faslha.blogfa.com

respina1810.blogfa.com

آخرین جرعه

http://www.respina1810.blogfa.com/8710.aspx

به جرعه ی تو سرم مست گشت ، نوشت باد . خود از کدام خم است این که در سبو داری. نوشته شده در شنبه ۲۸ دی۱۳۸۷ساعت 15:43 توسط لیدا و شروین - هم پیاله ی ما باش :. در دامنه های بی نشان باغی دور. آغاز کلام : دلم گرفته از این همه غبار! دلم می خواست بهتر از اینی که هست ،. هنوز مرغ پر بسته ای انگار. به خاطر ما می خواند ،. که گلدان چینی چلس وار. از دست دختری خسته بر مزار ماه افتاد ،. و بعد از آن بود که دیگر ما. تکه های شکسته ی هیچ ترانه ای را به یاد نیاوردیم . از خواب سردابی قدیمی بالا می آمدیم. ما باور نکرده بودیم.

respina1810.blogfa.com

آخرین جرعه

http://www.respina1810.blogfa.com/8804.aspx

به جرعه ی تو سرم مست گشت ، نوشت باد . خود از کدام خم است این که در سبو داری. این وبلاگ بسته شد. نوشته شده در دوشنبه ۲۹ تیر۱۳۸۸ساعت 1:58 توسط لیدا و شروین - هم پیاله ی ما باش :. بزرگ بود و از اهالی امروز بود. پن: یک سال گذشت! نوشته شده در یکشنبه ۲۸ تیر۱۳۸۸ساعت 0:0 توسط لیدا و شروین - هم پیاله ی ما باش :. کلامی مهم با خواننده :. بدون شک وبلاگ آخرین جرعه بازتاب احوال درونی نویسنده می باشد. خیالی از هم گسیخت. دلم برای خودم تنگ می شود گاهی. به روی شط وحشت برگی لرزانم،. ریشه ات را بیاویز. من از صداها گذشتم.

respina1810.blogfa.com

آخرین جرعه

http://www.respina1810.blogfa.com/8709.aspx

به جرعه ی تو سرم مست گشت ، نوشت باد . خود از کدام خم است این که در سبو داری. به خاطر همه ی خواب هامان! قسم به آخرین دیدار! تقدیم به : بانوی. حالا فرق میان پسین و هوای بارانی هم هیچ! وقتی که من تو را دوست می دارم. نه چراغی به خانه بیاور. نه چتری که از کوچه ناشناس بگذری ،. سایه به سایه . هر سنگی از اضطراب تو می فهمد. که کار از کار گذشته است . حالا تنها به تو می اندیشم. از گل سرخ است ،. اما هی باد می آید ،. آمدن ، وزیدن ، و افعال ساده ای دیگر . با این همه ، وقتی که وزیدن باد . هی بی جهت است ،. باد که بیاید ،.

respina1810.blogfa.com

آخرین جرعه

http://www.respina1810.blogfa.com/8712.aspx

به جرعه ی تو سرم مست گشت ، نوشت باد . خود از کدام خم است این که در سبو داری. من اگر باز نکنم پنجره را بهار به خانه نمی آید! وتو تنهاترین "من" بودی. و تو نزدیک ترین "من" بودی. و تو رساترین "من" بودی ، ای "من" سحرگاهی ،. پنجره ای بر خیرگی دنیاها سرانگیز! دشت هایی چه فراخ! کوه هایی چه بلند! در گلستانه چه بوی علفی می آمد! من در این آبادی ، پی چیزی می گشتم :. پی نوری ، ریگی ،. غفلت پاکی بود ، که صدایم می زد . پای نی زاری ماندم ، باد می آمد ، گوش دادم :. چه کسی با من ، حرف می زد؟ یونجه زاری سر راه ،. حوصله ، ح...

respina1810.blogfa.com

آخرین جرعه

http://www.respina1810.blogfa.com/8703.aspx

به جرعه ی تو سرم مست گشت ، نوشت باد . خود از کدام خم است این که در سبو داری. دلم برای توست و نمی دانی! نیازی نیست وجود نا آرامم را آرامش بخشی . دستت را در دستم بگذاری . نگاهت را در چشمان غمگینم بدوزی . صدای نامنظم تپیدن قلب مرا بشنوی . بغض را از گلویم بگیری . و عاشقانه در گوشم زمزمه کنی دوستم داری . به هیچکدام نیازی نیست . فقط به من اطمینان ببخش که . قلبت تا ابد با من است . همین برایم کافیست . نوشته شده در سه شنبه ۲۸ خرداد۱۳۸۷ساعت 16:39 توسط لیدا و شروین - هم پیاله ی ما باش :. بیا عاشقی را رعایت کنیم!

respina1810.blogfa.com

آخرین جرعه

http://www.respina1810.blogfa.com/8707.aspx

به جرعه ی تو سرم مست گشت ، نوشت باد . خود از کدام خم است این که در سبو داری. همیشه منتظر خبری خوش. خواب های تو را مرور میکنم. دارم هی پا به پای نرفتن صبوری می کنم. صبوری می کنم تا تمام کلمات عاقل شوند. صبوری می کنم تا ترنم نام تو در ترانه کامل تر شود. صبوری میکنم تا طلوع تبسم ، تا سهم سایه ، تا سراغ همسایه . صبوری می کنم تا مدار ، مدارا ، مرگ . تا مرگ ، خسته از دق الباب نوبتم. آهسته زیر لب . چیزی ، حرفی ، سخنی بگوید. مثلا وقت بسیار است و دوباره باز خواهم گشت! مرا نمی شناسد مرگ. تا تو دوباره باز آیی.

respina1810.blogfa.com

آخرین جرعه

http://www.respina1810.blogfa.com/8704.aspx

به جرعه ی تو سرم مست گشت ، نوشت باد . خود از کدام خم است این که در سبو داری. تقدیم به استاد هنر (شادروان خسرو شکیبایی). تقدیم به او که با ما بود و زمان فرصت زندگی را از لحظه هایش ربود. تسلیت به تمامی قلبهای صبور . خاک می خواند مرا هر دم به خویش. می رسند از ره که در خاکم نهند. آه شاید عاشقانم نیمه شب. گل به روی گور غمناکم نهند. می رهم از خویش و می مانم ز خویش. هر چه بر جا مانده ویران می شود. روح من چون بادبان قایقی. در افق ها دور و پنهان می شود. لیک دیگر پیکر سرد مرا. می فشارد خاک دامن گیر خاک. نوشته شده ...

respina1810.blogfa.com

آخرین جرعه

http://www.respina1810.blogfa.com/8708.aspx

به جرعه ی تو سرم مست گشت ، نوشت باد . خود از کدام خم است این که در سبو داری. حالا بیا برویم از رگبار واژه ها ویران شویم . آیا قناعت به سهم ستاره از نشانی راه. چیزی از جرم رفتن به سوی رویا را کم نخواهد کرد؟ در ارتباط مخفی خود با خواب گریه ها. حرف های عجیبی شنیده ام . هی ساده ، ساده! از پس آستین گریه گمان می کنند :. آسمان فردا صاف و هوای رفتن ما آفتابی ست. حالا تو هم بلند شو ، بگو "ها" و برو! اینان که مونس همین دو سه روز گلند و گلبرگند. و این درخت هم که از خودشان است. یک هفته ای می آیند همین حدود ما و.

respina1810.blogfa.com

آخرین جرعه

http://www.respina1810.blogfa.com/8801.aspx

به جرعه ی تو سرم مست گشت ، نوشت باد . خود از کدام خم است این که در سبو داری. تقدیم به همسر مهربانم. سراسیمه نوشتم تو را. شکی در میان نیست. دو سه غزل به یک پری دریایی بفروشم. آخر من یاد گرفته ام دریا را با دریا بشویم،. خود را با شعر . امکان هر حادثه ای می رفت، جز دوری تماشا از چشم. نه اگر آفتاب می آمد و مثل دست های تو. سخاوت رویش را میان شب و شکوفه تقسیم می کرد. هرگز واژه ی عدالت این همه بی اعتبار نبود. هر چند از نگفتن لالم،. اما فرصتی عجیب، در انجماد زمان پرسه می زند. دو سه کبوتر به لکنت زبانم خندیدند.

respina1810.blogfa.com

آخرین جرعه

http://www.respina1810.blogfa.com/8705.aspx

به جرعه ی تو سرم مست گشت ، نوشت باد . خود از کدام خم است این که در سبو داری. می روم کمی سکوت و. یکی دو راه نرفته را تجربه کنم . ای کاش می دانستی. در چشم به راهی آن مونس مشرقی. درگاه این خانه از چند دریای گریه گذشته است . بعضی واژه ها یاری ام نمی کنند. مانده عزیزم . تا تو شبی شاید. گوشه دفتر موش خورده ای از غبار آن سالها. سطری از حکایت مخفی مسافران ما را به یاد آوری! ما ستاره ها را دیدیم. که دست از عطر آفتاب شستند و. در شب گلوبران ماه. از پا در نیامدند . قصه ی غمگین آن همه دوست. به کجای این بوسه کشید.