engkamyar.blogfa.com

royayebaran.mihanblog.com

به نام او که آفریدنگاه را،تابیان کنداحساس را...

http://royayebaran.mihanblog.com/page/3

به نام او که آفریدنگاه را،تابیان کنداحساس را. درزمین عشقی نیست که زمینت نزند،آسمان را دریاب. مثلا میخواستم فعلا ننویسم! ولی از قبلم بیشتر شد! خوب من اومدم یه چیزی بگم و یه چیزی رو هم نظر سنجی كنم! والا یه مسابقه ای بود واسه شعر با محوریت نماز! مسئولش زنگ زد گفت حتما یه شعر بگو! مام كه بلد نیستسم ازین كارا! این بود كه مزاحم ازاده شدمو ازشخواستم یه شعر بگه! ایشونم در كمال فروتنی یه شعر گفتن و باز هم در كمال بیشتر فروتنی داد به من و گفت كه اصلا خوب نشده! اگه این خوب نشده پس تصور كنید خوبش چی میشه! من قرار ك...

royayebaran.mihanblog.com

به نام او که آفریدنگاه را،تابیان کنداحساس را...

http://royayebaran.mihanblog.com/page/2

به نام او که آفریدنگاه را،تابیان کنداحساس را. درزمین عشقی نیست که زمینت نزند،آسمان را دریاب. عکس در حد لالیگا. تهاجم فرهنگی از نوع کره ای. چگونه درمحل کار استراحت کنید! نسخه دکتر در حد تیم ملی. هنر نزد ایرانیان است وبس. یکشنبه 5 تیر 1390 ] [ 07:42 ب.ظ ] [ باران. لطفا آخرین حلقه این زنجیر نباشید! خوب از اینجا شروع میکنم که یه روز صبح دیدم تو حیاط خونمون یه کاغذ افتاده رفتم ورداشتمش،توش اینجوری نوشته بود:. به نام صاحب شانس. با عشق و دعا همه چیزممکن است. متافیزیک به قانون بقای انرژی شهرت یافته است. مهندسین ...

royayebaran.mihanblog.com

به نام او که آفریدنگاه را،تابیان کنداحساس را...

http://royayebaran.mihanblog.com/page/4

به نام او که آفریدنگاه را،تابیان کنداحساس را. درزمین عشقی نیست که زمینت نزند،آسمان را دریاب. راستش یه چندوقت پیش بودیه صحنه ای رو تو تاکسی دیدم وازش گذشتم! بعدیهویادم افتادزد به سرم امتحانش کنم! خواهرم رشته ی تجربی درس میخونه بهش گفتم چه میکنی دکتر؟ یه نگاه بدی کرد وگفت خودتو مسخره کن بچه پر رو. یااین یکی: دوستمو تو خیابون دیدم بهش گفتم احوال مهندس! بااینکه 2-3ترم بیش تر نمونده تامهندس بشه گفت:اوووووووه کو تا من مهندس بشم؟ یاهمین دخترخاله که رشته مهندسی کامپیوتره تابهش میگم مهندس انگار جوک تعریف کردم.

royayebaran.mihanblog.com

به نام او که آفریدنگاه را،تابیان کنداحساس را...

http://royayebaran.mihanblog.com/post/author/446066

به نام او که آفریدنگاه را،تابیان کنداحساس را. درزمین عشقی نیست که زمینت نزند،آسمان را دریاب. نترسید بابا غربه نیستم،دزدم نیستم! مثلا یه زمانی قرار بود مدیریت محترم وب بشما! خوب البته مدریت لیاقت میخواد كه ما ندارم! خوب دیگه چه خبر؟ خداییش چند وقته نبودم ازاده بهتر اپ كرده ها! پس كمتر بیامبهتره ها! خوب بجاش این دفه دو تا مطلب میذارم كه یكم جبران نبودن چند ماهمو بكنه! خلاصه ببخشید دیگه سرم شلوغ بود نمیرسیدم بیام وگرنه كه افتخاریه تو این وب پیش ازاده كار كردن! تمام تنهایی من مال تو! به ایمانم می خندی! راستش...

royayebaran.mihanblog.com

به نام او که آفریدنگاه را،تابیان کنداحساس را...

http://royayebaran.mihanblog.com/post/72

به نام او که آفریدنگاه را،تابیان کنداحساس را. درزمین عشقی نیست که زمینت نزند،آسمان را دریاب. اگه اینجا در دسترست بود چه مواقعی میرفتی؟ سه شنبه 8 شهریور 1390 ] [ 02:21 ب.ظ ] [ باران. چتر دارند به دست. بر سر و صورتشان. من تنها و رها. زیر این سقف سیاه. گام بر می دارم. یه سلام بارونی به همه ی دوستانی که لحظاتی رو در اینجا سپری میکنند! آزاده هستم متولد اول اسفند،رشته حسابداری،عاشق بارون وروزای بارونی! به والیبال وتنیس علاقه دارم وآهنگ های محسن چاوشیم زیاد گوش میدم! عکس در حد لالیگا. دوربین مدار بسته مخفی.

royayebaran.mihanblog.com

به نام او که آفریدنگاه را،تابیان کنداحساس را...

http://royayebaran.mihanblog.com/post/list

به نام او که آفریدنگاه را،تابیان کنداحساس را. درزمین عشقی نیست که زمینت نزند،آسمان را دریاب. چتر دارند به دست. بر سر و صورتشان. من تنها و رها. زیر این سقف سیاه. گام بر می دارم. یه سلام بارونی به همه ی دوستانی که لحظاتی رو در اینجا سپری میکنند! آزاده هستم متولد اول اسفند،رشته حسابداری،عاشق بارون وروزای بارونی! به والیبال وتنیس علاقه دارم وآهنگ های محسن چاوشیم زیاد گوش میدم! گاهیم شعرمیگم البته اگه بشه اسمشو گذاشت شعروالبته یه کوچولو تو کار ترانه. عکس در حد لالیگا. لطفا آخرین حلقه این زنجیر نباشید!

royayebaran.mihanblog.com

به نام او که آفریدنگاه را،تابیان کنداحساس را...

http://royayebaran.mihanblog.com/post/73

به نام او که آفریدنگاه را،تابیان کنداحساس را. درزمین عشقی نیست که زمینت نزند،آسمان را دریاب. آنچه از چسم تو تاعمق وجودم جاریست! آه،وقتی که تو،لبخند نگاهت را. بال مژگان بلندت را می خوابانی. آه،وقتی که تو چشمانت،. ان جام لبالب از جان دارو را. سوی این تشنه جان سوخته،می گردانی. از دلم می گذرد. پرپرم میکند،ای غنچه رنگین،پرپر. من در ان لحظه،که چشم تو به من مینگرد. برگ خشکیده ایمان را. رقص شیطانی خواهش را. نور پنهانی بخشش را. اهتزاز ابدیت را میبینم. اهتزاز ابدیت را یارای تماشایم نیست. چتر دارند به دست. آخرین بر...

royayebaran.mihanblog.com

به نام او که آفریدنگاه را،تابیان کنداحساس را...

http://royayebaran.mihanblog.com/post/61

به نام او که آفریدنگاه را،تابیان کنداحساس را. درزمین عشقی نیست که زمینت نزند،آسمان را دریاب. چند تاعکس کیک هم ادامه مطلب میذارم حتما نگاه کنید. دوشنبه 12 اردیبهشت 1390 ] [ 04:47 ب.ظ ] [ باران. چتر دارند به دست. بر سر و صورتشان. من تنها و رها. زیر این سقف سیاه. گام بر می دارم. یه سلام بارونی به همه ی دوستانی که لحظاتی رو در اینجا سپری میکنند! آزاده هستم متولد اول اسفند،رشته حسابداری،عاشق بارون وروزای بارونی! به والیبال وتنیس علاقه دارم وآهنگ های محسن چاوشیم زیاد گوش میدم! عکس در حد لالیگا. پنجره ی زرین دشت.

royayebaran.mihanblog.com

به نام او که آفریدنگاه را،تابیان کنداحساس را...

http://royayebaran.mihanblog.com/post/64

به نام او که آفریدنگاه را،تابیان کنداحساس را. درزمین عشقی نیست که زمینت نزند،آسمان را دریاب. لئوناردو داوینچی موقع کشیدن تابلو "شام آخر" دچارمشکل بزرگی شد:. می بایست "نیکی" رابه شکل عیسی و "بدی" رابه شکل یهودا یکی ازیاران عیسی که هنگام شام تصمیم گرفت بهاوخیانت کند تصویرمیکرد.کار را نیمه تمام رها کردتا مدلهای آرمانی اش راپیدا کند.روزی در یک مراسم همسرایی تصویر کامل مسیح رادر چهره یکی ازجوانان همسرا یافت.جوان را به کارگاهش دعوت کردوازچهره اش اتودهاوطرح هایی برداشت. داوینچی شگفت زده پرسید:کی؟ بر سر و صورتشان.