taranehebaran.persianblog.ir
سلام - . . . باز باران با ترانه
http://taranehebaran.persianblog.ir/post/5
باز باران با ترانه. سلام سلام بالاخره من اومدم اما با هزارتا درده سر . فکر کنم تقریبا هفت خان رستم رو گذروندم. خیلی برام جالب بود چند روز پیش که من این وبلاگ رو ساختم دقیقا باران اومد . فهمیدم که وبلاگ خوش قدمی دارم. نوشته شده در ۱۳۸۸/٩/٢۸ساعت ۱٢:٤٢ ب.ظ توسط باران نظرات . Design By : Night Skin. دل منه بر دنیی و اسباب او . با خاطراتم بمان مارتا. قالب های نایت اسکین. Design by : Night Skin.
taranehebaran.persianblog.ir
یه روز بارانی و گرم - . . . باز باران با ترانه
http://taranehebaran.persianblog.ir/post/4
باز باران با ترانه. یه روز بارانی و گرم. دیروز که داشتم با محمد میرفتم خونه تو خیابان یه هاله از دود دیدیم وقتی که نزدیک شدیم به ه ه ه بوی آتیش ، چه حس گرمی بهم دست داد . رفتم به گذشته ، گذشته ای که خیلی زود تموم شد و زود گذشت. تو حیاط کوچیک خونمون برگ های خشک درخت ازگیل و انگور رو جمع می کردم و یواشکی میرفتم پشت حوض که پیدا نباشم یه آتیش کوچیک تو باغچه درست میکردم وای چه گرمای کوچیکی داشت و چه دود بزرگی. باران ، باران کجایی؟ داری چه کار میکنی؟ من توحیاطم الان میام مامان. داری چه کار میکنی؟ نوشته شده در ...
taranehebaran.persianblog.ir
. . . باز باران با ترانه
http://taranehebaran.persianblog.ir/1388/9
باز باران با ترانه. امروز روز عجیبی هست . اول از همه به خاطر فراموشی انجام دادن کار یکی از مشترهامون مجبور شدم صبح با عجله از خونه بیام بیرون . وای خدای من اصلا نمیدونم چه جوری خودم رو به شرکت رسوندم . چرا من این قدر فراموش کار شدم؟ قطع بودن اینترنت و شبکه شده بود برام قوز بالا قوز ، کلی به خودم بد و بیراه گفتم ولی بالاخره کار مشتری با کلی تاخیر راه افتاد. خدای من چقدر تو دلش به من . داده؟ احتمالا دچاره پیری زود رس شدم. الان آق داداشم اومد و با حرفاش و نصیحت هاش زد تو حالم .گفت چقدر میری سفر؟ خیلی برام ج...
taranehebaran.persianblog.ir
ماه من - . . . باز باران با ترانه
http://taranehebaran.persianblog.ir/post/9
باز باران با ترانه. دیشب نگاهم یکدفعه به ماه افتاد . چقدر قشنگ بود. من و این ماه کلی خاطره با هم داشتیم . خیلی از شب ها به هم نگاه میکردیم و با هم حرف میزدیم . یادته چقدر برات درد و دل میکردم . تو تنها کسی بودی که راز هام رو حرف های دلم و آرزوهام رو براش می گفتم. هنوز من و یادته؟ اونوقتا دنیای من آسمون یه حیاط کوچولو بود . یادش بخیر اونقدر باید میگشتم یا خدا خدا میکردم که ماه رو بتونم از تو حیاطمون ببینم .رو ایون خونمون می ایستادم و بهش زل میزدم. دنیای من دیگه قد اون آسمون کوچیک نیست و اون حیاط هم دیگه.
taranehebaran.persianblog.ir
خدایا - . . . باز باران با ترانه
http://taranehebaran.persianblog.ir/post/14
باز باران با ترانه. آسان بودن دشوار است. کلام تو بودن دشوار است. آن نیستم که باید. نوشته شده در ۱۳۸۸/۱٠/٢٩ساعت ۱٠:٤٦ ق.ظ توسط باران نظرات . Design By : Night Skin. دل منه بر دنیی و اسباب او . با خاطراتم بمان مارتا. قالب های نایت اسکین. Design by : Night Skin.
taranehebaran.persianblog.ir
زندگی . . . - . . . باز باران با ترانه
http://taranehebaran.persianblog.ir/post/16
باز باران با ترانه. زندگی . . . دست جهان را در دستهایت بفشار، و گل لبخند بر لبان بنشان، چه با شکوه است زنده بودن شادکامی نه از برون که از درون فرا میروید. شادکامی آن نیست که میبینیم و لمس میکنیم و یا چیزی که دیگران برایمان انجام میدهند و شادمانمان میسازند. شادکامی آن است که ما میاندیشیم حس میکنیم و انجام میدهیم نخست برای دیگر همنوعان و سپس برای خود. نوشته شده در ۱۳۸٩/٢/۱۱ساعت ۱٠:٢٤ ق.ظ توسط باران نظرات . Design By : Night Skin. دل منه بر دنیی و اسباب او . با خاطراتم بمان مارتا.
taranehebaran.persianblog.ir
. . . باز باران با ترانه
http://taranehebaran.persianblog.ir/1388/10
باز باران با ترانه. آسان بودن دشوار است. کلام تو بودن دشوار است. آن نیستم که باید. نوشته شده در ۱۳۸۸/۱٠/٢٩ساعت ۱٠:٤٦ ق.ظ توسط باران نظرات . دلم فقط برای دلم می سوزد که ماهی کوچک قرمزش زنده بود و تنگ حیاتش شکست . دلم بد جوری گرفته است . از این به بعد بجای آنکه وصیت بنویسم خواهم گریست دوست دارم هنگام رفتن گونه هایم خیس باشد و اشک ، اشک ، اشک. تنها مونس تنهایی هایم ، تنها کسی باشه که بر بالینم نشسته است و بالش تنهایی ام خیس باشد . خیس ، خیس . . . . دیشب نگاهم یکدفعه به ماه افتاد . چقدر قشنگ بود. بابا سلام ...
taranehebaran.persianblog.ir
روز بی معنی... - . . . باز باران با ترانه
http://taranehebaran.persianblog.ir/post/6
باز باران با ترانه. امروز روز عجیبی هست . اول از همه به خاطر فراموشی انجام دادن کار یکی از مشترهامون مجبور شدم صبح با عجله از خونه بیام بیرون . وای خدای من اصلا نمیدونم چه جوری خودم رو به شرکت رسوندم . چرا من این قدر فراموش کار شدم؟ قطع بودن اینترنت و شبکه شده بود برام قوز بالا قوز ، کلی به خودم بد و بیراه گفتم ولی بالاخره کار مشتری با کلی تاخیر راه افتاد. خدای من چقدر تو دلش به من . داده؟ احتمالا دچاره پیری زود رس شدم. الان آق داداشم اومد و با حرفاش و نصیحت هاش زد تو حالم .گفت چقدر میری سفر؟
taranehebaran.persianblog.ir
.. - . . . باز باران با ترانه
http://taranehebaran.persianblog.ir/post/13
باز باران با ترانه. دلم فقط برای دلم می سوزد که ماهی کوچک قرمزش زنده بود و تنگ حیاتش شکست . دلم بد جوری گرفته است . از این به بعد بجای آنکه وصیت بنویسم خواهم گریست دوست دارم هنگام رفتن گونه هایم خیس باشد و اشک ، اشک ، اشک. تنها مونس تنهایی هایم ، تنها کسی باشه که بر بالینم نشسته است و بالش تنهایی ام خیس باشد . خیس ، خیس . . . . نوشته شده در ۱۳۸۸/۱٠/٢٩ساعت ۱٠:۳٦ ق.ظ توسط باران نظرات . Design By : Night Skin. دل منه بر دنیی و اسباب او . با خاطراتم بمان مارتا. قالب های نایت اسکین. Design by : Night Skin.