fardayetazeh.persianblog.ir

yazleg.blogfa.com

شعر - پدرم وقتی مرد مادرم جنگل شد

http://www.yazleg.blogfa.com/post-10.aspx

زندگي شعر است شاعرانه زندگي كن. پدرم وقتی مرد مادرم جنگل شد. آنها كه نمي فهمند عذاب مي دهند و آن هايي كه مي فهمند عذاب مي كشند. مهم نيست رتبهام چند است. مثل تمام كساني كه هر روز. در روزنامهها متولد ميشوند. و سالگرد تولدم را به كسي ربط نميدهم. چون دختر بچهاي چند ساله. هي جواب نگاه پس بدهم. و شيطنتم را جمع كنم در چند فحش تازه . اين طور نگاهم نكن. مجبور هستم از پشت آينههاي شكسته نگاهت را بمكم. ورسوا شدنم را بر آستانه كلاس بخوابانم. من هم تمام موهاي بدنم مورمور ميشود. و قلبم از جايش كنده. كه خوب بالا آوردم.

ghanoun.blogfa.com

پژمان قانون

http://ghanoun.blogfa.com/8912.aspx

شعر و نقد - ghanounpejman@yahoo.com. گاهی و فکر می کنم. گاهی سیبی ام که از درخت بیفتم. گاوی لگدم کند مثل وحشیانه. دختری گازم بزند بی خیال. اصولن درختی نبوده که تنهایی! به سرم می زند برگ باشم. زیر دندان های یک بز خوشبختیم را نگه دارم الکی. پس بیایید با هم بشاشیم ای بزغاله های عالم. شما فکر کنید احتمالن بز نیستید. من فکر می کنم احتمالن بز نیستم. وشانس هایمان را برای دختران سیزده ساله ببریم. چه خوشبختی نازی ای نازیدن از ما ]. گاو از ما مثل وحشیانه. بز از ما مثل بزیدن از روزهای برفی. کتاب من در پیادرو.

ghanoun.blogfa.com

پژمان قانون -

http://ghanoun.blogfa.com/post-14.aspx

شعر و نقد - ghanounpejman@yahoo.com. من رزمنای خوشبخت بودم که به رود نیل نمی رسید. ابتدا یک نهنگ دیدم که به ساق هایش می گفت :. بپوسید ای استخوان های در ته دریا که سوراخ! بعدها ساکن شد اما به روی خودم چیزی اضافه نشد. این اختراع سکوت بود در ته دریا! پس به درازای عمری به شما میزهای کهنه گفتیم. و مسیرهای نه رفته با تنی رخشنده تر از پوتین یک سرباز. و دلبرانی که با من تا نیمه ی جان می خندیدند و می مردند در تاریکی شب. آیا خنده ی یک زن زیبا در پاییز واقعیت دارد؟ آیا در عمق دریا یک استخوان سوراخ با ماچه می کند؟

ghanoun.blogfa.com

پژمان قانون

http://ghanoun.blogfa.com/9005.aspx

شعر و نقد - ghanounpejman@yahoo.com. من رزمنای خوشبخت بودم که به رود نیل نمی رسید. ابتدا یک نهنگ دیدم که به ساق هایش می گفت :. بپوسید ای استخوان های در ته دریا که سوراخ! بعدها ساکن شد اما به روی خودم چیزی اضافه نشد. این اختراع سکوت بود در ته دریا! پس به درازای عمری به شما میزهای کهنه گفتیم. و مسیرهای نه رفته با تنی رخشنده تر از پوتین یک سرباز. و دلبرانی که با من تا نیمه ی جان می خندیدند و می مردند در تاریکی شب. آیا خنده ی یک زن زیبا در پاییز واقعیت دارد؟ آیا در عمق دریا یک استخوان سوراخ با ماچه می کند؟

ghanoun.blogfa.com

پژمان قانون

http://ghanoun.blogfa.com/8906.aspx

شعر و نقد - ghanounpejman@yahoo.com. همه چیز در من اتفاقی مزمن است. از انگشتانم که حرفی بزدلانه بود دیوانه بار. تا سرهنگی که توی مغزم سیگار می کشید. همه چیز در من از یک تابلو شروع شد. و من شروع کردم هی جسد دایی جوانم را کشیدم. ماه تا زیر دم سگ همسایه مان پایین آمده بود. من به واق واق افتادم. استخوان ها توی شهر پراکنده شدند. از با کلاه و بی کلاه هر سه قصاب شدیم. و سرهنگ مشتری هر روزه ی من شد. من استخوان های بزدلانه ایی را می فروختم که نگو! تازه به ماه نگاه می کنم حوضم را. و دردهای من اتفاقی مزمن باشند.

ghanoun.blogfa.com

پژمان قانون

http://ghanoun.blogfa.com/8901.aspx

شعر و نقد - ghanounpejman@yahoo.com. تأملی بر مجموعه شعر منهای کبریت سروده امیر آزاده دل. مارتین هادگر در منشاء آثار هنری غایت آثار هنری را در التذاذ می داند. در ابتدا این پرسش پیش می آید که در ادبیات و به ویزه شعر به عنوان یک هنر کلامی چه چیزی برای لذت می شود؟ کدام حضیضه است که باعث تمیز اثارهنری و ادبی از دیگر آثار می شود . وقتی به ادبیات و شعر نگاه می کنیم پیداست که عواملی از قبیل شور ، هیجان ، و تخیل در کلام همگی باعث می شوند که زبان ادبی و شعراز زبان عادی جدا شود . ویکتوراشکلفسکی در مقاله معروف خود ...

ghanoun.blogfa.com

پژمان قانون

http://ghanoun.blogfa.com/8911.aspx

شعر و نقد - ghanounpejman@yahoo.com. شعری از مجموعه گرگ خوانده که ممنوع الچاپ شد. نذرکرده ام تا سی ام شهریور راه بروم. اما پشت پای من نفت می ریزند. تو شقیقه ات را به پنجره چسبانده ایی وچیزی یادت نیست. من سعی می کنم برایت دست تکان ندهم. بنشینم ودعاکنم آسمان بیشتر از این شکم نیاورد. پیرزنی می گذرد وموهای سفیدش را می تراشند. پس دست کم اینجا خیابان است. تو خوابت نمی برد. چقدر ماشین دیده ام که نه بوق می زنند ونه می گذرند. پس باید کمی شاشیده باشم وحالم بداست. تو چیزی یادت نیست. مطمئنن اینجا خیابان است.

ghanoun.blogfa.com

پژمان قانون

http://ghanoun.blogfa.com/8712.aspx

شعر و نقد - ghanounpejman@yahoo.com. برای رسیدن بهار حرفی ندارم، فقط می دانم که یک سال گذشته است. همیشه فکر کرده ام چرا موقع عید یک سال به عقب برنمی گردیم اما مهم نیست چون اگر به عقب بر می گشتیم باز هم تمام می شدیم. یعنی چه به جلو برویم و چه به عقب تمام می شویم. همین. گاهی وقتها احساس می کنم که انگشتانم به من خیانت می کنند در حالی که زمان های بسیاری بوده اند که آنها را دوست داشته ام. غیر از این که عشق کوچکی برای خودمان دست و پا کنیم تا این دنیای بزرگ! بله غیر از شعر راهی نمانده. امضایی کوچک پای رویایی ".

ghanoun.blogfa.com

پژمان قانون

http://ghanoun.blogfa.com/8809.aspx

شعر و نقد - ghanounpejman@yahoo.com. لام تا کام دراز کشیده به نظر می رسد که مرده ای. نور ماه توی گودی دهانت افتاده. تو یک چشمت باز و معلوم نیست به چه سمتی مرده ای. خاطره ی یک روز آفتابی در چشمت جا مانده است. و ردیفی از مورچه ها کنار گوش چپت راه می روند. حالا ببین که هوا خیلی هم آفتابی نیست. و حالا می بینم که هوا خیلی هم آفتابی نیست. پس دارم به ناخن هایت فکر می کنم. و عجیب اینکه هنوز دارند رشد می کنند. این یعنی هنوز نمی خواهم بروم یک چیزی هست. به نظر می رسد هنوز نمی خواهی بروی یک چیزی هست. کتاب من در پیاد...

ladan-jamali.blogfa.com

شعر لادن جمالی - تو پنج شنبه ای

http://ladan-jamali.blogfa.com/post-65.aspx

می خواهم دلم را بر فرق این سکوت بکوبم. تو پنج شنبه ای. باران یعنی چه کسی بعد از من عطر خیس تنت را در آن خانه عاشق ست. تقدیم به ماهایا مهرپویان. نه حتا اگر نقطه بگذاری تهش. نه حتا اگر سنگ بگذاری جلوش. نه حتا رگش را بسوزی اگر. باز بند نمی آید رفتنت. و روزهای تقویم که می میرند. به دی ماه هم که نرسیدم. و باران که خیس تر عاشقم می کند که می آید. نه تو کوتاه می آیی. نه من که دراز به دراز رفتن توام. و پنجره ی نقطه نقطه و. بازوی برهنه ی تو و. پتویی که سردم بشود اگر. حتا اگر روزها بریزند روی سرم. باز تو پنج شنبه ای.