dooste-khoob.blogsky.com
دوست یعنی......دوست یعنی...... -
http://dooste-khoob.blogsky.com/
دوست یعنی...... -
http://dooste-khoob.blogsky.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Friday
LOAD TIME
0.6 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
8
SSL
EXTERNAL LINKS
17
SITE IP
31.3.232.171
LOAD TIME
0.565 sec
SCORE
6.2
دوست یعنی...... | dooste-khoob.blogsky.com Reviews
https://dooste-khoob.blogsky.com
دوست یعنی...... -
dooste-khoob.blogsky.com
نسخه قابل چاپ
http://www.dooste-khoob.blogsky.com/print/post-1
سلام عزیزان من سحر هستم که با یه وبلاگ جدید برگشتم. وبلاگ قبلیم به نامه. رو حذف کردم و حالا با این بلاگ در خدمت شما عزیزان هستم. امیدوارم مثل قبل همراهم باشید.
دوست یعنی......
http://www.dooste-khoob.blogsky.com/1386/11
جمعه 5 بهمنماه سال 1386 ساعت 03:35 ق.ظ. من از امروز به بعد با این وبلاگ می آم:. نتونستم با این بلاگ کار کنم. مشکل دارم باهاش. باهام کنار نمی آد. پس من منتظرتونماااااااااااااااااااااا.( تو اون یکی وبلاگم). نوشته شده توسط سحر. چهارشنبه 3 بهمنماه سال 1386 ساعت 03:53 ق.ظ. برای شروع یه شعر زیبا از مریم حیدر زاده. یادته تو اوج پاییز ، آخرین لحظه ی دیدار. خ ب مواظب خودت باش،2-3 بار دوباره تکرار. یادته به ماجرامون چقدر نگاه می کردیم. تا یکی دلش بیاد و بگه خ ب ، خدانگهدار. تو خدا حافظی کردی دل من یه کم تکون خورد.
آخرین دیدار - دوست یعنی......
http://www.dooste-khoob.blogsky.com/1386/11/03/post-2
چهارشنبه 3 بهمنماه سال 1386 ساعت 03:53 ق.ظ. برای شروع یه شعر زیبا از مریم حیدر زاده. یادته تو اوج پاییز ، آخرین لحظه ی دیدار. خ ب مواظب خودت باش،2-3 بار دوباره تکرار. یادته به ماجرامون چقدر نگاه می کردیم. تا یکی دلش بیاد و بگه خ ب ، خدانگهدار. تو خدا حافظی کردی دل من یه کم تکون خورد. بعدش اسمتو نوشتم روی شاخه ی سپیدار. بارون گریه که بارید از تو ابر غصه هامون. هردومون سرو گذاشتیم روی آجرای دیوار. یه بار دیگه می پرسم راس راسی باید جدا شیم؟ یادته اشک تو افتاد روی سیم گرم گیتار؟ نوشته شده توسط سحر.
سلام - دوست یعنی......
http://www.dooste-khoob.blogsky.com/1386/11/03/post-1
چهارشنبه 3 بهمنماه سال 1386 ساعت 02:10 ق.ظ. سلام عزیزان من سحر هستم که با یه وبلاگ جدید برگشتم. وبلاگ قبلیم به نامه. رو حذف کردم و حالا با این بلاگ در خدمت شما عزیزان هستم. امیدوارم مثل قبل همراهم باشید. نوشته شده توسط سحر. آخرین تلاش (امین جووووووونم). لحظه ی زیبا( سعیده جون). لحظه های با تو بودن. دنیای سنگی( بهار و بهنام). جمعه 5 بهمنماه سال 1386. چهارشنبه 3 بهمنماه سال 1386. چهارشنبه 3 بهمنماه سال 1386. تعداد بازدیدکنندگان : 2552. Powered by blogsky.com.
نسخه قابل چاپ
http://www.dooste-khoob.blogsky.com/print/post-2
برای شروع یه شعر زیبا از مریم حیدر زاده. یادته تو اوج پاییز ، آخرین لحظه ی دیدار. خ ب مواظب خودت باش،2-3 بار دوباره تکرار. یادته به ماجرامون چقدر نگاه می کردیم. تا یکی دلش بیاد و بگه خ ب ، خدانگهدار. تو خدا حافظی کردی دل من یه کم تکون خورد. بعدش اسمتو نوشتم روی شاخه ی سپیدار. بارون گریه که بارید از تو ابر غصه هامون. هردومون سرو گذاشتیم روی آجرای دیوار. یه بار دیگه می پرسم راس راسی باید جدا شیم؟ یادته اشک تو افتاد روی سیم گرم گیتار؟ منم انگار مثل اشکت از چشات افتاده بودم. شنیدم ولی رسیدی به یکی شبیه دلدار.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
8
لحظه های با تو بودن ...
http://b-with-u.blogfa.com/8510.aspx
اگه من اینجا رو آپ نکنم . تو هم آپ نمی کنی؟ اگه نیام تو هم نمیای؟ اگه ایمیل نزنم تو هم نمیزنی؟ نت شبانه هست . تو یکی از کارت های قدیمی پیدا کردم . ). سه شنبه ۱۷/۱۱/۱۳۸۵ ساعت ۱۵:۳۴. اين مطلب روز یکشنبه هفدهم دی 1385 وقتي که ساعت 8:44 قبل از ظهر بوده ، آلبالو و توت فرنگی نوشتن! موزیک و کدهای موزیک. بزرگترین وب تفریحی در ایران .:. دسته بندي بر اساس . لحظه های اشک و آه. 1-محبت که گناه نیست . 2-هم آشیان من ღ. . * .فرشید .* . .ღ. 5- روشن ترين ستاره. 7- فكر بد ممنوع. 13-اشكي از جنس خدا. 21-عشقاي بچگي قشنگتره نه؟
لحظه های با تو بودن ...
http://b-with-u.blogfa.com/8606.aspx
Enrique - Rhythm Divine. From the coast of Ipanema. To the Island of Capri. All the way to Kuala Lumpur. I will follow you wherever you may be. From the moment, I first saw you. Knew my heart could not be free. Had to hold you in my arms. There can never be another for me. All I need is. Lost in the music. You're heart will be mine. All I need is. To look in your eyes. Say you'll be mine. Can you feel the heat of passion. Can you taste our love's sweet wine. Join the dance and let it happen. All I need is.
لحظه های با تو بودن ...
http://b-with-u.blogfa.com/8604.aspx
سلام توت فرنگی جونم باور کن از وقتی که بیدار شدم دارم سعی می کنم که اون داستان رو بریزم تو این کامپیوتر تا بتونم بذارم رو وبلاگ. اما نمی شه که نمی شه. اون یکی هم که رایتر نداره. فلش مموری هم نمی خوره . حالا نمی دونم چی کار کنم عزیزم. می خواستم سورپرایزت کنم. قربون شکل و قیافه ت. این شعرو واسه تو می نویسم. مال خودم نیس. مال مژگان عباسلوئه! آقا رفیق همسفر لحظه های ناب. همسایه ی قدیم من از عهد آفتاب. تا چشمه چشمه بشکفد از عشق چشم من. خورشید چشم های خودت را به من بتاب. در من هزار و یک شبح از جنس شهرزاد.
لحظه های با تو بودن ...
http://b-with-u.blogfa.com/8602.aspx
موضوع انشاء : از شعر زير چه مفهومي را برداشت ميکنيد؟ از اون بالا کفتر ميايه يک دانه دختر ميايه! سيا بغل جا جا ، تو منه ديوامه کردي! مدادم را در قلب سفيد کاغذ فشار مي دهم تا انشاء ام آغاز شود . اين شعر خيلي با مفهوم ميباشد و من از اين شعر خيلي برداشت ميکنم! ما هميشه از داخل تلويزيون نگا ميکنيم و پدر من خيلي توي کف اين دختر. افغانيه ميباشد و مادرم غيرتي ميشود و به همين دليل پدرم هر شب. شام نخورده ميباشد . مادرم وقتي که خيلي قاطي مي باشد در غذاي پدرم. مرگ موش ميريزد ولي پدرم خيلي قوي است و هنوز زنده ميباشد .
لحظه های با تو بودن ...
http://b-with-u.blogfa.com/8609.aspx
زن نفس مي كشيد اما درد در هوا پخش بود چون كربن. روي پل ايستاد تن خم كرد زير بار غم هزاران تن. شب در آيينه ها چراغان بود ويترين ها پر از ستاره و ماه. مي درخشيد شهر از آن بالا زير نور چراغ هاي نئون. باد سيلي به صورتش مي زد، سيلي از خاطرات در جريان. پرت شد از حواس پل ، از بس زنگ مي خورد پشت هم تلفن. آخرين گفتگوي او با مرد- خاطراتي كه بر نمي گردند-. مرد مي گفت: من دلم تنگ است مثل يك ذره قدر يك پروتن. او كه تبدار شرم مي خنديد باد عطر بنفشه مي آورد. بغض راه گلوي زن را بست ، با خودش گفت لعنتي بس كن. اين مطلب رو...
لحظه های با تو بودن ...
http://b-with-u.blogfa.com/8608.aspx
لحظه های بی تو بودن! بی دلی در همه احوال خدا با او بود او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد. چند تا نکته ی اساسی:. ۱) ضمن خوشامد به دوستایی عزیزی که تازه به این وبلاگ وارد شدن می. خوام برای فهمیدن مطالبی که در این پست و پست های بعد هست از آرشیو. ۲) هر کی در این وبلاگ نظر می ده نظراتش مهمه! و من اون رو لینک می. احیانا اگه از قلم افتادین بهم خبر بدین). هس خوشحال می شم با شما در ارتباط باشم. ۴) از همه ی دوستای عزیزی که به من تسلیت گفتن یا به نحوی ابراز. مدردی کردن بی نهایت ممنونم! ۵) نظر یادتون نره! نه این شعر...
لحظه های با تو بودن ...
http://b-with-u.blogfa.com/post-51.aspx
می دانی که مرا سر باز گفتن بسیاری حرفهاست. عطش داشت. آخرین روزهای ماه رمضون بود. از کار زیاد خسته شده بود. می خواست برگزده خونه و. فقط استراحت کنه.احساس کرد دلتنگی شدیدی نسبت به عشقش داره.تا به گوشی نگاه کرد دختر زنگ زد. احساساتش عمیقتر شده بود. حس می کرد اگه الان چیزی کم بذاره به فردا نمی رسه که به پای عشقش. بریزه سیل محبتها اونقدر قوی بود که سد رو شکست. دختر کم آورده بود. پسر ناباورانه به همه چیز نگاه می کرد. (اینا کی بودن .ازش چی می خواستن.) مدام در ذهن خسته ش. صدای زنگ تلفن اون رو به خودش آورد. کسی ن...
لحظه های با تو بودن ...
http://b-with-u.blogfa.com/8508.aspx
مثلا این دو تا عکس منم . چه خوب شد که نذاشتم واسه یه مدت تنهام بذاری . می دونم حتما می رفتی . می رفتی دیگه پشت سرت رو هم نگاه نمی کردی! مگه من چقدر اذیتت میکنم! چقدر وقته اینجا نیومدی؟ اين مطلب روز پنجشنبه چهارم آبان 1385 وقتي که ساعت 4:12 بعد از ظهر بوده ، آلبالو و توت فرنگی نوشتن! موزیک و کدهای موزیک. بزرگترین وب تفریحی در ایران .:. دسته بندي بر اساس . لحظه های اشک و آه. 1-محبت که گناه نیست . 2-هم آشیان من ღ. . * .فرشید .* . .ღ. 5- روشن ترين ستاره. 7- فكر بد ممنوع. 13-اشكي از جنس خدا. 95-به نام آنکه اگ...
لحظه های با تو بودن ...
http://b-with-u.blogfa.com/8509.aspx
به کسی نگو که دوست دارم . اين مطلب روز چهارشنبه هشتم آذر 1385 وقتي که ساعت 11:37 قبل از ظهر بوده ، آلبالو و توت فرنگی نوشتن! دفتری که توش لحظه های با تو بودن رو میشه نوشت . چه لحظه های خوب و چه لحظه های خیلی خوب . چه گریه . چه خنده . چه اشک . چه لبخند . چه آه و چه قهقهه .هرچی که با تو باشه .دفتری که توش از عاشق و معشوق بگی . دفتری که عاشقانه باشه .دفتر I LOVE U. موزیک و کدهای موزیک. بزرگترین وب تفریحی در ایران .:. دسته بندي بر اساس . لحظه های اشک و آه. 1-محبت که گناه نیست . 5- روشن ترين ستاره. 115-باز می...
لحظه های با تو بودن ...
http://b-with-u.blogfa.com/post-50.aspx
می دانی که مرا سر بازگفتن بسیاری حرف هاست! آروم قدم برمی داشت.مثله همیشه شکیل متین.لبخند رو لباش بود.داشت با عشقش. حرف می زد. خوشحال بود.یه فرصت دیگه واسه حرف زدن با کسی که دوسش داشت. یه حس جدید توی قلبش ریشه زده بود.یه حسی که از عشق هم فراتر بود.کلمات تو. دهانش نمی چرخید .انگار می خواست داد بزنه که دوسش داره.بیشتر از اون چیزی. که بشه به زبون آورد. پسر می خواست حرف بزنه اما نمی تونست.انگار از دعاهای هر روزه ی. دختر با خبر نبود.همون دعاهایی که دختر هر شب و هر روز با خدا در میون می ذاشت. صدای بوق ممتد تلفن.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
17
دوستی ها
در زدم و گفت کیست؟ گفتمش ای دوست، دوست . شب درد است، شب ضجه و بی تابی ها. شب دلخون شده از ناله ی مرغابی ها. شب دلشوره ، شب بغض، شب دل نگران. شب بی میلی لب های موذن به اذان. معنی داغ پدر را چه کسی می فهمد. دامن و حلقه ی در را چه کسی می فهمد. کوفیان گر چه که از غصه ی او دلشادند. دوش وقت سحر از غصه نجاتش دادند". نخل خم شد سر هر کو چه و لالایی خواند. چاه در گوش زمین قصه تنهایی خواند. نه فقط کعبه ترک خورد که مولا آمد. آن شب از فرق علی کعبه به دنیا آمد. آن شب از فرق علي كعبه پلي زد به بهشت. خ نکای عفوت و شیرین...
خاطرات دختر اسمانی
خدایا به هیچ کس غم نده تا بعدا براش صبر بدی. روزی با ریحانه حرف میزدم. قرار بود هر روز یک خاطره از زندگی همدیگه تعریف کنیم. قرار شد اول من یک خاطره تعریف کنم که خیلی کنجکاو بود برای شنیدنش. اما من گفتم خاطره ی خودمرو می گم اما اول یک رمان تعریف می کنم و این رمان رو به چند بخش تقسیم می کنم. تا هم کنجکاوی بیشتر بشه هم حوصله ی ریحانه سر نره. و نوشتم در اولین قدم اسم رمان هست:. گفتم داستان را روز بعد تعریف می کنم. او هم قبول کرد و خدا حافظی کردیم. که نوشته بود ریحانه تصادف کرده و امیدی برای بر گشت نیست.
دوست عزیز
بیانیه جمعی از وبلاگنویسان و فعالان فضای مجازی در حمایت از ولایت فقیه. بسم الله الرحمن الرحیم. ولایتپذیری و تبعیت از امام عصر از وظائف هر مسلمان است و در عصر غیبت، ولی فقیه عهده دار زمام امور مسلمین است. بر هر مسلمانی واجب است تا تبعیت خود را از ولی فقیه خود، هم به صورت زبانی و هم به صورت عملی اثبات کند. تعز من تشاء و تذل من تشاء. بیدک الخیر انک على کل شىء قدیر. جمعی از وبلاگ نویسان و فعالان فضای مجازی. نوشته شده در سه شنبه بیستم اردیبهشت 1390ساعت 10:17 توسط دوست عزیز. چقدر خوب که تو هستی! شبی که دیگر طن...
*نامه به خدا*
نوشته شده در پنجشنبه بیست و چهارم آبان ۱۳۸۶ 18:46 توسط God friend*spring*. دیگه این وبلاگ آپ نمیشه. خدانگهدار برای همیشه ه ه ه ه ه ه ه. نوشته شده در سه شنبه بیستم شهریور ۱۳۸۶ 3:55 توسط God friend*spring*. امشب قشنگ بود و من پر از گریه . گریه هایم را دوست داشتم چون از سر دلگیری نبود . تو بهتر از هر کسی می دانی که از گریه های غمبار بیزارم از بغض هایی که از سر نداریست بیزارم . اگر احساسی باعث گریه شود دوست دارم از سر شکر باشد از سر عشق باشد. برای تو باشد برای خودم باشد . تو آن عشق ابدی هستی . نیست من هم قرا...
دوست خوب
با سلام . ورود شمارا به وبلاگ دوست خوب. خوش آمد میگویم . برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید. السلام علیک یا ایتهاالصدیقه الشهیده. جمعه پانزدهم فروردین 1393 ] [ 11:26 ] [ mostafa ]. اسامی اعضای پایه سوم راهنمایی. پنجشنبه بیست و نهم اسفند 1392 ] [ 0:51 ] [ mostafa ]. اسامی اعضای پایه هفتم. پنجشنبه بیست و نهم اسفند 1392 ] [ 0:36 ] [ mostafa ]. گروه مطالعاتی دوست خوب تشکیل شده از نوجوانان کانون فرهنگی هنری نورالمهدی(عج) مهدیشهر. Theme By Avazak.ir.
دوست یعنی......
جمعه 5 بهمنماه سال 1386 ساعت 03:35 ق.ظ. من از امروز به بعد با این وبلاگ می آم:. نتونستم با این بلاگ کار کنم. مشکل دارم باهاش. باهام کنار نمی آد. پس من منتظرتونماااااااااااااااااااااا.( تو اون یکی وبلاگم). نوشته شده توسط سحر. چهارشنبه 3 بهمنماه سال 1386 ساعت 03:53 ق.ظ. برای شروع یه شعر زیبا از مریم حیدر زاده. یادته تو اوج پاییز ، آخرین لحظه ی دیدار. خ ب مواظب خودت باش،2-3 بار دوباره تکرار. یادته به ماجرامون چقدر نگاه می کردیم. تا یکی دلش بیاد و بگه خ ب ، خدانگهدار. تو خدا حافظی کردی دل من یه کم تکون خورد.
♥ خـــاطـــره ♥
من و تنهایی او با چه تن هایی. یه مدت طولانی قراره نباشم،خوش باشین. زمین به مرد بودنت نیاز داره . . . مرد باش.مردونه حرف بزن.مردونه بخند.مردونه. مردونه گریه کن، مردونه ببخش . . . مرد باش.نه فقط با جسمت،با نگاهت.با احساست.با آغوشت . . . مرد باش و هیچوقت نامردی نکن. مخصوصا برای کسی که به مردونگیت تکیه کرده و باورت کرده. مرد باش . . . یعنی با تو گشتن هم کلام. یعنی انتظار یک سلام. یعنی دست هایت رو به دوست. یعنی مرگ هایت هم، نکوست. یعنی شاخه ای گل در سبد. یعنی دل سپردن تا ابد. به تو که می رسم تب می کنم! بغض ها...
دوست من، پیانو
آموخته های من از نوازندگی پیانو. خوش آمدید دوست من. وبسایت آموزش پیانو راه اندازی شد. قابل توجه دوستان همراه وبلاگ: این وبلاگ بروزرسانی نخواهد شد. مطالب جدید آموزشی از این پس در وبسایت www.zareilearning.com. لطفا اگه مطالب وبلاگ واستون مفید بوده، در وبسایت www.zareilearning.com. عضو بشین و به دوستانتون معرفیش کنین. به این شکل میتونین از ما حمایت کنین، تا بتونیم آموزش های بهتری رو واسه شما و دوستانتون فراهم کنیم. لینک اکانت من در آپارات. جمعه 25 مردادماه سال 1392 ساعت 11:29 ب.ظ توسط: احمدرضا زارعی. نوشته ...
دوستیابی
Get your own Chat Box! Http:/ www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd". حیات نام مده فصل انتقالی را. ساعت ۱۱:۱۱ ب.ظ روز ۱۳۸٩/۱٢/٢٧ کلمات کلیدی:. پیشاپیش این عید باستانی را به شما دوستان تبریک عرض می کنم و از خداوند منان بهترین را برایتان آرزومندم. ساعت ۱٠:٥٦ ب.ظ روز ۱۳۸٩/۱٢/٢٧ کلمات کلیدی:. سلام به همه دوستای خوبم. یک مدت هستش که قصد دارم راجع به دو کلمه دلبستگی و وابستگی بنویسم . با خودم فکر کردم مگه می شه انسان بود و دلبستگی نداشت! می بینید این دو کلمه چقدر شبیه همند و چقدر متفاوت؟ و اگر عاش...
دوست آفتاب
نوشته شده در سه شنبه بیست و ششم دی 1391ساعت 16:7 توسط آرام(یه دوست). به نام خدای همیشه آرام. ای خدا این وصل را هجران مکن. سر خوشان عشق را نالان مکن. باغ جان را تازه و سر سبز دار. قصد این مستان و این بستان مکن. بر درختی که آشیان مرغ توست. شاخ مشکن مرغ را پران مکن. نیست در عالم ز هجران. هر چه خواهی کن ولیکن آن مکن. یار من در کوچه ی بن بست رفت. یار من با پای خود از دست رفت. آه یاران یار رفت یار رفت یار رفت. یار رفت از دست و کار از کار رفت. آه یاران، راز آورید. یار بیمار مرا باز آورید. زیر باران شقایق دیدمش.
دوست آسمان
معنای خوشبختی این است که در دنیا کسی هست که بی اعتنا به نتیجه، دوستت دارد. صدای بمی داشت دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد. دختر موهایی بسیار سیاه ولی کوتاه داشت و وقتی لبخند می زد، چشمانش به باریکی یک خط می شد. روزها می گذشت و او زندگی رنگارنگ دانشگاهی را بدون توجه پشت سر می گذا...
