dokhtarebineshan.persianblog.ir
404 - Blog not foundوبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
http://dokhtarebineshan.persianblog.ir/
وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
http://dokhtarebineshan.persianblog.ir/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Thursday
LOAD TIME
1.9 seconds
PAGES IN
THIS WEBSITE
0
SSL
EXTERNAL LINKS
19
SITE IP
46.224.2.182
LOAD TIME
1.875 sec
SCORE
6.2
404 - Blog not found | dokhtarebineshan.persianblog.ir Reviews
https://dokhtarebineshan.persianblog.ir
وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
زمان باز یافته -
http://www.lostnexus.blogfa.com/post-3.aspx
دنیا درون من بود دنیا با تمام خاطراتش درون من بود من منفجر شدم. دنیا تکه پاره شد .ولی من بودم .زمان هم هست .من دنبال تکه های خود هستم. نوشته شده در جمعه هجدهم اردیبهشت ۱۳۸۸ساعت 20:45 توسط.
زمان باز یافته -
http://www.lostnexus.blogfa.com/post-12.aspx
خیابان نای جان دادن ندارد.خیابان دیوانه از ننگ انسان. در گوشه خیابان اعتقاد جان داد.این بار خداوند فانوس به دست دنبال پیروان خود می گردد.خفگان رفته است.این گله از هم پاشیده است. همه غرق در رنج.برهنگان در تاریکی دنبال مانعی می گردند تا شاید با برخورد به ان بیدار شوند. اما این خواب عمیق است/ عمیق تر از خود عمق.واین کفاره گناهی است که خود کفاره ای بزرگتر به دنبال دارد.نمی دانم باور چه می گوید.شاید باور هم در خیابانها پوسید وقتی انسان بودن در ذهن شکست وحادثه از پا افتاد.
زمان باز یافته
http://www.lostnexus.blogfa.com/8805.aspx
گودالی کندیم"ان را عمیق کردیم.عمیق تر از زمان"انقدر عمیق کردیم که دیگر ته گودال پیدا نبود. خواستیم داخل گودال شویم تا در ان محو شویم. غافل از اینکه گودال زندگی دوباره هست۰.وهمچنان این راه ادامه دارد. دوباره این باد وحشتناک فریاد می کشد.دوباره صدای وحشتناک انسانهای گذشته به گوش می رسد. چنان از وحشت به خود می پیچم"گوئی زمین وزمان را در من کشته اند۰. نوشته شده در جمعه نهم مرداد ۱۳۸۸ساعت 20:10 توسط.
زمان باز یافته -
http://www.lostnexus.blogfa.com/post-11.aspx
کسی نیست باد صفحه ای از خانه را ورق می زند. وگذار باد وافتاب زیبننده فرش می شود ودر شعر بیهودگی سال وهوا ی زمزمه می ماند. میل دارم .پنجره را بگشایم که رابطه بین من وسال تهی نباشد. نوشته شده در جمعه هشتم آبان ۱۳۸۸ساعت 14:26 توسط.
زمان باز یافته
http://www.lostnexus.blogfa.com/8806.aspx
این باور امشب من است.صبح فردادیگر جنین نخواهدبود. چرا که من صبح فردا کس دیگری خواهم بود .صبح فردا چه باور خواهم داشت؟ ان را بایدصبح فردا تجربه کنم وسر در بیاورم.حتا به خدای همیشگی که امروز باور دارم/فر دا پی خواهم. برد نه امروز چرا که من امروز منم و فردا او هیچ وقت وجود نداشته باشد. نوشته شده در جمعه بیستم شهریور ۱۳۸۸ساعت 18:22 توسط. عقربه های ساعت حول محور هیچ می چرخند. ومن تمام ان جیزی که فکر می کنم نیستم. در این دنیای گرد وکوچک که ازسوراخ جیب یک دیوانه افتاده است.
زمان باز یافته
http://www.lostnexus.blogfa.com/8809.aspx
به طرز باورنکردنی شبها خودم شکنجه می دم.دیگه تو این کار استاد شدم. همبن روزهاست که فسیل بشم.نمی دونم تبدیل به چی می شم.هر چی بشم بهتر از انسان بودن. نوشته شده در پنجشنبه پنجم آذر ۱۳۸۸ساعت 0:24 توسط.
زمان باز یافته -
http://www.lostnexus.blogfa.com/post-6.aspx
اول در هم شکستگی:خفتن ناممکن/بیدار ماندن ناممکن/تحمل زندگی و به زبان دقیق تر.تحمل جریان زندگی ناممکن است.ساعتها همنوا نیستند.ساعت درونی دیوانه وار وبا گامی شیطانی و به هر حال غیر انسانی کار می کند. نوشته شده در جمعه ششم شهریور ۱۳۸۸ساعت 23:49 توسط.
زمان باز یافته -
http://www.lostnexus.blogfa.com/post-4.aspx
گودالی کندیم"ان را عمیق کردیم.عمیق تر از زمان"انقدر عمیق کردیم که دیگر ته گودال پیدا نبود. خواستیم داخل گودال شویم تا در ان محو شویم. غافل از اینکه گودال زندگی دوباره هست۰.وهمچنان این راه ادامه دارد. دوباره این باد وحشتناک فریاد می کشد.دوباره صدای وحشتناک انسانهای گذشته به گوش می رسد. چنان از وحشت به خود می پیچم"گوئی زمین وزمان را در من کشته اند۰. نوشته شده در جمعه نهم مرداد ۱۳۸۸ساعت 20:10 توسط.
زمان باز یافته -
http://www.lostnexus.blogfa.com/post-2.aspx
چه دردناک است همه چیز .وقتی به مثابه انسانی اگاه غرق در تفکر می شویم. وبه عنوان موجودی اندیشه ور دوباره ادراک در وجودمان بسط می یابد. به طوری که درمی یابیم. می دانیم. نوشته شده در چهارشنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۸۸ساعت 22:7 توسط.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
19
چرا همیشه نمیشه؟؟
یک دوستن داشتن که اسمشا گذاشتی وابستگی. اینجا کلبه ی دلتنگیا و خستگیای منه. ممکنه مطلبام خیلی غمگین باشه. چون این روزا دلم خیلی گرفتست. هر کس دوست داره نظر بده هر. کیم دوست نداره دیگه اینجا نیاد. هیچ گاه به خاطر چند خطای کوچک. یک رابطه ی حقیقی را ترک نکنید. هیچ کس بی عیب نیست. هیچ کس به طور کامل راست نمیگوید. مهربانی از همه چیز برتر است. آری همه از ماست که بر ماست، برو. محبت بین ما کار خدا بود. یک شب ای شادی به خواب من نمی آیی چرا؟ میدونم که میدونی چی می خواستم بنویسم. برای همین زیاد توضیح نمیدم . وقتی خ...
-‘๑’ - عــــآشقــآنهـ هآی -‘๑’ - me
๑’ - عآشقآنه هآی -‘๑’ - me. وخدا هم عاشق میشود. جآلبه ه ه ه. پسرکی بود عا شق دخترکی. روزها گذشت و دخترک نیز عاشق شد. هر دو عاشق دلتنگ بدون هم زندگی برا شون معنی نداشت. گاهی اوقات که با هم میرفتن بیرون اونقدر مست هم میشدن که فراموش میکردن. مردم دارن نگاه هشون میکنن .اونا همیشه وقتی همدیگه رو میدیدن عشق بازی را. شروع میکردن اونقدر لذت میبردن. که اگه یه روز از هم دور بودن از دلتنگی دق میکردن. روز ها میگذشت و اونا هم با روزگار عشقشون را نسبت به هم بیشتر بیشتر میکردن. پسرک هول شده بود نگران نمیدونست چی کار کنه.
✘دُخـ¸ـتـََ¸ـرِ بـ¸ـے اَ ـعـ¸ـصـ¸ـابـ ـ✘
ﺣ ﻤﻮﻡ ﺑﻮﺩ ﻡ . ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻮﺩ م . ﺍ ﺳﺘ ﺨﺮ ﺑﻮﺩ م . ﮐ ﻼﺱ ﺑﻮﺩ ﻡ. ﺳﺎﯾﻠ ﻨﺖ ﺑﻮﺩ ﻡ . ﮔﻮﺷﯿﻢ ﺷﺎﺭﮊ ﻧ ﺪﺍﺵ . ﺍ ﺍ ﺍ .pm ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﯼ؟ کسی ﺗﻮ ﺍ ﺗﺎﻕ ﺑﻮﺩ . ﮔﻮﺷﯿﻢ ﺗﻮ ﺍ ﺗﺎﻕ ﺑود . اینا شروع یه خیانته. ﮐ ﻼا ﺍﯾﻨﺎﺭﻭ ﺷ ﻨﯿﺪﯼ ﺑﮕﻮ :. ﺧ ﻔ ﻪ ﺷﻮ.) - -. یکشنبه بیست و هشتم تیر ۱۳۹۴ . 14:58. از این.β.بعد. هرکی.βεнετ.گفت 2ست دارم بهش بگو.g*σ*н.نخور. بگوآنا. .گفته! آستین سویش رت م ب ل ند ه، نیازی ب گ رمای د ست ک سے ن دار م. شنبه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۴ . 14:58. ﺩﺭ ﺳﮓ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺧﻼﻗﻢ. ﻭﻟﮯ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﻳﻢ به ﻛﻞ ﻫﻴﻜﻠﻪ. جمعه بیست و ششم تیر ۱۳۹۴ . 23:17.
Digital Clock - Status Bar
Http:/ www.20tools.com/. دریافت کد بارش قبل از بالای وبلاگ. کد بارش قلب از وبلاگ. مرجع وبلاگ نویسان جوان. حرف های نگفته من. حرف های نگفته من. دوشنبه چهارم آذر ۱۳۹۲. سلام به همه دوستان خیلی وقته که دلم گرفته 1مشکل بزرگ دارم ازتون کمک میخوام"مخصوصأازآقاپسرا" داستان زندگیم خیلی طولانی وپرفرازونشیبه ک نمیشه همشوبگم حداقل فعلأنمیشه امابراکمک باید1چیزایی بدونید 1روزی من و1پسرویلچری عاشق هم شدیم روزهاوماه هاگذشت وکلی پول براش فرستادم تادرمان ش. نوشته شده توسط یسرا در 19:0 لینک ثابت.
حرف هایی برای نگفتن
حرف هایی برای نگفتن. با مزه است نه! با سلام خدمت مشاهده کنندگان عزیز چند مدتیه که حال و حوصله وبلاگ نویسی نداشتم و وقتم هم ازاد نبود انشالله به زودی ادامه خواهم داد. تاريخ شنبه نهم اسفند ۱۳۹۳ ساعت19:43 نويسنده غمگین تنها. از این زمونه جیغ! از زجرای توی خونه جبغ! از اشکای روی گونه. از تبعیض توی خونه جیغ! از دردایی که توی جونه. تاريخ یکشنبه چهاردهم مهر ۱۳۹۲ ساعت3:19 نويسنده غمگین تنها. پس لطفا نظر بدید. خاطره من از اونجایی شروع میشه که:. ازاولش نشان از تبعیض بین دختر و پسر و دوست دناشتن میدادند. خوش به حال...
دختربی ستاره
این وبلاگ برای همیشه بسته شد. نوشته شده در چهارشنبه بیست و یکم مهر 1389ساعت 16:47 توسط مریم. من امروز به خواهش تونستم از بیمارستان بیام. وقتی نظرهاوپیامهاتونو خوندم خیلی خوشحال شدم تازه فهمیدم چه دوستای مهربونو. خوبی دارم من شرمنده ام که نمیتونم خوبیهاتونو جبران کنم. اون روز که قرار بود برم. بیمارستان گفته بودن ساعت۴ عصر بیا اما ساعت ۳نیمه شب نوبتم شد. حالا میخوام بهتون بگم تو این چند ساعت چی به من گذشت. عزیزای خوبم من اون شب خدا رو دیدم من خدا رو با تمام وجود حس کردم. خدا رو شکر کردمو. دوست جونیای خوبم ...
من ایرانی بودم
خواهشا یه کم فرصت. پس اندکی صبر سحر نزدیک است. نوشته شده در شنبه هشتم مرداد ۱۳۹۰ساعت 17:39 توسط مهسا. چرا پر پرواز نداریم؟ شاید اگر پرواز کنیم بیشتر محبوب باشیم، شاید اگر بتوانیم از بال های دستانمان استفاده کنیم، موفق تر باشیم، اما حکمت اینکه نمی توانیم پر بکشیم چیست؟ چرا نمی تونیم مثل مرغهای پرنده، اراده کنیم و بال بگشاییم و در فراز این زمین پست و خاکی پرواز کنیم؟ صبر کن، یه پاسخی به ذهنم رسید، شاید به خاطر اینه که ما دل داریم و می توانیم با دلمان پرواز کنیم؟ پرواز با پری از جنس دل! بنوش تا زنده شوی!
هرچی بگی هست
من که عالیم.البته اگه امتحانا بذارن. اصلا کی گفته که دانشجو باید درس بخونه هاننننننننننننننننن؟ کی گفته برم بکشمش؟ دلم واسه خونمون تنگ شده.دیروز یه سر مامان و بابام اومدن پیشم.تا یکماه دیگه نمیتونم برگردم. خب دیگه مزاحم درس خوندنم نشین. میناااااااااااااااااا بیا ببین پست گذاشتم خخخخ. دوستون دارم و خدانگهدار. نوشته شده در جمعه هفدهم دی ۱۳۹۵ و ساعت 12:27 توسط آشنا. صبح امروزکسی گفت به من:. تن من گر تنهاست،. دل من با دلهاست،. بهتر از برگ درخت. که دعایم گویند و دعاشان گویم،. صافى آب مرا يادتو انداخت،رفيق!
♥دختر بوکانی♥
نمی دانم پس از مرگم چه خواهدشد. نمی خواهم بدانم کوزه گر. ازاندام بدنم چه خواهدساخت. ولی بسیارمشتاقم ازخاک گلویم سوتکی سازد. سوتک به دست کودکی گستاخ وبازیگوش. دم گرم خوشش رابرگلویم سخت بفشارد. وخواب خفتگان رااشفته تر سازد. نمیدونم چراازاین دنیافقط بدبختی هاش به ما رسیده) ). دوشنبه 18 خرداد 1394 ] [ ساعت 11 و 45 دقیقه و 37 ثانیه ] [؟ م ن یه روزے دختر ے بود م که از ته دل مے خ ندید م! م ن یه روز آروم ت رین اعصآب د نیآ رو دآشت م! اکنون بے آنکه شآد بآش م نفس مے کش م. بے آنکه شآد بآشم زیر بآرآن رآه می ر وم.
عشق
میدونی سخت ترین لحظه تو زندگی چیه؟ وقتی بفهمی برای کسی که تمام زندگی و هستیته فقط یه تجربه ای. جمع زدن را دوست دارم. یک قناری یک کبوتر = دو مرغ عشق. و تو دوست داری تفریق را. من منهای تو می شود چند؟ پیش از آنکه دوستت بدارم. که چون عمق چشمانت بی پایان است. ب زن باران که دلگیرم من امشب در این ویرانه میمیرم من امشب. غمی از رفتن و ماندن ندارم اسیر دست تقدیرم من امشب. دو روز زندگی ارزش ندارد بزن باران از آن سیرم من امشب. بزن که خانه زندان است از درد در این زندان به زنجیرم من امشب. ای کاش ما را زسرایت خبری بود.