pelakbist.blogfa.com
پلاک20
http://pelakbist.blogfa.com/8801.aspx
جوهري تا در قلم بود و قلم تا مي نوشت مي نوشتم تا امان مي داد دست سر نوشت. سال نو رو که شروع می کردم امیدهای زیادی داشتم برای امسال. نهایتا" امید داشتم که امسال عزیزی رو از دست ندهم و تمام اون کسایی رو که می شناسم و برام عزیز هستند صحیح و سالم باشند. اما دو سه روزی هست که خبر بدی شنیدم که خیلی متاثر شده خبر ابتلاء دختر بچه ای ۱۱ ساله به سرطان خون. مریم توی این چند روز یک بار شیمی درمانی شده ولی بدن کوچولوش طاقت و تحمل این همه درد رو نداره و حالش هم چندان خوب نیست. بزرگ دور نیست . تقدیم به راحله عزیزم.
pelakbist.blogfa.com
پلاک20
http://pelakbist.blogfa.com/8712.aspx
جوهري تا در قلم بود و قلم تا مي نوشت مي نوشتم تا امان مي داد دست سر نوشت. تصاویری از سفره های هفت سین. سلام به همه دوستای خوبم. امروز چند تا از عکس های سفره های هفت سین رو مه از کارهای خودم هست براتون میذارم. هرجند که شاید یه کم دیر شده باشه ولی اگه کسی بخواهد درست کنه بیشتر از دو سه ساعت طول نمی کشه امیدوارم که خوشتون بیاد نظر یادتون نره. نوشته شده در چهارشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۳۸۷ساعت 9:3 توسط لیان. زمین گهواره سرد فراموشی است. مرگ من روزی فرا خواهد رسید. در بهاری روشن از امواج نور. قلب من می پوسد آنج...
pelakbist.blogfa.com
پلاک20 - نامه ای به یک نوزاد
http://pelakbist.blogfa.com/post-34.aspx
جوهري تا در قلم بود و قلم تا مي نوشت مي نوشتم تا امان مي داد دست سر نوشت. نامه ای به یک نوزاد. نامه ای به یک نوزاد. سلام به تو فرشته معصوم خداوند. سلام به تویی که هنوز نیامده دل ما را پر از شادی کرده ای و چقدر انتظار آمدنت را می کشیم. می خواهی جایی پا بگذاری که باید خیلی قدرتمند باشی تا زندگی کنی. پسر عزیزم متن بالا نامه خاله اعظمت هست برای تو هر چند که من این مدت خیلی بی معرفت شدم و امکانش برام نیست که خاطراتت رو توی وبلاگ ثبت کنم اما لحظه به لحظه خاطراتت رو توی دفتری برات ثبت کردم. به خاطر يكي شدن.
pelakbist.blogfa.com
پلاک20 - مادر بودن
http://pelakbist.blogfa.com/post-32.aspx
جوهري تا در قلم بود و قلم تا مي نوشت مي نوشتم تا امان مي داد دست سر نوشت. به من گفتند عشق را در جايي مي توان يافت كه زندگي باشد. گفته بودند كه عشق در روئيدن است. و من به جستجوي عشق بر آمدم. و آن را در روياندن ديدم. عشق را در جان كسي يافتم كه وجودش را فداكارانه ايثار كرد. تا تجسم عشق خورشيد تابناك حيات ديگري باشد. آن كس كه تمامي شاديهاي دنيا را در شنيدن ضربان هاي قلب كودكش خلاصه كرد. كسي كه خداوند ماهتاب عشق در زمينش ناميد. من عشق را در تلالو چشمان كسي يافتم كه اولين گام هاي كودكش را به تماشا نشسته بود.
pelakbist.blogfa.com
پلاک20
http://pelakbist.blogfa.com/8803.aspx
جوهري تا در قلم بود و قلم تا مي نوشت مي نوشتم تا امان مي داد دست سر نوشت. سلام امروز بعد از 20 روز خماري بالاخره تصميم گرفتم كه كمي از خاطرات اين مدت رو بنويسم. من اولين روز آخرين پ ر ي و دي م 8 فروردين بود و قاعدتا" بايد دو روز بعد از سفرم به تايلند پ ر ي و د ميشدم. وتوي اين چند روز هم مدام درد خفيفي در ناحيه زير شكمم احساس مي كردم. و اين تاخير رو به حساب اين ميذاشتم كه اومدم سفر و آب و هوام عوض شده و يك مسئله طبيعيه. و براي اطمينان بيشتر منتظر موندم تا صبح تست رو انجام بدم. اول به خواهر بزرگم تلفني موض...
pelakbist.blogfa.com
پلاک20
http://pelakbist.blogfa.com/8710.aspx
جوهري تا در قلم بود و قلم تا مي نوشت مي نوشتم تا امان مي داد دست سر نوشت. سرنوشت مرا خیر بنویس. تا آنچه را تو زود می خواهی دیر نخواهم. و انچه را تو دیر می خواهی زود نخواهم. نوشته شده در دوشنبه سی ام دی ۱۳۸۷ساعت 12:49 توسط لیان. به خاطر يكي شدن. به خاطر من و زمين. بمان كه با تو ماندنم. بهاي زنده ماندن است. قسم به آسمان و شب. كه زندگي بهانه است. سلام امروز آخرین روز از اولین ماه فصل زمستان سال 87 است. و من بعد از مدتها تصمیم گرفتم خاطرات. زندگی مشترک با همسرم رو در این وبلاگ ثبت کنم. اقتباس کردم پلاک 20.
pelakbist.blogfa.com
پلاک20 - سلام به تو نور چشمم
http://pelakbist.blogfa.com/post-35.aspx
جوهري تا در قلم بود و قلم تا مي نوشت مي نوشتم تا امان مي داد دست سر نوشت. سلام به تو نور چشمم. سلام به تو نور چشمم. سلام به تو یی که بیشتر از جانم دوستت دارم. این دومین نامه ای که برات می نویسم ،عزیزم دوستی بهم گفته بود که اگه راستگویی را بهت یاد بدم همین برای همه عمرت کافیه. عزیزم باید یاد بگیری که اگر یکبار به خودت اجازه دادی که کسی را فریب بدی به تمام دنیا اجازه داده ای که تو را فریب بدهند . پسرکم از جایی می آیی که سراسر نور وروشنایی است مبادا برقهای این دنیایمان نور و روشنایی چشمانت را بگیرد . و من ب...
pelakbist.blogfa.com
پلاک20
http://pelakbist.blogfa.com/8802.aspx
جوهري تا در قلم بود و قلم تا مي نوشت مي نوشتم تا امان مي داد دست سر نوشت. به من گفتند عشق را در جايي مي توان يافت كه زندگي باشد. گفته بودند كه عشق در روئيدن است. و من به جستجوي عشق بر آمدم. و آن را در روياندن ديدم. عشق را در جان كسي يافتم كه وجودش را فداكارانه ايثار كرد. تا تجسم عشق خورشيد تابناك حيات ديگري باشد. آن كس كه تمامي شاديهاي دنيا را در شنيدن ضربان هاي قلب كودكش خلاصه كرد. كسي كه خداوند ماهتاب عشق در زمينش ناميد. من عشق را در تلالو چشمان كسي يافتم كه اولين گام هاي كودكش را به تماشا نشسته بود.
pelakbist.blogfa.com
پلاک20
http://pelakbist.blogfa.com/8711.aspx
جوهري تا در قلم بود و قلم تا مي نوشت مي نوشتم تا امان مي داد دست سر نوشت. يك شنبه براي بازديد از يكي از زمين هاي روستاي دهرود رفتم ماموريت. براي اولين بار بود كه به اين روستا مي رفتم ، از توابع دشتستان و در بخش بوشكان قرار داره. با اينكه امسال بوشهر خشكساليه و اصلا" هيج جا سبز نشده ولي به نسبت دهرود بد نبود. و گندم هايي رو كه كشاورز ها بين نخلستانها كاشته بودند سبز شده بود و منظره جالبي بود. تا برگشتم خونه ساعت 12 بود سريع ناهار رو درست كردم ، (ماكاروني ). وقتي برگشتيم ساعت 3 بود. من هم تو خونه تنها بودم.
pelakbist.blogfa.com
پلاک20 - 3/3/88
http://pelakbist.blogfa.com/post-33.aspx
جوهري تا در قلم بود و قلم تا مي نوشت مي نوشتم تا امان مي داد دست سر نوشت. سلام امروز بعد از 20 روز خماري بالاخره تصميم گرفتم كه كمي از خاطرات اين مدت رو بنويسم. من اولين روز آخرين پ ر ي و دي م 8 فروردين بود و قاعدتا" بايد دو روز بعد از سفرم به تايلند پ ر ي و د ميشدم. وتوي اين چند روز هم مدام درد خفيفي در ناحيه زير شكمم احساس مي كردم. و اين تاخير رو به حساب اين ميذاشتم كه اومدم سفر و آب و هوام عوض شده و يك مسئله طبيعيه. و براي اطمينان بيشتر منتظر موندم تا صبح تست رو انجام بدم. اول به خواهر بزرگم تلفني موض...