fahoss.persianblog.ir

ghalamefelezi.blogfa.com

یاد یاران

http://www.ghalamefelezi.blogfa.com/9105.aspx

به گناهی که نکردم محکومم. نه سموری را آزردم. نه گلی را چیدم. که در این دایره انس نمانم دیگر. نوشته شده در جمعه 6 مرداد1391ساعت 0:30 توسط مهتاب و مینا. اما این ما بودیم که عاقبت هم را یافتیم. 1هرگونه کپی برداری از این وبلاگ تنها با ذکر منبع مجاز می باشد. 2در هر پست، نظرات مربوط بدون ویرایش تایید خواهند شد. 3با همه ی احترام برای نظرها، نظرهای خصوصی بدون خوانده شدن حذف می شوند. برای دخترم ندا آقا سلطان. منوچهر احترامی هم رفت. هر کس مي خواند به پنج نفر خبر دهد. این روزها کمتر کسی با این انصاف می نویسد.

ghalamefelezi.blogfa.com

یاد یاران - در ساعت سكوت مقدس

http://www.ghalamefelezi.blogfa.com/post-153.aspx

در ساعت سكوت مقدس. اينجا هزار مشت ،. در هيئتي به وسعت جنگل. خشم و خروش را تصوير كرده اند. و حرف عشق را در گوش جنگل نور باران. و هر نسيم، در گذر خويش از اين خاك. جرياني دوباره مي بخشد. اينجا هزار مشت ،. در هيئت هزار عشق،. به سرايش آزادي انسان نشسته اند. با كلامي كه طعم خون را. در كسالت آفتاب جاري نموده است. وياد سرودشان هر از گاهي يكبار ،. از چهره مردگان شهر پاك مي كند. اينجا هزار مشت ،. در تداوم يك فرياد ،. به انتظار سبزي جنگل نشسته اند،. به انتظار وحدت انسان،. در پهنه اي به وسعت آفاق،. تا شط جاري خون .

ghalamefelezi.blogfa.com

یاد یاران - فصل سادگي

http://www.ghalamefelezi.blogfa.com/post-135.aspx

مي نشينم لب گلدان تفكر تا كمي زاده شوم ،. تا بسان گل و برگ من برويم از عبور تن بيداري خويش. مي نشينم تا كمي خاك شوم ،. و از آن خاك گرا ن. من برويانم درختي بي نشان. مي نشينم من به شوق آفتاب. تا از آن خاك بر آرم سر سبزي بي تاب. و از آن خاك بجويم تن بي جان برادر ها را ،. تن بي جان كبوتر ها را. فصل بيرون شدن است. فصل فرياد عبور انسان. از گذرگاه شعور اين خاك. فصل جاري شدن است. مي نشينم تا كمي آب شوم ،. من براي گل گلدان وجودم آب را به جان خريدم. و ازآن وقت كه جاري شدنم در نگاه آخرين برگ نمايان شد و رفت.

divarajori.blogfa.com

دیوار آجری

http://www.divarajori.blogfa.com/8611.aspx

طراحی سایه ، توسط پروانه. پروانه ، دارد سایه طراحی می کند. سایه پروانه شکل می گیرد! بی هیچ حرفی می گذرد. در حالی که سایه ی پروانه پرسه می زند. گچ گرفته سایه ی پروانه. بی هیچ حرفی برای زدن. طرحی از سایه ی پروانه. در سکوت بی حرفی. قالبی از سایه ی پروانه. نوشته شده در 86/11/22. ساعت توسط استاد بنا. Winter rain on moss. Happy by gone days. بارش زمستانی بر خزه ها. تلنگری بی صداست بر آنان که. شادند از گذر روزها. میباره زمستون رو گل سنگ. بی صدا یادش میاره. باران زمستانی بر تن خزه. بی صدا به یاد انها می آورد.

razeshgh.persianblog.ir

راز عشق من

http://razeshgh.persianblog.ir/1386/6

این دل، بی تاب است. های، می خراشد خود را،. های، می تراشد ذهن را،. پيام هاي ديگران . 1777;۳۸٦/٦/٢٩. راه دور مرو، من همينجايم،. نزديک نبش جمله زندگي،. گر خواستي دور زني،. دور، نبش جمله ما بسيار است. پيام هاي ديگران . 1777;۳۸٦/٦/۱۱. All rights reseved. RSS 2.0.

razeshgh.persianblog.ir

راز عشق من

http://razeshgh.persianblog.ir/1383/7

دوستم داشته باش برای. برای گفتن اين جمله. پيام هاي ديگران . 1777;۳۸۳/٧/۱٥. هنوز به فکر تو هستم. کجاست آن شاخ و برگ تو. که زیر سایه ی آن لحظه ای بیاسایم. همیشه گفته ام از تو. پيام هاي ديگران . 1777;۳۸۳/٧/۱٢. سلامم را به خاطر بسپار. چند روزه می خوام بنويسم.باور کنيد که نشد. هر چی با لا پايين می زنم يه نيم ساعت تنها شم نمی شه.الانم همين طوری دارم می نويسم. ولی يه شعر از شاملو عزيزم براتون می نويسم. دوست اش می دارم. به دوستی و يگانه گی. همه بيگانه گی و عداوت.-. هنگامی که دستان مهربانش را به دست می گيرم.

razeshgh.persianblog.ir

راز عشق من

http://razeshgh.persianblog.ir/1386/4

می فهمم، می فهمم! اين کلام که بود؟ می فهمم، می فهمم! تنها، مداد و دفتر من. طعم لذت عشق را، فهميدند! پيام هاي ديگران . 1777;۳۸٦/٤/٢٦. چرا آن هفته، آنقدر پس کوچه داشت؟ از هرکدام آن که گذشتم،. حال روی درخت ناکامی چه بايد نوشت؟ روی نوشته ام، می آویزم خود را. پيام هاي ديگران . 1777;۳۸٦/٤/٢٠. آنقدر، که طاقت گفتنش را نیست. آنقدر، که نمی خواهم با کسی قسمتش کنم. آنقدر، که هیچ چیز غیر چشمان تو، کنارم احساس نشد. پيام هاي ديگران . 1777;۳۸٦/٤/۱٦. امشب چقدر سخت برايم ادا شدند. بغضم را سخت، بیشتر از بیشتر.

razeshgh.persianblog.ir

راز عشق من

http://razeshgh.persianblog.ir/1386/9

حيف كه مانده پيش من، خاطراه ات بجاي تو. خسته تر از صداي من، گريه بي صداي تو. حيف كه مانده پيش من، خاطراه ات بجاي تو. رفتي و آشناي تو، بي تو غريب ماند و بس. قلب شكسته اش ولي، پاك و نجيب ماند و بس. طعنه به ماجرا بزن، اسم مرا صدا بزن. قلب مرا ستاره كن، دل به ستاره ها بزن. تكيه به شانه ام بده، دل به ترانه ام بده. راوي آوراه گي ام، راه به خانه ام بده. خسته تر از صداي من، گريه بي صداي تو. حيف كه مانده پيش من خاطراه ات، بجاي تو. يكسره فتح مي شود، با تو اگر خطر كنم. سايه عشق مي شوم، با تو اگر سفر كنم.

razeshgh.persianblog.ir

راز عشق من

http://razeshgh.persianblog.ir/1384/9

ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط داداشی باشم . من عاشقشم . اما. من خيلی خجالتی هستم . علتش رو نميدونم . ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط داداشی باشم . من عاشقشم . اما. من خيلی خجالتی هستم . علتش رو نميدونم . ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط داداشی باشم . من عاشقشم . اما. من خيلی خجالتی هستم . علتش رو نميدونم . ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط داداشی باشم . من عاشقشم . اما. من خيلی خجالتی هستم . علتش رو نميدونم . پيام هاي ديگران .

razeshgh.persianblog.ir

راز عشق من

http://razeshgh.persianblog.ir/1384/10

تمام شد به خدا خسته ام ببين بس كن. براي مردنم ساعتي مشخص كن. تمام شد به دلت بد نيار من مردم. بعد اين همه سال انتظار جان به کف بردم. ببين بگو به جهنم كه مرده است اصلا. ببين بگو به جهنم بقيه اش با من. ببين درست همين جا به خانه خواهد برد. كلاغ خسته غمنامه مرا يك زن. بخند هرچه دلت خواست من نمي فهمم. كه عمق فاجعه اين جاست من نمي فهمم. كه من به چشم تو مربوط نيستم شايد. تو را به جان عزيزت ببين ببين بايد. مرا بميري ب شمار سه همين حالا. نترس ترس ندارد كه بچه اي بابا. فقط غروب همين پنجشنبه شاهد باش.