forouzan67.blogfa.com

6-omed.blogfa.com

امید - سخنان دکتر علی شریعتی

http://www.6-omed.blogfa.com/post-11.aspx

سخنان دکتر علی شریعتی. 7-خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظاتی که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم.بگذار آنرا من خود انتخاب کنم ،اما آنچنان که تو دوست می داری. 8-تهمت و دروغ وشایعه را دشمن سفارش می دهد، منافق می سازد، عوام فریب پخش می کند و عامی می پذیرد. 12-عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن. 14-داشتن ،سازش می آورد. نداشتن و خواستن،ذل ت و چاپلوسی بدنبال دارد. داشتن و نخواستن، عز ت و آزادگی به ارمغان خواهد آورد.

6-omed.blogfa.com

امید - کاش

http://www.6-omed.blogfa.com/post-12.aspx

تقدیم به همه دوستان و همراهان عزیزم. کاش میشد سرزمین عشق را در میان گام ها تقسیم کرد. کاش می شد با نگاه شاپرک عشق را بر آسمان تفهیم کرد. کاش می شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز کرد. کاش می شد با پری از برگ یاس تا طلوع سرخ گل پرواز کرد. کاش می شد با نسیم شامگاه برگ زرد یاس ها را رنگ کرد. کاش می شد با خزان قلب ها مثل دشمن عاشقانه جنگ کرد. کاش می شد در سکوت دشت شب ناله غمگین باران را شنید. بعد دست قطره هایش را گرفت تا بهار آرزو ها پر کشید. کاش می شد مثل یک حس لطیف لابه لای آسمان پر نور شد. از من تا تو.

6-omed.blogfa.com

امید - سخن بزرگان

http://www.6-omed.blogfa.com/post-7.aspx

مهم این نیست که در چه ایستگاهی سوار شدی،بلکه مهم این است که در ایستگاه خوبی پیاده شوی! مهم این نیست که چند بار به زمین افتاده ای،بلکه مهم این است که بعد از هر بار افتادن بتوانی دوباره بر روی پای. مرد بزرگ غمخواری و تشویش نشان نمی دهد ،عاقل است و تردید ندارد ،شجاع است و نمی ترسد. نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم اسفند ۱۳۸۸ساعت توسط م امید. وبلاک دختر کو چولو. یک پسر یک دختر. از من تا تو.

6-omed.blogfa.com

امید

http://www.6-omed.blogfa.com/8812.aspx

مهم این نیست که در چه ایستگاهی سوار شدی،بلکه مهم این است که در ایستگاه خوبی پیاده شوی! مهم این نیست که چند بار به زمین افتاده ای،بلکه مهم این است که بعد از هر بار افتادن بتوانی دوباره بر روی پای. مرد بزرگ غمخواری و تشویش نشان نمی دهد ،عاقل است و تردید ندارد ،شجاع است و نمی ترسد. نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم اسفند ۱۳۸۸ساعت توسط م امید. تو نیکی کن و در دجله انداز ایزدت دهد در بیابان باز. سلام می بخشید، می شه یه لیوان آب برایم بیاورید. باز هم می خوری! نه خیلی متشکرم وبعد با خدا حافظی از خانه دور می شود.

6-omed.blogfa.com

امید - در آستانه بهار

http://www.6-omed.blogfa.com/post-5.aspx

آب زنید راه را بوی نگار میرسد مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد. زمستان88 نیز به پایان رسید و اینک در آستانه بهار 89 هستیم. آری دوباره بهار با همه طراوت و شکوهش در راه است. درآستانه بهار همه ما خانه های خود را تمیز ومرتب میکنیم واسباب زائدو اضافه را دور می ریزیم وبرای اسباب جدید جا باز می کنیم. آیا در قلب خودنیز خانه تکانی کردیم؟ آیا کینه ها ونفرت های سالهای گذشته را دور ریخته ایم؟ آیا برای دوست داشتن و عشق. برای سال جدید جا باز کرده ایم؟ آیا آیه یا محول الحول والا. را در خود پیاده کرده ایم؟ یک پسر یک دختر.

godal1.blogfa.com

دفتر عشق

http://www.godal1.blogfa.com/post-153.aspx

بخت با من یار نیست. مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست! گرگ گفت : "میشود از او بپرسی که چرا من هر روز گرفتار سر دردهای وحشتناک می شوم؟ مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد. او رفت و رفت تا به مزرعه ای وسیع رسید که دهقانانی بسیار در آن سخت کار می کردند. یکی از کشاورزها جلو آمد و گفت : "ای مرد کجا می روی؟ مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست! شاه آن شهر او را خواست و پرسید : "ای مرد به کجا می روی؟ شاه اند...

godal1.blogfa.com

دفتر عشق

http://www.godal1.blogfa.com/post-151.aspx

پادشاه بزرگ یونان، الکساندر، پس از تسخیر کردن حکومت های پادشاهی بسیار، در حال بازگشت به وطن خود بود. در بین راه، بیمار شد و به مدت چند ماه بستری. با نزدیک شدن مرگ، الکساندر دریافت که چقدر پیروزی هایش، سپاه بزرگش، شمشیر. تیزش و همه ی ثروتش بی فایده بوده است. او فرمانده هان ارتش را فرا خواند و گفت:. من این دنیا را بزودی ترک خواهم کرد. اما سه خواسته دارم. لطفا ، خواسته هایم را حتما. فرمانده هان ارتش درحالی که اشک از گونه هایشان سرازیر شده بود موافقت. خواهد شد. اما بگویید چرا چنین خواسته های عجیبی دارید؟

ahangedeleto.blogfa.com

آهنـــگـ دلــ تـــو -

http://www.ahangedeleto.blogfa.com/post-145.aspx

بخش اگه تو قصه مون. دو رنگ و نامرد نبودم. ببخش که عاشقت بودم. خسته و دل سرد نبودم. ببخش که مثل تو نشد. اگر که گفتم به چشات. بزار واسه تو بمیرم. ببخش اگه تو گریه هام. دو رنگی و ریا نبود. اگر که دستام مثه تو. با کسی آشنا نبود. ببخش اگه تو عشقمون. کم نمی ذاشتم چیزی رو. ببخش که یادم نمی ره. اون روزای پاییزی رو. بیشتر از این نبود عزیز. نه نمی خوام گریه کنی. برای من اشکی نریز. نگاه پاک من نبود. نوشته شده در ساعتتوسط مريم جون قطر. شبی غمگین شبی بارونی و سرد. مرا در غربت فردا رها کرد. دلم در حسرت دیدار او ماند.

ahangedeleto.blogfa.com

آهنـــگـ دلــ تـــو -

http://www.ahangedeleto.blogfa.com/post-152.aspx

چنان دل کندم از دنیا. که شکلم شکل تنهاییست. ببین مرگ مرا در خود. که مرگ من تماشائیست. مرا در اوج می خواهی. تماشا کن تماشا کن. دروغین بودم از دیروز. مرا امروز حاشا کن. در این دنیا که حتی ابر هم. نمی گرید به حال من. همه از من گریزانند. تو هم بگریز از این تنها. فقط اسمی به جا ماند. ازآن چه بودم و هستم. دلم چون دفترم خالیست. قلم خشکیده در دستم. گره افتاده در کارم. به خود کرده گرفتارم. به جز در خود فرو رفتن. چه راهی پیش رو دارم. رفیقان یک به یک رفتند. مرا با خود رها کردند. همه خود درد من بودند. ღ ღحجم سكوتღ ღ.