو طاقت و هوش بت سنگین دل سیمین بنا گوش. نگاری چابکی شنگی کله دار حریفی مهوشی ترکی قبا پوش. زتاب آتش سودای عشقش بسان دیگ دایم میزند جوش. چو پیراهن شوم آسوده خاطر گرش همچون قبا گیرم در آغوش. اگر پوسیده گردد استخوانم نگردد مهرش از جانم فراموش. دل و دینم دل و دینم ببردست برو دوشش برو دوشش برو دوش. دوای تو دوای تست حافظ. لب نوشش لب نوشش لب نوش. نوشته شده در چهارشنبه یازدهم آذر ۱۳۸۸ساعت 23:29 توسط مهدیس. هفته او ل اردیبهشت ۱۳۸۹. هفته دوم آذر ۱۳۸۸. هفته سوم مهر ۱۳۸۸. هفته سوم شهریور ۱۳۸۸.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
18
نترس بیا تو.............. -
http://www.zapadis.blogfa.com/post-8.aspx
جایی برای با هم بودن! واقعا باورم نميشه.۶ساعت گرفتم يه متني رو نوشتم.اونوقت يهو بلاگفا قاطي كرد و همه چيزو پروند! نوشته شده در دوشنبه هفدهم خرداد ۱۳۸۹ساعت 17:20 توسط زهرا پانی مهدیس. ما ۳ تا دوستیم که اینجا رو ساختیم برای با هم بودن و با هم خندیدن. شما هم میتونید بیاید.
نترس بیا تو..............
http://www.zapadis.blogfa.com/author-mahdis.aspx
جایی برای با هم بودن! ما ۳ تا دوستیم که اینجا رو ساختیم برای با هم بودن و با هم خندیدن. شما هم میتونید بیاید.
نترس بیا تو.............. - زود قضاوت نکن....
http://www.zapadis.blogfa.com/post-7.aspx
جایی برای با هم بودن! سلام به همه.این مطلب رو همین الان از یه جایی دزدیدم. آخه خیلی قشنگه.نتونستم ازش بگذرم. دلم نیومد.راستی این رو هم بگم که من در مورد حق کپی رایت تا حالا چیزی نشنیدم. برام توضیح بدید ممنون میشم.عزت زیاد. مرد مسنی به همراه پسر ٢۵ سالهاش در قطار نشسته بود.مسافران در صندلیهای خود نشسته بودندکه قطار شروع به حركت كرد. كنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند كه حرفهای پدر و پسر را میشنیدند و از حركات پسر جوان كه مانند یك كودك ۵ ساله رفتار میكرد، متعجب شده بودند. شما هم میتونید بیاید.
نترس بیا تو.............. - عیسی هست؟؟؟
http://www.zapadis.blogfa.com/post-10.aspx
جایی برای با هم بودن! مطلب من هم که ندید بدید.ممنون پانی جونم. الان حس می کنم همه دوست دارن من یکی از اس ام اس هامو اینجا بنویسم. باشه تقدیم به خوانندگان وبلاگ=من-پانی-مهدیس وشاهین. یه ترکه هر روز می رفته زنگ کلیسا رو میزده و فرار میکرده.آخر سر پدر روحانی شاکی میشه وای میسته پشت در.تا ترکه در میزنه مچشو میگیره.ترکه هول میشه میگه ببخشید عیسی هست؟ نوشته شده در سه شنبه هجدهم خرداد ۱۳۸۹ساعت 0:50 توسط زهرا پانی مهدیس. ما ۳ تا دوستیم که اینجا رو ساختیم برای با هم بودن و با هم خندیدن. شما هم میتونید بیاید.
نترس بیا تو.............. - متاسفم......
http://www.zapadis.blogfa.com/post-6.aspx
جایی برای با هم بودن! سلام به همه ی شما دوستان عزیز. واقعا متاسفم براتون که اینقدر بیکار هستین که اومدین وبلاگ مارو میخونین. من این چند روزه مطلب جدید نذاشتم گفتم شاید مهدیس و پانی دلشون برای شما بسوزه و بیان برای شما یه مطلبی چیزی بذارن.ولی از اونجا که هردوشون سرشون خیلی شلوغه و حتی توی کلاس بین صحبت های استاد و پارس سگ هیچ تفاوتی قائل نیستن و حتی تو یاهو هم برای همه اینویزن. در آخر دعوت میکنم اس ام اسی. که الان برام اومدو بخونید. احوال پرسی ترک ها:حالا ما تلفن نداریم.شما چرا به ما زنگ نمیزنی؟
نترس بیا تو..............
http://www.zapadis.blogfa.com/8902.aspx
جایی برای با هم بودن! سلام به همه.این مطلب رو همین الان از یه جایی دزدیدم. آخه خیلی قشنگه.نتونستم ازش بگذرم. دلم نیومد.راستی این رو هم بگم که من در مورد حق کپی رایت تا حالا چیزی نشنیدم. برام توضیح بدید ممنون میشم.عزت زیاد. مرد مسنی به همراه پسر ٢۵ سالهاش در قطار نشسته بود.مسافران در صندلیهای خود نشسته بودندکه قطار شروع به حركت كرد. كنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند كه حرفهای پدر و پسر را میشنیدند و از حركات پسر جوان كه مانند یك كودك ۵ ساله رفتار میكرد، متعجب شده بودند. سلام به همه ی شما دوستان عزیز.
نترس بیا تو.............. - شعر 1.....
http://www.zapadis.blogfa.com/post-9.aspx
جایی برای با هم بودن! ايكاش ميشد درد كشيدن را نوشت. يا ريش شدن قلب را. و صداي شكسته شدنش را. ايكاش ميشد با كسي حرف زد. و كسي حرفهايم را ميفهميد. چقدر بهم ريخته ام. ايكاش ميشد روزها را به عقب برگرداند. و همه چيز را از اول سر جايش گذاشت. چه كسي روحم را مچاله كرده است. اما ميخواهم روح مچاله شده ام را صاف كنم. و هيچ كس نميفهمد. دلم براي تنهايي ام ميسوزد. دلم براي ترسهاي كودكي ام ميسوزد. و دلهره ي نبودن مادرم. دلم براي خستگي هايم. خسته از زندگي كردنم. براي همه ي آدمهايي كه به سراب دل بسته اند.
نترس بیا تو..............
http://www.zapadis.blogfa.com/author-zapadis.aspx
جایی برای با هم بودن! مطلب من هم که ندید بدید.ممنون پانی جونم. الان حس می کنم همه دوست دارن من یکی از اس ام اس هامو اینجا بنویسم. باشه تقدیم به خوانندگان وبلاگ=من-پانی-مهدیس وشاهین. یه ترکه هر روز می رفته زنگ کلیسا رو میزده و فرار میکرده.آخر سر پدر روحانی شاکی میشه وای میسته پشت در.تا ترکه در میزنه مچشو میگیره.ترکه هول میشه میگه ببخشید عیسی هست؟ نوشته شده در سه شنبه هجدهم خرداد ۱۳۸۹ساعت 0:50 توسط زهرا پانی مهدیس. ايكاش ميشد درد كشيدن را نوشت. يا ريش شدن قلب را. و صداي شكسته شدنش را. چقدر بهم ريخته ام.
نترس بیا تو..............
http://www.zapadis.blogfa.com/8811.aspx
جایی برای با هم بودن! تو به من خندیدی و نمی دانستی که من به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدم.باغبان از پی من تند دوید.سیب را دست تو دید.غضب آلوده به من کرد نگاه.سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سال هاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان میدهد آزارم و اندیشه کنان غرق این پندارم که چرا. باغچه ی کوچک ما سیب نداشت. ( حمید مصدق). نوشته شده در جمعه سی ام بهمن ۱۳۸۸ساعت 21:48 توسط زهرا پانی مهدیس. ما ۳ تا دوستیم که اینجا رو ساختیم برای با هم بودن و با هم خندیدن.
نترس بیا تو..............
http://www.zapadis.blogfa.com/8901.aspx
جایی برای با هم بودن! اینم یه حرف برای اینکه نگن ما لالیم:D. این متنی که این زیره دست نوشت خودمه دوستان! خوشحال میشم نظر بدین! گرچه خیلی قدیمیه اما خودم خیلی دوسش دارم! نوشته شده در دوشنبه بیست و سوم فروردین ۱۳۸۹ساعت 16:28 توسط زهرا پانی مهدیس. من اینجا.تنها.بدون همه.پر از خالی.عاری از بودن! منبا هیچکس.با دیوارها.با عکسها.جاده ها.خاطرات! من بی تو.تو بی من! در قلبم یک دنیا آسمان ابری.هر گوشه تمنای بارش.هر لحظه به دنبال سازش! در دستهایم نهال خشکیده.در فکرم غنچه ی تابش! بدون ظهور حضور تو عزیز! دیروز آناهیتا...
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
20
یائسگی ِ زندگی ِ یک باکره
یائسگی زندگی یک باکره. روزایی که نمیخام برگردن! اینجا هم رف تو لیست وبلاگ های حذف شده! سال 92 و سال 93 با تمام خاطرات خوب و بدش گذشت! حسم مث وختیه که داری خونه ت رو عوض میکنی و وختی تمام وساعل برده شده برمیگردی و یه نگا میکنی به خونه ی خالیت.و تمام لحظه هایی که توش داشتی یادت میاد. حتا میتونی صدای خنده ها و گریه هات رو بشنوی! پن : یه کار نیمه تموم دارم از شش اذر 92.یه کار نیمه تموم که هنوز شهامتش رو ندارم! دوشنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۴ [. پست خدافظیم پاک شده بود خب -. یه کرمی افتاده که دوباره بنویسم :).
عاشقانه dariush
خورشید هم غروب دارد به امید طلوعی دوباره. وقتی چشمانم را می بندم شب را کامل تر می بینم. به امید روز های خوب برای شما . خط خطي شده dariush در جمعه یازدهم بهمن 1392 ساعت 21:6 موضوع دل نوشته لينک ثابت. فهمید دیوونم موهاشو کوتاه کرد . میخواستی تغییر کنی آخه با موهات چرا . زندگی رو زیبا کردی و بعدش . گاهی وقتها وقتی از آدمای موفق می پرسن بزرگترین آرزوت چیه :همیشه جواب میدن دست همسر مو بگیرم بدون هیچ دغدغه ای قدم بزنیم و ساده باشیم). میدونی بعضی وقتا کوچکترین شباهت ها تو رو دگر گون میکنه . ناب تر از ناب. بارها...
آریان...گمشده من (تعطیل شد)
آریانگمشده من (تعطیل شد). بزرگترین گرد همایی آریانی ها. پایگاه طرفداران گروه آریان. سایت رسمی گروه آریان. سایت شرکت ترانه شرقی. فقط و فقط نینورتا. وبلاگ طرفداران آریان.(آقا شایان آریانی). هنر و آریان در هنرکده من. گروه هواداران آریان و علی پهلوان. گروه طرفداران سیامک خواهانی. گروه طرفداران پیام صالحی. The lovers of arian 2. از دیار آفتابگردون واما عشقتا بی نهایت. آریان تک ستاره قلب من. ARIAN BAND IS MY LIFE. آریان یه طنین تا اوج رویا. دل من عاشق اریان زندگی اریانی داشته باشم. لحظه ها با آريان.
بهشت پروانه
بند انداز دستی اسلیک. وکیل پایه یک دادگستری. گالري عکس هاي زیبا. دانلود بازی با لینک مستقیم. Theme By avazak.ir.
شخصی
شنبه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۴. نوشته شده توسط امیرحسین در ساعت 19:18 لینک. Powered By: BLOGFA.COM.
گمشده...
غر دارم یه عالمه:(. یه عالمه غرم میاد! انقدر که نگو ووو نپرس! به درو دیوارم دوست دارم غر بزنم! دلم تنوع میخواد دلم تغییر میخواد دلم یه چیزی میخواد! از خیلیا ناراحتم از خیلیا دلم گرفته خیلی از حرفا آتیشم زده دیگه تحمل ندارم! میدوننم خیلی غر زدم میدونم خیلی ناشکری کردم اما منم بلاخره گاهی خسته میشم دیگه! همیشه نمیتونم بخاطر بقیه بخندم و حقایق رو قایم کنم گاهی منم کم میارم! هیچ کس تو این دنیا از دل من خبر نداره در صورتیکه همه فکر میکنن میدونن تو دلم چه خبره اما من خودمم نمیدونم چه برسه به بقیه! می حاضر و من...
بوف کز کرده در من
بوف کز کرده در من. رو زمین هنوز آدم پیدا میشه. تاريخ : سه شنبه دهم تیر 1393 1:55 نویسنده : گمشده. یه آدمایی هستن که همیشه با حوصله جواب اس ام اساتو میدن ! هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ وقتی میبینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا میگرده , راهشون رو کج میکنن از یه طرف دیگه میرن که اون نپره ! همینایی که تو سرما اگه یخ ام بزنن, دستتو ول نمیکنن بزارن تو جیبشون ! اینایی که همیشه میخندن ! اینایی که تو چله زمستون پیشنهاد بستنی خوردن میدن ! همونایین که براتون حاضرن هرکاری بکنن ! تنهاشون نذارین داغون میشن. آخه مگه ما چ...
گمشده من
دوشنبه یازدهم مرداد ۱۳۹۵. در نگاهم حالتی دیگر گرفت. می روم . اما نمی پرسم ز خویش ره کجا ؟ بوسه می بخشم ولی خود غافلم کاین دل دیوانه را معبود کیست او چو در من مرد، ناگه هر چه بود در نگاهم حالتی دیگر گرفت گوئیا شب با دو دست سرد خویش روح بی تاب مرا در بر گرفت آه . آری. این منم . اما چه سود او که در من بود، دیگر، نیست، نیست می خروشم زیر لب دیوانه وار او که در من بود، آخر کیست، کیست؟ نوشته شده توسط خشایار در ساعت 10:44 لینک. دوشنبه یازدهم مرداد ۱۳۹۵. نیمه گمشده من ، تا ابد برای من باش.
گمشده
ما از خدای گمشده ایم,او به جستجوست. باران که میبارد تو میباری. هزاری هم که باران موعظه و تلنگر و تبشیر و تنذیر بر سرمان ببارد، تا زمینمان زمین نباشد بی فایده است. تا زیر و رو نکرده باشیم و شخم نزده باشیم و ریشه علف های هرز را نخشکانده باشیم، این باران ها راه به جایی نمی برند. فرایندهای زنگیمان را هم اگر طوری بچینند که هر روز هزار تا ایه و نشانه و تذکر سر راهمان قرار بگیرد بی تفاوت میگذریم. شاید حتی از روی جهالت با نیشخندی به طعنه و تمسخر، شاید با رخوت و سستی و بی حوصلگی. 0:17 ] [ گمشده ] . در تمام این او...
يارب تنهايي
نوشته شده در پنجشنبه چهاردهم دی 1391ساعت 18:58 توسط. به درویشی گفتند چرا همیشه شادی؟ گفت:چون به شادی این دنیا دل بستم نه به غمش. نوشته شده در پنجشنبه چهاردهم دی 1391ساعت 18:46 توسط. ازکودک فال فروش پرسیدم چه میکنی؟ گفت از حماقت انسان ها تکه نانی در می آورم. آنهایی ک در امروزشان مانده اند وازمن فردا می خواهند! نوشته شده در پنجشنبه چهاردهم دی 1391ساعت 18:41 توسط. بعضی وقتا آدما الماسی توی دست می گیرند بعد چشمشون به یک گردو میافته. ی ادمو ی دهن باز و ی گردوی پوک و ی دنیا حسرت! خار رنجیدولی هیچ نگفت. نوشته ش...
نتونستم فراموشت کنم
دوریت منو میکشه بفهم. باز دلم هوای نوشتن کرده. باز می خواهم از تو بنویسم. از تویی که تنهایم گذاشتی. از تویی که دلتنگ دیدن روی ماهت هستم و تو. و دلم جواب مرا با سکوت میدهد. سکوتی که اصلا دوستش ندارم. سکوت را دوست ندارم، شاید چون از سکوت می ترسم. شاید چون سکوت مرا یاد انتظار می اندازد. یاد این می اندازد که همه روزی می روند و تنهایت می گذارند و آن کسی که دوستش داری از همه زود تر میرود. مگر لیلی و مجنون نبودند؟ مگر شیرین و فرهاد نبودند؟ نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم شهریور ۱۳۸۹ساعت 14:9 توسط لیلا. تو فراموش...