didar78.persianblog.ir
یکی از این روزهاشاید روزی که نمی دانم کی است در جایی که نمی دانم کجاست اتفاقی رخ دهد. اتفاقی بزرگ
http://didar78.persianblog.ir/
شاید روزی که نمی دانم کی است در جایی که نمی دانم کجاست اتفاقی رخ دهد. اتفاقی بزرگ
http://didar78.persianblog.ir/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Saturday
LOAD TIME
6.6 seconds
16x16
32x32
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
20
SITE IP
46.224.2.182
LOAD TIME
6.641 sec
SCORE
6.2
یکی از این روزها | didar78.persianblog.ir Reviews
https://didar78.persianblog.ir
شاید روزی که نمی دانم کی است در جایی که نمی دانم کجاست اتفاقی رخ دهد. اتفاقی بزرگ
فعل عدالت بالاخره صرف خواهد شد ...... - یکی از این روزها
http://didar78.persianblog.ir/post/45
یکی از این روزها. شاید روزی که نمی دانم کی است در جایی که نمی دانم کجاست اتفاقی رخ دهد. اتفاقی بزرگ. فعل عدالت بالاخره صرف خواهد شد . سالها پیش، بعد از درگیری های کوی دانشگاه و بعد از همه آن زد و خورد ها یک روز موقع خارج شدن از دانشگاه چیزی نظرم را جلب کرد که قبلا ندیده بودم. درختی که در گلدان بین طاقهای ورودی دانشگاه کاشته شده بود، سر تا پا سوخته بود. چند روز بعد در نهایت ناباوری دیدم که درخت را از پائین ترین جای ممکن بریدند. پائیز آمد و زمستان نیز گذشت و نوبت بهار شد. همه مان ناراحتیم ولی می دانیم که:.
یکی از این روزها
http://didar78.persianblog.ir/post/31
یکی از این روزها. شاید روزی که نمی دانم کی است در جایی که نمی دانم کجاست اتفاقی رخ دهد. اتفاقی بزرگ. نویسنده : مهندس قلابی. ساعت ۱:٠٠ ب.ظ روز ۱۳۸٧/٦/۱٢. پیام های ديگران . درباره : مردی با آرزوهایی کوچک، که چندان هم کوچک نیستند. پروفایل مدیر : مهندس قلابی. من اینجا بس دلم تنگ است. تا همه خلق بدانند که زناری هست. A Feast of Friends. فعل عدالت بالاخره صرف خواهد شد . تصمیم گیری در اتاق شیشه ای. مکاشفات خر یا رساله توهمات. صفحاتی از آن خود. خوابهای یک دیوانه در جهان مسطح. چهار ستاره مانده به صبح.
تا همه خلق بدانند که زناری هست - یکی از این روزها
http://didar78.persianblog.ir/post/48
یکی از این روزها. شاید روزی که نمی دانم کی است در جایی که نمی دانم کجاست اتفاقی رخ دهد. اتفاقی بزرگ. تا همه خلق بدانند که زناری هست. مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست. یا شب و روز بجز فکر توام کاری. به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس. که به هر حلقه موییت گرفتاری. گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست. هر که عیبم کند از عشق و ملامت گوید. تا ندیدست تو را بر منش انکاری. صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم. همه دانند که در صحبت گل خاری. نه من خام طمع عشق تو می. که چو من سوخته در خیل تو بسیاری. پیام های ديگران .
یکی از این روزها
http://didar78.persianblog.ir/post/33
یکی از این روزها. شاید روزی که نمی دانم کی است در جایی که نمی دانم کجاست اتفاقی رخ دهد. اتفاقی بزرگ. و شایسته این نیست که باران ببارد. و در پیشوازش دل من نباشد. و شایسته این نیست، که در کرت های محبت. دلم را به دامن نریزم، دلم را نپاشم. ببخشای بر من اگر بر فراز صنوبر،. تقلای روشن گر ریشه ها را ندیدم. ببخشای بر من اگر زخم بال کبوتر به کتفم نرویید. چر ا خواب باشم. عبور کدامین افق انتظار مرا مژده آورد. و هنگامه عشق را در دل من خبر داد. کجا بودم ای عشق. چرا چتر بر سر گرفتم. چرا آسمان را ننو شیدم و تشنه ماندم.
Les grandes personnes - یکی از این روزها
http://didar78.persianblog.ir/post/34
یکی از این روزها. شاید روزی که نمی دانم کی است در جایی که نمی دانم کجاست اتفاقی رخ دهد. اتفاقی بزرگ. Et le petit prince s'en fut. Laquo; Les grandes personnes sont décidément bien bizarres ». Se dit-il simplement en lui-même durant son voyag. نویسنده : مهندس قلابی. ساعت ۳:۳٢ ب.ظ روز ۱۳۸٧/٦/۳٠. پیام های ديگران . درباره : مردی با آرزوهایی کوچک، که چندان هم کوچک نیستند. پروفایل مدیر : مهندس قلابی. من اینجا بس دلم تنگ است. تا همه خلق بدانند که زناری هست. A Feast of Friends. فعل عدالت بالاخره صرف خواهد شد .
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
ایرانی نیستی اگر... - از این دنیا
http://bobax.persianblog.ir/post/356
روزمره های یک عقل کل. رضاخان، این میهن پرست دو آتشه، این محافظ جان و ناموس ایرانیان، این آبادگر هفت آسمان. یه روز رفت تو نونوایی و گفت من هم مثل همه. بسکه این مرد متواضع و مردمدار بود. استاد بزرگوار حیدرقلی خان مطرب باشی که کلا اصالت موسیقی ایرانی از جیب چپ ایشون رسمیت پیدا میکنه و الان ساکن محله زاقار دوقوز در حوالی پاریس هستن و البته بخاطر مشکلاتشون با حکومت اسمشون رو تعویض کردن به ژان میشل دوبند. البته ایشون متولد محله دروازه غار بودن و افتخار ما ایرانی ها محسوب میشن. البته آخرش هم حتما بنویسید:.
بچه های خیابان ابر - از این دنیا
http://bobax.persianblog.ir/post/343
روزمره های یک عقل کل. بچه های خیابان ابر. آدم وقتی زیاد گرفتار فکر و خیال باشه. خوب فکر و خیال برش میداره دیگه. دیشب خواب دیدم با من آشتی کردی. روی همان صندلی بلند گوشهء خیابان که من نمی دانم چطور بدون افتادن همیشه پای چپ ات را روی پای راست می اندازی. لم میدهی و مثل حرفه ای ها چشم هایت را باریک میکنی و دقیق میشوی انگار که داری قفل گاوصندوق موزه جواهرات ملی را باز می کنی. مردی لاغری توی پیاده روی آکاردئون میزد. شبیه والتز دانوب آبی بود. شرط می بندم اما که حتی نمی دانست اسم آهنگش چی بود. حال می دانی و می ب...
اما چگونه؟... - از این دنیا
http://bobax.persianblog.ir/post/345
روزمره های یک عقل کل. بیا این جوری فکر کنیم: آدمیزاد وقتی به دنیا آمد، مثل آبی که در قالب یخ ریخته میشه، سیال و شکل پذیر. آنقدر تربیت پذیر که حتی جزئیات لهجه هایی که می شنود را در زبانهای دوم و سوم که در بیست و سی سالگی یاد بگیرد تکرار میکند. رابطهء ما آدمها با همدیگر هم خیلی وقتها تحت تاثیر آموخته هایی از همین دست می شود! آدمها وقتی سفر حج را پیاده بروند، قدر رسیدن را می دانند. آنها لذت کفش پوشیدن را هم فقط وقتی درک میکنند که از اصفهان تا شیراز با پای برهنه گز کرده باشند. اما وقتی تشنه اند. 1641;:&#...
تو همانی؟ - از این دنیا
http://bobax.persianblog.ir/post/346
روزمره های یک عقل کل. روزی از روزهای خدا، یک ساعت مانده بود به غروب فکر کنم. جایی میان یک جمعیت سرگردان، که همه با هم تصور کاملی از هدف داشتن را در سر می پروراندند. خوب من زمین خوردم. همین. این اتفاق می توانست خیلی مهم نباشد. به جز آنکه واقعا مهم نبود. آدم گاهی باید حواسش به جلوی پاش باشه ببینه کجا داره قدم میزنه. این یه واقعیت تلخه که متاسفانه ما فقط به نزدیکیهای لبه پرنگاه که میرسیم این موضوع برامون مهم میشه. وگرنه توی باغ گل چه اهمیتی داره؟ من : روزی روزگاری صنوبر. اما یک روز . پروفایل دایی ناصر اینا.
عشق - از این دنیا
http://bobax.persianblog.ir/tag/عشق
روزمره های یک عقل کل. روزی از روزهای خدا، یک ساعت مانده بود به غروب فکر کنم. جایی میان یک جمعیت سرگردان، که همه با هم تصور کاملی از هدف داشتن را در سر می پروراندند. خوب من زمین خوردم. همین. این اتفاق می توانست خیلی مهم نباشد. به جز آنکه واقعا مهم نبود. آدم گاهی باید حواسش به جلوی پاش باشه ببینه کجا داره قدم میزنه. این یه واقعیت تلخه که متاسفانه ما فقط به نزدیکیهای لبه پرنگاه که میرسیم این موضوع برامون مهم میشه. وگرنه توی باغ گل چه اهمیتی داره؟ خوب با تمام افت و خیزهایی که در جامعه امروزی ما هست، مهم نیست...
از این دنیا
http://bobax.persianblog.ir/post/351
روزمره های یک عقل کل. بگو: " آ ". آ مثل آسمان. مثل یک آبی بی انتها. مثل یک پرواز در سکوت. مثل آنجا. آنجا، من و ما را به ارزنی نمی خرند و همین بازار خراب من فروشی است که آنجا را "آنجا" کرده است. صدایی از من و ما دیگر نمی آید. من و مایی نمانده. آبی بی انتها هم بین دوراهی انتخاب به انتها رسیده. آنجا. آنجا هم دیگر سر جایش نیست. من و ما گوش همه را پر کرده. یک من ماست هم به همان گرانی است که تمام من شماست. این را نوشتم که روزی یادم بماند. این را نوشتم که روزی با من من درباره اش حرف بزنم. پروفایل دایی ناصر اینا.
هدیه - از این دنیا
http://bobax.persianblog.ir/post/354
روزمره های یک عقل کل. بچه ها خوبند. این نظری بود که سالها پیش برای یکی از دوستانم گفتم:. نقل قول از دوستی دارم که میگفت: بچه که به یک خانواده میاد، با خودش خیلی چیزها میاره. نعمت، آبرو، امنیت. میگفت آدم بچه دار همیشه یه اعتبار متفاوتی پیدا میکنه تو اجتماع. 1777;:٥٤ ق.ظ ; ۱۳٩۳/۱۱/٢٢. من : روزی روزگاری صنوبر. اما یک روز . پروفایل دایی ناصر اینا. یکی به من بگه چرا؟ بقول رامبد جوان: ما خیلی باحالیم! یکی از این روزها.
ناخودآگاه - از این دنیا
http://bobax.persianblog.ir/post/342
روزمره های یک عقل کل. میان چنین روزهایی است که معنی لذت را در گاز زدن کودکانه به یک بستنی می توانی جستجو کنی. قلبت کودک می شود و کودکت سراسر قلب! خوب با تمام افت و خیزهایی که در جامعه امروزی ما هست، مهم نیست کجای این جهان باشی. حومهء بنگلور باشی یا محلهء ثروتمندنشین مریلند. آدمها میان غمها و شادیهایشان زندگی میکنند. اما آدم باید باور کند که گاهی شادمانیهای ارزانتر از تمام خرجهای زندگی است:. وقتی بتوانی راحت و بی توقع دوست داشته باشی. وقتی کسی که دوستش داری، لبخند میزند و دل تو میخندد. یکی به من بگه چرا؟
از این دنیا
http://bobax.persianblog.ir/post/344
روزمره های یک عقل کل. در سراشیبی زندگی مثل کودکی دلشاد شروع می کنی به دویدن. جاذبه اما جور دیگری کار میکند. باید بخاطر بسپاری که هر چه سریعتر بدوی، بیشتر در خطر زمین خوردن هستی و هر چقدر بیشتر در خطر باشی، جاذبه با تو مهربانتر نخواهد بود. 1777;۱:۱٢ ب.ظ ; ۱۳٩٢/۱٠/۱. من : روزی روزگاری صنوبر. اما یک روز . پروفایل دایی ناصر اینا. یکی به من بگه چرا؟ بقول رامبد جوان: ما خیلی باحالیم! یکی از این روزها.
درخت حسرت - از این دنیا
http://bobax.persianblog.ir/post/353
روزمره های یک عقل کل. یک روزی آرزو میکنی، کاش عاشقی داشتم که سالها بعد وقتی یاد من افتاد با خودش بگه «آخ که چقدر دلم تنگه برات». و چشم به هم میزنی و می بینی آن سالها گذشته و تنها هنری که داشتی این بود که عاشقت وقتی یادت افتاد بگه. «آخ.». بعد، درست میشوی مثل آن آدمی که جام بلورین هزار سالهء پادشاه را تا الان بی مبالات دست گرفته بود و فقط با یک سکندری خوردن، تمام غرور و شعف اش با یک «آخ» تبدیل به هزار تکهء شکسته میشود و دومین سئوالش تا ابد همین خواهد بود: «چرا؟ Raquo; . «چرا حواسم نبود؟ یکی به من بگه چرا؟
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
20
Blog de didar62 - vive le communism - Skyrock.com
Mot de passe :. J'ai oublié mon mot de passe. 8230;gider …gider, nice koçyiğitler gider. Senin de içinde bir oğlun varsa çok değildir. Ey yağız yer bilesin ki. Yüreğimiz kabına sığmamakta. Örsle çekiç arasında yoğrulduk. Hıncımız derya gibi kabarmakta. Mise à jour :. Abonne-toi à mon blog! Ou poster avec :. Retape dans le champ ci-dessous la suite de chiffres et de lettres qui apparaissent dans le cadre ci-contre. Posté le vendredi 25 juillet 2008 18:04. 1980 Turkish coup d'état. 1980 Turkish coup d'état.
ورود هر آدمی ممنوع است...
ورود هر آدمی ممنوع است. صدای مادر امروز آمد دیروز در گوشم زمزمه وار گفت : 40 روزی میشه که به من سر نزدی. 40روز گذشت و من از تنهایی و بدون او ماندن فرار میکنم من فراری هستم مثل همیشه. پسری که دنیای بزرگش را به کوچک بودن ترجیح داد. مادر بدجوری دلم برایت لک زده . این آهنگ تقدیم به تو مادر زیبایم. نوشته شده در پنجشنبه 1391/07/13. ساعت 2:20 توسط بردیا. خونه خوبه خونه ، مامانم ا میده. خونه خوبه بوی ، مامانمو میده. اون بیرون خبری نی به جز. به جز ، آدمای مجبور مثه خودت. که به اجبار با اونی. بدهکار و آلوده ها.
دوستان
این وبلاگ سعی می کند اطلاعاتی در مورد فصل زمستان را به شما تقدیم کند. من از فصل زمستان چیزی نمی دانم .شما سرکار بودید. نوشته شده در یکشنبه ششم بهمن ۱۳۹۲ساعت 18:42 توسط ستاره حسینی.
,دانلود رايگان نرم افزار با لينک مستقيم, دانلود بازي, دانلود فيلم, دانلود آنتي ويروس, دانلود بازي موبايل, دانلود کتاب, دانلود گرافيک, دانلو�
عینک زنانه شانل chanel. عینک چنل یا شانل chanel. آخرين چيزي كه براي جذابيت نياز داريد. جديدترين و محبوب ترين طرح عينك زنانه در جهان. جزء محبوب ترين مدل های برگزيده ي بازيگران هاليوود. چند قدم با جذابيت فاصله داريد. از اولين كساني باشيد كه. اين عينك را امتحان ميكنند! طراحي اين مدل به صورتي بوده كه با تمامي چهره ها متناسب باشد. حتما اين مدل بي نظير و استثنايي را تهيه كنيد. عينك فوق العاده جديد. همان را انتخاب كنيد كه شايسته شماست . شيشه هاي عينك بايد ۱۰۰۹۹ درصد اشعه ماوراي بنفش خورشيد را جذب كند. به هر حال...
عشق خدایی
گاهی شبا گریه كنون ، میام در خونه ی تو. داد می زنم میگم منم ، عاشق دیوونه ی تو. میگم منم اون كه شده ، اسیر مهربونی هات. اون كه یه عمره عاشقه ، به اون همه لطف و صفات. وقتی تو این دنیای تو ، كار دلم گیر می كنه. حسادت قلب منو ، از آدما سیر می كنه. میام در خونه ی تو ، میگم به فریادم برس. رو می كنم به آسمون ، میگم به داد من برس. آخه تو محبوب منی ، عزیز من ، خوب منی. تویی تویی خدای من ، خدای با صفای من. تو روحمی ، تو جونمی ، تو قلبمی ، تو خونمی. خدای مهربون من ، عشق تو توی خون من. به دلم موند یه بار یه روز یه ...
یکی از این روزها
یکی از این روزها. شاید روزی که نمی دانم کی است در جایی که نمی دانم کجاست اتفاقی رخ دهد. اتفاقی بزرگ. من اینجا بس دلم تنگ است. من اینجا بس دلم تنگ است. و هر سازی که می بینم بد آهنگ است. بیا ره توشه برداریم. قدم در راه بی برگشت بگذاریم. ببینیم آسمان هرکجا آیا همین رنگ است. من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم. ز سیلی زن، ز سیلی خور. وزین تصویر بر دیوار ترسانم. بیا ای خسته خاطر دوست! ای مانند من دلکنده و غمگین! من اینجا بس دلم تنگ است. بیا ره توشه برداریم. قدم در راه بی فرجام بگذاریم. نویسنده : مهندس قلابی.
گل نرگس
ای گل نرگس. چه میشد که ما را در جمع پروانه هایت پذیرا می شدی؟ چه میشد که گرمی نگاهت به سویمان روانه می شد؟ نظری فرما بر کوچه تاریکمان. که همه پروانه ها در این کوچه تاریک به امید حس کردن گرمای وجودت گرد هم امده اند. مولا جان نظری فرما. این صفحات برگ برگ روزهای انتظاریست که به امید آمدنش از پس هم ورق می زنیم. العجل یا مولای یا صاحب الزمان " /. عشق سر خواهد زد. نوشته شده توسط یک منتظر در دوشنبه 1388/07/27. ساعت 7:15 موضوع لینک ثابت. این هق هق دلتنگی است که دارد تو را می کشد. ساعت 17:54 موضوع لینک ثابت.
دیداری دوستانه
سلام به غرش طوفان و باد های خروشان. نوشته شده توسط طوفان دوشنبه دوم اردیبهشت 1392 ساعت 17:43. می خوام چند تا عکس باحال در ورد فلش ها بهتون نشون بدم. پس به ادامه ی مطلب بروید. نوشته شده توسط طوفان یکشنبه بیست و پنجم فروردین 1392 ساعت 18:19. یه شب به خواب رفتم. توی خواب مکانی بود سفید که سردر آن نوشته شده بود. وارد نشوید,این یک جنگ است! جلو تر که رفتم,مدادی هایی رو دیدم که در حال فرار کردند. و پست سر آنها کیبرد و موس و هارد و . دنبالشون میدوند. در همین حال که مداد ها میدویدند پاکن ایستاد و به بقیه گفت برید!
دیدار94
شماره حساب های دیدار 95 وکمیته خدمات اجتماعی ( مهم. رزومه اساتید ودانشجویان مدرسه عالی ورزش. گپ خودمونی 22 لطفا، حتما ، بخون. مصوبات اولین جلسه کمیته برگزاری دیدار 95. خانم ثابت رای پیام در گذشت استاد ابراهیم نعمتی. محمد عسگری همچنان دربیمارستان امام رضای تبریز بستری است و درکما بسرمی برد. بر اساس آخرین اطلاعات واصله ازدوستای خوب تبریزی که به ملاقاتش میرن،وضعش تغییری نکرده ونیازمند دعای شماست. مهم: همراهی کنید یاران. کمیته برگزاری دیدارها. شماره حساب های دیدار 95 وکمیته خدمات اجتماعی.
اینجا هرچی شما بخواین هست
اینجا هرچی شما بخواین هست. فک و فامیله داریم ما؟ اینم عاقبت تعریف کردن از خانوما! وقتی با افزایش دلار علوفه هم گرون میشه! راه رو دانشگاه از نظر خانوما و آقایون! کلوپ هواداران علی ضیا(فاطیما جون). جدید ترین آهنگ های ایرانی. گالري عکس هاي زيبا. گالري عکس هاي زيبا. کد آهنگ براي وبلاگ. سايت عاشقانه نغمه سرا. پسرا موجودات شادی هستن چرا؟ ۱- اسم فامیلیشون رو همیشه نگه میدارن. ۲- م کالمات تلفنی شون ۳۰ ثانیه بیشترنیست. ۳- برای یه سفر ۵ روزه یه شلوار جین کافیه. ۴- اگر جایی دعوت نشدن قهر نمیکنن. داخل شبکه شم !
کوچه بن بست
این حرف آخر نیست. حتی اگر به رسم پرهیزکاری های صوفیانه،. از لذت گفتنش امتناع کنم. نوشته شده در دوشنبه بیست و نهم اسفند ۱۳۹۰ساعت 14:43 توسط خودموخودش. کاشکي بودي و مي ديدي که دلم داره ميميره. کاشکي بودي و مي ديدي که بهونت و ميگيره. مي دوني عطر نفس هات چي به روز من آورده؟ مي دوني دوري دستات اشکمو باز درآورده؟ جاي انگشت هاي نازت چي بزارم توي دستم؟ کاشکي بودي و سرت رو باز مي ذاشتي روي شونم. باز مي ذاشتي و مي گفتم تويي اون همه بهونم. به خدا فرض محال که يه دم بي تو بمونم. تو شدي همه وجودم تويي رنگ آسمونم.