ghonuteaftab.blogsky.com

raghseatash.blogfa.com

رقص آتش - سیاه مشق ...

http://www.raghseatash.blogfa.com/post-34.aspx

سیاه مشق پشت چشمهایت. نوشته شده در جمعه ۱۳۸۸/۱۱/۰۲ساعت 17:53 توسط احمد پروین. دلشوره های یک عاشق. مردی از کویر فقیه دل خودم. آشفته ترین نگاه یک منتظرم. جمع اشک و آتشم چون شمع شبهای خیال. تا چشم گشوده ام خلوت وحی انگیز کویر بود و رقص مستانه تلماسه ها در سرود طوفان آفتاب ، نهبندان شهری در جنوب خراسان . من بودم و انبوه واژه ها و اندکی احساس و ستاره های بی شمار و چون دست تقدیر مرا به پیشه معدن کاری کشاند، خلوت کوهستانهای آن دیار،زادگاه غزلهای آفتاب خورده ام بود و هست و برایم دعا کنید که باشد .

shoulayeshaparak-ha.persianblog.ir

ای جمع پرنده ها ... - شولای شاپرکها

http://shoulayeshaparak-ha.persianblog.ir/post/385

ای جمع پرنده ها . ای جمع پرنده ها مترسک تا کی کوچ از سر ترس چون چکاوک تا کی. شد حاصل جمع حلقه ها زنجیری ما را سر اعتراض تک تک تا کی. نویسنده : احمد پروین. ساعت ۱٠:٤٩ ‎ب.ظ روز ۱۳۸۸/۱۱/۸. پروفایل مدیر : احمد پروین. ای جمع پرنده ها . دل و دریا و زخم یک شاعر . وقت رسیدن است انار خیال من. آیا تو خیال فتح من را داری؟ شریعتی در تنهایی من. شولای پروانه ها . وبلاگ دیگرم. كي با دستهاي من دستهايش را تكان مي دهد. سرکار خانم ناهید سرشگی. چه خون افتاد در دلها ! هرزگی های ذهن نجیب مترسک. یکی بود ، یکی نبود.

mojdeh1981.blogfa.com

پرانتز باز - یک تکه کاغذ

http://www.mojdeh1981.blogfa.com/post-403.aspx

داستانها و رویدادهای خواندنی. به کجا چنین شتابان؟ فروشگاه اینترنتی 24 ساعته. عکس نجات زندگی از مرگ است. نوشته های یک مرد میانسال در تهران. برگ های سفید دفتر من. یک روز صبح نقاش و طراح معروف انگلیسی، ویلیام والکوت میخواست مجموعهای از نوشتهها و طراحیهای خود را درباره آسمانخراشهای نیویورک، بستهبندی کند. برای خرید کاغذ از خانه خارج شد. اما هیچ مغازهای باز نبود. به ناچار به دفتر دوستش آقای کرام که یک معمار بود رفت و فکر کرد در آنجا میتواند کمی کاغذ پیدا کند. آقای ویلیام از پسر پرسید: آن کاغذ چیست؟

mojdeh1981.blogfa.com

پرانتز باز - واقعیت تلخ روزگار ما

http://www.mojdeh1981.blogfa.com/post-404.aspx

داستانها و رویدادهای خواندنی. به کجا چنین شتابان؟ فروشگاه اینترنتی 24 ساعته. عکس نجات زندگی از مرگ است. نوشته های یک مرد میانسال در تهران. برگ های سفید دفتر من. واقعیت تلخ روزگار ما. زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت تا جوجه هاشو سیر کنه , گوشت بدن خودشو میکند. و میداد به جوجه هاش میخوردند. زمستان تمام شد و کلاغ مرد! اما بچه هاش نجات پیدا کردند و گفتند:. آخی خوب شد مرد, راحت شدیم از این غذای تکراری! این است واقعیت تلخ روزگار ما! نوشته شده توسط مژده غلامی پور در شنبه بیستم خرداد ۱۳۹۱.

sf2387.blogsky.com

خونه ی دل من و همسری

http://www.sf2387.blogsky.com/1388/10/04/post-11

خونه ی دل من و همسری. امروز و در کنار تو من خوشبختم. جمعه 4 دیماه سال 1388 ساعت 10:14 ب.ظ. آقای همسر همین الان از پیشم رفت خونشون . شبو نموند چون خونمون شلوغ بود! آخه ما ظهر تاسوعا نذری داریم . گفت فردا دوباره میاد پیشم! آقای همسر تو خونشون تنهایی لالا می کنه. امشب آخه مامانش اینا نیستن! منم اینجا نگرانم چون تنهاست . هر کاری کردم نره و بمونه قبول نکرد! منم که اینقدر از صبح زود کار هست نمیشد برم پیشش . یاد دو روز قبل افتادم که پیش هم بودیم . یاد صبح که تو بغلش چشمامو باز کردم و کلی. آخه می دونه من قلقلکیم.

sf2387.blogsky.com

آرشیو مطالب وبلاگ - خونه ی دل من و همسری

http://www.sf2387.blogsky.com/posts

خونه ی دل من و همسری. امروز و در کنار تو من خوشبختم. پنجشنبه 26 فروردینماه سال 1389 توسط بانو و آقای همسر. شنبه 22 اسفندماه سال 1388 توسط بانو و آقای همسر. پنجشنبه 8 بهمنماه سال 1388 توسط بانو و آقای همسر. دوشنبه 5 بهمنماه سال 1388 توسط بانو و آقای همسر. شنبه 19 دیماه سال 1388 توسط بانو و آقای همسر. جز تو کی می تونه عزیز من باشه؟ سهشنبه 15 دیماه سال 1388 توسط بانو و آقای همسر. جمعه 4 دیماه سال 1388 توسط بانو و آقای همسر. دوشنبه 30 آذرماه سال 1388 توسط بانو و آقای همسر. زنان بدانند دختران بخوانند!

mojdeh1981.blogfa.com

پرانتز باز - مهمان

http://www.mojdeh1981.blogfa.com/post-397.aspx

داستانها و رویدادهای خواندنی. به کجا چنین شتابان؟ فروشگاه اینترنتی 24 ساعته. عکس نجات زندگی از مرگ است. نوشته های یک مرد میانسال در تهران. برگ های سفید دفتر من. پیرزن با تقوایی در خواب خدا را دید و به او گفت: خدایا، من خیلی تنها هستم، آیا مهمان خانه من می شوی؟ خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد آمد. پیرزن از خواب بیدار شد، با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد. رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی را که بلد بود، پخت. سپس نشست و منتظر ماند. بهترین خوشبختی ها ، یاری به دیگران است.

sf2387.blogsky.com

خونه ی دل من و همسری

http://www.sf2387.blogsky.com/1388/10/19/post-13

خونه ی دل من و همسری. امروز و در کنار تو من خوشبختم. شنبه 19 دیماه سال 1388 ساعت 06:24 ب.ظ. متاسفانه نشد من و همسرم کنار هم آپ کنیم آخه همه برنامه هامون به هم خورد. خواهرم امتحان داشت واسه دیپلم آرایشگری به همین خاطر مجبور شدیم برنامه هامون. رو یه کم تغییر بدیم من باید می رفتم واسش مدل میشدم. ۵ شنبه که رسیدم با آقای همسر اومدیم خونه ما و ناهار رو دست پخت خوشمزه ی مامان. رو نوش جون کردیم اخه از قبل گفته بودم برامون کباب تاوه ای درست کنه . عصری بعد اینکه همسری یه کم استراحت کرد آماده شدیم و رفتیم بیرون .

sf2387.blogsky.com

خونه ی دل من و همسری

http://www.sf2387.blogsky.com/1388/09/21/post-8

خونه ی دل من و همسری. امروز و در کنار تو من خوشبختم. شنبه 21 آذرماه سال 1388 ساعت 05:01 ب.ظ. خیلی ناراحت و دلتنگم . دارم از دوری میمیرم . از این همه دوری خسته شدم . خدایا چرا تموم نمیشه؟ آقای همسر مهربونم همیشه همه تلاششو می کنه تا من خوشحال باشم. اما مگه این همه دوری می زاره؟ دلم تنگ شده برات همسری جونم . هر چقدر که میریم جلو انگار لحظه ها دیرتر می گذره . حدود نیم ساعته صفحه رو باز کردم. اما دستم به نوشتن نمیره! نوشته شده توسط بانو و آقای همسر. یه بغل گل سرخ. زندگی رو ساده بگیر. خانم ماه و آقای مهر.