dooooooostane.mihanblog.com

gharibe1.mihanblog.com

یه غریبه - اگر احساسم را درک کرده باشی...

http://gharibe1.mihanblog.com/extrapage/3

یاغریب من حین قریب. اگر احساسم را درک کرده باشی. می گویم گاهی می شود که گریه امانم نمی. اگر احساسم را درک کرده باشی. دلت می خواهد این سکوت شکسته. شود و فریادت گوش فلک را کر کند! اگر احساسم را درک کرده باشی. دلت می خواهد گوشه ی دنجی. بنشینی وبا صدای گرفته ات بگویی کاش زمانه مجالی می داد تا پدرم را درآغوش می کشیدم و صدا می زدم که پدر ای وجودم از تو. کجایی که دخترکت را پناه باشی . خدایا می خواهم مثل همیشه ، تو آرامم کنی ، برگی از دفتر دلم. می چینم و فقط به تو فکر می کنم. اگر احساسم را درک کرده باشی. اینجا د...

maryame-naz.blogfa.com

برگـــی از دفتــــردلــــــمـ

http://www.maryame-naz.blogfa.com/9208.aspx

اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفسم گامی به تو نزدیکتر میشوم.این زندگی من است پدرم.روزهای بی تو بودن را هرگز نشمرده ام که همیشه بگویم همین دیروز بود . گرچه هشت سال ازپرواز بي بازگشتت ميگذرد. ولي غم فراغت همچنان باقي است . هشت سال پيش دريك شامگاه ازپشت يك تنهايي غمناك وباراني در شهر غريبه ها براي هميشه به سفر. رفتی اگرچه زندگيت بال وپري داشت با وسعت ژرف،. پرشي داشت به اندازه عشق. وصفايي داشت به پهناي دريا. ولي هنگام رفتن تمام بالهاي خسته ات غرق اندوه بود . انگاری خرا...

maryame-naz.blogfa.com

برگـــی از دفتــــردلــــــمـ - ...جز تو چاره ای به جز خودت ندارم

http://www.maryame-naz.blogfa.com/post-32.aspx

اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفسم گامی به تو نزدیکتر میشوم.این زندگی من است پدرم.روزهای بی تو بودن را هرگز نشمرده ام که همیشه بگویم همین دیروز بود . جز تو چاره ای به جز خودت ندارم. یکی می پرسد اندوه تو از چیست؟ سبب ساز سکوت مبهمت چیست؟ برایش صادقانه می نویسم:. برای آنکه باید باشد و نیست. تاريخ چهارشنبه ۱۳۹۰/۰۵/۱۹ساعت 19:54 نويسنده مریم. از خواب پریدم که به آغوشت بگیرم. که از غم نبودنت به خواب پناه برده بودم. باران آمد و تو باز هم نیامدی. پس من می آیم به آسمان .

gharibe1.mihanblog.com

یه غریبه - اینجا رو بهش میگن ...

http://gharibe1.mihanblog.com/post/3

یاغریب من حین قریب. چهارشنبه 17 فروردین 1390. اینجا رو بهش میگن . نوشته شده توسط: یه غریبه . اینجا رو بهش میگن دنیای مجازی ، زیاد نباید باورش کنی . شاید واسه همین بود که رشته ی ادبیات نرفتم ، آخه یادمه خیلی ادبیاتو دوست داشتم . خوب مقصر خودم بودم دیگه ، نباید زود از کوره در می رفتم ، آخه گاهی هم اینجا رو بهش میگن نت، نت هم یعنی تور ، یعنی به دام انداختن و از این جور چیزا . البته الانم کم مدعی ندارم ، خیلی ها هستن که منتظرن من پامو کنار بکشم تا بگن صاحب همین وبلاگ غریبه خودشونن . درد بی درمون .

gharibe1.mihanblog.com

یه غریبه - درد بی درمون ...

http://gharibe1.mihanblog.com/extrapage/1

یاغریب من حین قریب. درد بی درمون . شنیدم یکی بوده به نام لقمان حکیم که میگن همه دردارو درمون میکرده و میگفته خدا دردی قرار نداده که نشه درمونش کرد و حتی همه روزه صف های دوسه هزار نفری پشت در خونش واسه معالجه میومدن و همه هم دارو درمونشونو میگرفتنو میرفتن! یه روز یکی میاد پیش لقمان بهش میگه حکیم جان علائم خاصی تو وجودم احساس میکنم ، لقمان تا علائم رو شنید یکه خورد و با ناراحتی گفت که این دردتو نمیتونم درمون کنم! باخودش میگه که مگه مرض دارم که مثل همه ی اینها زجر کش کنم خودمو! خلاصه اینکه زهرو سر میکشه .

maryame-naz.blogfa.com

برگـــی از دفتــــردلــــــمـ - شانه

http://www.maryame-naz.blogfa.com/tag/شانه

اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفسم گامی به تو نزدیکتر میشوم.این زندگی من است پدرم.روزهای بی تو بودن را هرگز نشمرده ام که همیشه بگویم همین دیروز بود . بگذارید سر خسته اش را بر شانه های شما بگذارد. موهایش را نوازش کنید. پیشانی اش را ببوسید. قربان صدقه اش بروید. گاهی شما برای پدرتان پدری کنید. تاريخ پنجشنبه ۱۳۹۱/۱۱/۱۲ساعت 9:54 نويسنده مریم. از خواب پریدم که به آغوشت بگیرم. که از غم نبودنت به خواب پناه برده بودم. باران آمد و تو باز هم نیامدی. پس من می آیم به آسمان .

maryame-naz.blogfa.com

برگـــی از دفتــــردلــــــمـ -

http://www.maryame-naz.blogfa.com/post-73.aspx

اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفسم گامی به تو نزدیکتر میشوم.این زندگی من است پدرم.روزهای بی تو بودن را هرگز نشمرده ام که همیشه بگویم همین دیروز بود . بگذارید سر خسته اش را بر شانه های شما بگذارد. موهایش را نوازش کنید. پیشانی اش را ببوسید. قربان صدقه اش بروید. گاهی شما برای پدرتان پدری کنید. تاريخ پنجشنبه ۱۳۹۱/۱۱/۱۲ساعت 9:54 نويسنده مریم. از خواب پریدم که به آغوشت بگیرم. که از غم نبودنت به خواب پناه برده بودم. باران آمد و تو باز هم نیامدی. پس من می آیم به آسمان .

maryame-naz.blogfa.com

برگـــی از دفتــــردلــــــمـ - بهار بدون بابا

http://www.maryame-naz.blogfa.com/post-80.aspx

اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفسم گامی به تو نزدیکتر میشوم.این زندگی من است پدرم.روزهای بی تو بودن را هرگز نشمرده ام که همیشه بگویم همین دیروز بود . برات حرفها دارم بابا. از روزایی که نبودنت سردی زمستون و غربت و تنهایی رو هزار برابر برای دخترکت دشوارتر کرد. برات حرفها دارم بابا. صدای گریه های دخترت رو تو تنهاییش می شنوی؟ هنوزم دستای پرمهرت رو مثل همیشه از من دریغ نمیکنی؟ دلم پر می زنه واسه بوسیدن دستایی که تمام رنج دنیا رو به ازای شادی بچه هاش با جون و دل پذیرفت.

maryame-naz.blogfa.com

برگـــی از دفتــــردلــــــمـ - سر

http://www.maryame-naz.blogfa.com/tag/سر

اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفسم گامی به تو نزدیکتر میشوم.این زندگی من است پدرم.روزهای بی تو بودن را هرگز نشمرده ام که همیشه بگویم همین دیروز بود . بگذارید سر خسته اش را بر شانه های شما بگذارد. موهایش را نوازش کنید. پیشانی اش را ببوسید. قربان صدقه اش بروید. گاهی شما برای پدرتان پدری کنید. تاريخ پنجشنبه ۱۳۹۱/۱۱/۱۲ساعت 9:54 نويسنده مریم. از خواب پریدم که به آغوشت بگیرم. که از غم نبودنت به خواب پناه برده بودم. باران آمد و تو باز هم نیامدی. پس من می آیم به آسمان .