deldadeyedeldar.blogfa.com
آنچه باید گفت و زبان بر آن توان نداردآنچه باید گفت و زبان بر آن توان ندارد - زبان یاریم نمی کرد و قلم بر انگشتان سنگینی میکرد و اينگونه برخاطرت هك كردم
http://deldadeyedeldar.blogfa.com/
آنچه باید گفت و زبان بر آن توان ندارد - زبان یاریم نمی کرد و قلم بر انگشتان سنگینی میکرد و اينگونه برخاطرت هك كردم
http://deldadeyedeldar.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Friday
LOAD TIME
1.7 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
6
SSL
EXTERNAL LINKS
19
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
1.703 sec
SCORE
6.2
آنچه باید گفت و زبان بر آن توان ندارد | deldadeyedeldar.blogfa.com Reviews
https://deldadeyedeldar.blogfa.com
آنچه باید گفت و زبان بر آن توان ندارد - زبان یاریم نمی کرد و قلم بر انگشتان سنگینی میکرد و اينگونه برخاطرت هك كردم
آنچه باید گفت و زبان بر آن توان ندارد - اولين ندا از نامت...
http://www.deldadeyedeldar.blogfa.com/post/4/اولين-ندا-از-نامت-
آنچه باید گفت و زبان بر آن توان ندارد. زبان یاریم نمی کرد و قلم بر انگشتان سنگینی میکرد و اينگونه برخاطرت هك كردم. اولين ندا از نامت. رفت و رفت و رفت. تا رسيد به شبهاي خوش غروب انتظار كه مي كشيدم تا رسد آن دم كه به سوي ديار شهدا. و محل عروجشان برسم. امسال هم همچون سال هاي پيشين.دو بار راهي ديارشان شدم. حال و هواي دل بردن ها در جمع رفقا كه خود حديثی مفصل است. اما بار دوم كه به اتفاق اهل خويش قدم به آسمان گذاشتيم و .راهي نور همگام با راهبران نور شديم. من در هياهوي جمعيت به فكر غروب. از اين ها بگذريم. لازم ...
آنچه باید گفت و زبان بر آن توان ندارد
http://www.deldadeyedeldar.blogfa.com/1390/12
آنچه باید گفت و زبان بر آن توان ندارد. زبان یاریم نمی کرد و قلم بر انگشتان سنگینی میکرد و اينگونه برخاطرت هك كردم. چقدر همه چیز زود گذشت. امروز داشتم تقویمم رو نگاه می کردم. کم کم داره زندگیمون ۲ ساله میشه. اما برام جالب بود که. به نتایج خیلی قشنگی رسیدم خودم هم باورم نمیشد. شنبه ۷ فروردین : توی شلمچه نشسته بودیم که .رابطمون زنگ زد به خاله و قضیه رو گفت. توی این ده روز همش همه نه میاوردن. منم دلم مثل سیروسرکه می جوشید. گفتم اگه صلاحم باشه همه چیز جور میشه بدون اینکه من حرفی بزنم. جواب رو که گرفتیم. گفتم:...
آنچه باید گفت و زبان بر آن توان ندارد - اولين ديدار.....
http://www.deldadeyedeldar.blogfa.com/post/2/اولين-ديدار-
آنچه باید گفت و زبان بر آن توان ندارد. زبان یاریم نمی کرد و قلم بر انگشتان سنگینی میکرد و اينگونه برخاطرت هك كردم. بگويم از آن روز هايي كه دلم در تاب و تب بود كه آيا مي شود كه بشود؟ همه را به رب العالمين سپرده بوده بودم.نمي دانستم چه بگويم. والدين كه بهانه هاي هميشگي بر زبانشان بود و من زمزمه هاي خدا خدا يم بالا رفته بود .همه را به او سپرده بودم و خود را عقب كشيدم كه نكناد خطايي كنم و زندگيم را به دلم بفروشم. همه ي فكرو ذكرم رسيدن به مطلوب خدايم بود. مادر در آمدن يا نيامدن تو ترديد داشت. و خود مي داني.
آنچه باید گفت و زبان بر آن توان ندارد - شروط تو + شروط من = شروط ما
http://www.deldadeyedeldar.blogfa.com/post/3/شروط-تو-شروط-من-شروط-ما
آنچه باید گفت و زبان بر آن توان ندارد. زبان یاریم نمی کرد و قلم بر انگشتان سنگینی میکرد و اينگونه برخاطرت هك كردم. شروط تو شروط من = شروط ما. آن روز كه باهم. دلم پريد.چند شرط نهادي كه بايد من قبول مي كردم.جالب اينجاست كه تمام شروطت همان شرط هاي اوليه ي من بود. سكونت در قم اولين شرطم بود كه تو خود گفتي. لباس روحانيت و آدابش برايم مهم بود كه خود اشاره كردي.درس خواندنم. اين جلسه هم به پايان رسيد تا در محفل آتي با پدر و مادرت بيايي و قدم ها محكم تر برداشته شود. ۹۰/۱۲/۰۱ ] [ 22:23 ] [ دلداده ] . من تو = ما.
آنچه باید گفت و زبان بر آن توان ندارد - چقدر همه چیز زود گذشت....
http://www.deldadeyedeldar.blogfa.com/post/5/چقدر-همه-چیز-زود-گذشت-
آنچه باید گفت و زبان بر آن توان ندارد. زبان یاریم نمی کرد و قلم بر انگشتان سنگینی میکرد و اينگونه برخاطرت هك كردم. چقدر همه چیز زود گذشت. امروز داشتم تقویمم رو نگاه می کردم. کم کم داره زندگیمون ۲ ساله میشه. اما برام جالب بود که. به نتایج خیلی قشنگی رسیدم خودم هم باورم نمیشد. شنبه ۷ فروردین : توی شلمچه نشسته بودیم که .رابطمون زنگ زد به خاله و قضیه رو گفت. توی این ده روز همش همه نه میاوردن. منم دلم مثل سیروسرکه می جوشید. گفتم اگه صلاحم باشه همه چیز جور میشه بدون اینکه من حرفی بزنم. جواب رو که گرفتیم. گفتم:...
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
6
چه کسی می گوید من و تو ما نشویم؟؟!!؟؟!!؟ - واااااااااااااااااای مااااااااادرم......
http://www.1man-1to-ma.blogfa.com/post/78/واااااااااااااااااای-مااااااااادرم-
چه کسی می گوید من و تو ما نشویم؟ نشسته ام و نظاره می کنم ما شدنمان را.نه من.نه تو.فقط ما. خدایا چه سخت است از دست دادن مادری که عصاره ی خوبی است. دست های پدر هنوز در آب غسل پیامبر بود که دست های فتنه در ثقیفه ی بنی ساعده رقم می خورد. فتنه از سقف سقیفه گذشتند و خانه پیامبر را احاطه کردند، همهمه بیرون در شدت گرفت و در آن چنان کوفته شد که ستون های خانه پیامبر لرزید. بیرون بیایید. بیرون بیایید و گر نه همه تان را آتش می زنیم. صدا، صدای عمر بود. تو با یک دنیا غم از جا بلند شدی و به پشت در رفتی، اما در را نگشودی.
چه کسی می گوید من و تو ما نشویم؟؟!!؟؟!!؟ - حدیث گهربار عنوان بصری
http://www.1man-1to-ma.blogfa.com/post/82/حدیث-گهربار-عنوان-بصری
چه کسی می گوید من و تو ما نشویم؟ نشسته ام و نظاره می کنم ما شدنمان را.نه من.نه تو.فقط ما. حدیث گهربار عنوان بصری. این روایت از حضرت امام جعفر صادق علیه الس لام منقول است، و مجلسی در کتاب بحار الانوار ذکر نموده است و چون دستورالعمل جامعی است که از ناحیه آن إمام ه مام نقل شده است، ما در اینجا عین الفاظ و عبارات روایت و به دنبال آن ترجمهاش را بدون اندک تصر ف ذکر مینمائیم تا محب ین و عاشقین سلوک إلی الله از آن متمت ع گردند:. ۱ أ ق ول : و ج د ت ب خ ط ش ی خ ن ا ال ب ه آئ ی ق د س الل ه ر وح ه م ا ه ذ ا ل ف ظ ه :.
چه کسی می گوید من و تو ما نشویم؟؟!!؟؟!!؟ - چه جالب... گوش ما هم غذا می خوره...عجیبه نه؟؟؟؟
http://1man-1to-ma.blogfa.com/post/42/چه-جالب-گوش-ما-هم-غذا-می-خوره-عجیبه-نه-
چه کسی می گوید من و تو ما نشویم؟ نشسته ام و نظاره می کنم ما شدنمان را.نه من.نه تو.فقط ما. چه جالب. گوش ما هم غذا می خوره.عجیبه نه؟ حوزه مون برامون طب اسلامی گذاشته.خیلی کلاس قشنگ و بدرد بخوریه.هر نکته ای که گفته می شه آدم به این پی می بره که چقدر خدا با نظم و بجا این جهان رو آفریده که حتی اگه یه غذای ناهمگون با طبعمون بخوریم.سیستم مون میریزه بهم. این مبحثی که می خوام بگم خیلی به دلم نشست و به موضوع ما (موسیقی) هم خیلی ربط داره. غذای پنداری غذای دیداری غذای بویایی غذای جذبی غذای جنسی غذای انس. کلیه اصوات ...
چه کسی می گوید من و تو ما نشویم؟؟!!؟؟!!؟ - شهدا دلم براتون تنگه
http://www.1man-1to-ma.blogfa.com/post/72/شهدا-دلم-براتون-تنگه
چه کسی می گوید من و تو ما نشویم؟ نشسته ام و نظاره می کنم ما شدنمان را.نه من.نه تو.فقط ما. شهدا دلم براتون تنگه. آآآآآآآآآآآآآآی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی. دلم برای آسمان بی ابرت. دلت برای یک مشت رمل. برای قدم زدن روی رمل های سوزانت. یک لحظه برای با تو بودن مرا بس است. نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۴ساعت 14:0 توسط من. چکمه هایت را بپوش. ره توشه ات را بردار و هجرت کن! من آمده ام برای ما شدن حرفی بزنم. نه بهتر است بگویم قدمی بردارم. یک قدم با من. یک قدم با تو. یه سؤال می تونه باب آشنایی رو باز کنه. ح س غ ریب !
چه کسی می گوید من و تو ما نشویم؟؟!!؟؟!!؟ - با همرهان وبلاگ
http://1man-1to-ma.blogfa.com/post/63/با-همرهان-وبلاگ-(پست-ثابت)
چه کسی می گوید من و تو ما نشویم؟ نشسته ام و نظاره می کنم ما شدنمان را.نه من.نه تو.فقط ما. یک نظر سنجی درباره ی وبلاگ. تا بحال چند بار از این وبلاگ بازدید کرده اید؟ ۲) نظر کلی تان را در رابطه با وبلاگ بفرمایید؟ ۳) تا چه حد مطالب مفید فایده قرار گرفته است؟ ۴) جذابیت موضوعات/مطالب/بیان/تاچه حد بوده است؟ ۵) پست یا پست هایی که بیشتر به دلتان نشست کدامیک هستند؟ ۶) یک موضوع انتخابی برای بحث در این وبلاگ مطرح کنید. ۷) شنوای انتقادات و پیشنهادات شما نیز هستیم. از توجه و همکاری شما پیشاپیش تشکر می کنم. یک قدم با من.
چه کسی می گوید من و تو ما نشویم؟؟!!؟؟!!؟ - اینم از بی انصافی ما....
http://www.1man-1to-ma.blogfa.com/post/81/اینم-از-بی-انصافی-ما-
چه کسی می گوید من و تو ما نشویم؟ نشسته ام و نظاره می کنم ما شدنمان را.نه من.نه تو.فقط ما. اینم از بی انصافی ما. شبی ، پسری نزد مادرش که در آشپزخانه در حال پختن شام بود ، رفت و یک برگه کاغذ را به او داد . مادر دست هایش را با حوله ای تمیز کرد و نوشته ها را با صدای بلند خواند . پسرش با خط بچه گانه نوشته بود :. کوتاه کردن چمن باغچه 5 دلار. مرتب کردن اتاق خوابم 1 دلار. مراقبت از برادر کوچکم 3 دلار. بیرون بردن سطل زباله 2 دلار. نمره ی ریاضی خوبی که امروز گرفتم 6 دلار. جمع بدهی شما به من : 17 دلار. یک قدم با من.
چه کسی می گوید من و تو ما نشویم؟؟!!؟؟!!؟ - چشم های گرگ
http://www.1man-1to-ma.blogfa.com/post/71/چشم-های-گرگ
چه کسی می گوید من و تو ما نشویم؟ نشسته ام و نظاره می کنم ما شدنمان را.نه من.نه تو.فقط ما. من به شخصه از این عکس خیلی خیلی لذت بردم. چی میشه که یک زن توی روس به این نتیجه میرسه که باید حجاب داشت؟ یا یه مجری شبکه ی الجزیره به این نتیجه برسه که با حجاب بودن بهتره؟ وباز هم قضاوت رو می سپرم به خودتون. نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۴ساعت 14:22 توسط من. چکمه هایت را بپوش. ره توشه ات را بردار و هجرت کن! من آمده ام برای ما شدن حرفی بزنم. نه بهتر است بگویم قدمی بردارم. یک قدم با من. یک قدم با تو. پس من منتظر تو ام.
چه کسی می گوید من و تو ما نشویم؟؟!!؟؟!!؟ - زنبور شود سبب خیر
http://www.1man-1to-ma.blogfa.com/post/74/زنبور-شود-سبب-خیر
چه کسی می گوید من و تو ما نشویم؟ نشسته ام و نظاره می کنم ما شدنمان را.نه من.نه تو.فقط ما. زنبور شود سبب خیر. یک روز غروب توی سنگر نشسته بودیم و چایی می خوردیم و صحبت و شوخی می کردیم. بحث داغ شده بود که زنبوری آمد داخل سنگر و شروع کرد به چرخ زدن. هر کار می کردیم بیرون نمی رفت.از بس سماجت به خرج داد ، برای بیرون کردنش کم کم همه بلند شدند. طوری شد که گفتیم: ببینیم چه کسی زودتر آن را خارج می کنه . نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۶ساعت 15:45 توسط من. چکمه هایت را بپوش. ره توشه ات را بردار و هجرت کن! یک قدم با من.
چه کسی می گوید من و تو ما نشویم؟؟!!؟؟!!؟ - مهر پدر و دختری....
http://www.1man-1to-ma.blogfa.com/post/69/مهر-پدر-و-دختری-
چه کسی می گوید من و تو ما نشویم؟ نشسته ام و نظاره می کنم ما شدنمان را.نه من.نه تو.فقط ما. مهر پدر و دختری. نزدیک عملیات بود. تازه دختردار شده بود. یک روز دیدم سر پاکت از جیبش زده بیرون. گفتم: چیه؟ گفت: خودم هنوز ندیدمش. الان موقع عملیاته ، می ترسم مهر پدر و فرزندی کار دستم بده ، باشه بعد. نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۰۸ساعت 14:29 توسط من. چکمه هایت را بپوش. ره توشه ات را بردار و هجرت کن! من آمده ام برای ما شدن حرفی بزنم. نه بهتر است بگویم قدمی بردارم. یک قدم با من. یک قدم با تو. پس من منتظر تو ام.
چه کسی می گوید من و تو ما نشویم؟؟!!؟؟!!؟ - فعلا از خدمتتون مرخص میشیم....با اجازه
http://www.1man-1to-ma.blogfa.com/post/75/فعلا-از-خدمتتون-مرخص-میشیم-با-اجازه
چه کسی می گوید من و تو ما نشویم؟ نشسته ام و نظاره می کنم ما شدنمان را.نه من.نه تو.فقط ما. فعلا از خدمتتون مرخص میشیم.با اجازه. آخرین مطلب من توی سال ۹۰. این شعر حافط رو که براتون گذاشتم مسلما ده ها بار خوندید و شنیدید. اما دوست دارم یکبار دیگه با توجه بیشتر. تک تک کلماتش رو هضم کنید. کلمات رو مز مزه کنید. ببینید اینبار که با دقت می خونید به چی می رسید؟ ممنون از همراهیتون توی سال نود. به امید عید واقعی ما شیعه ها. اللهم عجل لولیک الفرج. من هم عازم مناطق- راهیان نور هستم. باز هم تشکر بخاطر حوصله تون. پس من...
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
19
غم تنهائی
زخم خورده چشمانی زیبا که برای چندنفرزیبا بود! نوشته شده در یکشنبه بیست و سوم فروردین ۱۳۹۴ساعت 13:43 توسط رامین. پیش این و آن از خوبی هایت تعریف کرده بودم،. که وقتی سراغت را می گیرند. شرم دارم بگویم تنهایم گذاشت. نوشته شده در یکشنبه شانزدهم آذر ۱۳۹۳ساعت 9:52 توسط رامین. نوشته شده در سه شنبه یازدهم آذر ۱۳۹۳ساعت 14:28 توسط رامین. من گذشت را خوب بلدم. گذشت از بدي ها. زير آبي رفتن ها. اما اين ظاهر من است. وقتي ديدي گذشتم از خيانت. بدان از تو هم گذشتم. همانطور كه محكم براي ماندن آمدم. ولي به همان شلوغي دورت قسم.
جاودانترین عشق
برگرد ای شبگردم . تو خود قلب بی گناه. مرا می شناسی که در سرزمین وجود بیگانه بوده است . ای آرزوی بزرگ و دیرینه ام ، در این دنیا تا ابد بین ما جدایی خواهد افتاد. ای بزرگ ، ای بی نهایت ، اعتمادم تو ، بودنم تو، گفتنم تو،. آری تشنه بودم و در اندیشه گل و سرنوشت تنهایی خوذ و طلب آفتاب. تنها بی تو . بی خویش . نمیدانم چند ساعت ، چند ماه ، چند شب ، آنجا که نمی توان زمان را حساب کرد. برخاستم تنها و محزون ، نا امید و دل پر از درد و ستیغ. سپیده باز آمدم و می گویم . برگرد ای شبگردم . ساکت من ، عید صدا مبارک. مگر مي شو...
دل نوشته ها
زدست ديده ودل هردو فرياد. شهادت نهمین اختر اسمان امامت وولایت تسلیت باد. اللهم احفظ سیدنا وقائدنا .امین. عروس حضرت قران(سيد علي اقا جونم). يهو دلم هواتو كرد. توهم با من بيا. جواني از جنس باران. وبلاگ شخصي حاج رضا هلالي عزيزززززززززز. خط خطي هاي دلتنگي. دل وخدا (م الف وادواردو). اشفته زمانيست خدايا كمكم كن. ساناز خانم)you are nothing short of my everything. كشف اليقين(سايت پاسخگويي به شبهات). شعر هاي عاشقانه نسترن. پسري به نام غم (محمد عزيز). ردپاي عشق(اقا مصطفي عزيز). دلنوشته هاي رنگين كموني. شنبه بیست و...
هر چی عشق است
چه میخواهی تو از جانم؟ مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی. آثار تاريخي يك عاشق. هفته چهارم اسفند ۱۳۸۹. هفته سوم اسفند ۱۳۸۹. هفته او ل اسفند ۱۳۸۹. هفته چهارم بهمن ۱۳۸۹. هفته سوم بهمن ۱۳۸۹. هفته او ل بهمن ۱۳۸۹. هفته چهارم دی ۱۳۸۹. هفته سوم دی ۱۳۸۹. هفته دوم دی ۱۳۸۹. هفته او ل دی ۱۳۸۹. هفته چهارم آذر ۱۳۸۹. هفته سوم آذر ۱۳۸۹. هفته دوم آذر ۱۳۸۹. هفته سوم آبان ۱۳۸۹. هفته دوم آبان ۱۳۸۹. هفته او ل آبان ۱۳۸۹. هفته او ل مهر ۱۳۸۹. هفته دوم شهریور ۱۳۸۹. هفته او ل شهریور ۱۳۸۹. هفته سوم مرداد ۱۳۸۹. هفته سوم تیر ۱۳۸۹.
به خاطر تنها عشقم لیلا
1575;سلایدر. به خاطر تنها عشقم لیلا. ﻣﻨﻢ ﻣﯿﮕﻢ ﺧﺪﺍ ﺳﻌﺪﯼ! ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﻏﻨﭽﻪ ﯼ ﻟﺒﻬﺎﺕ ، ﺑﺸﯿﻨﻪ ﻃﺮﺡ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ! ﻣﻨﻢ ﻣﯿﮕﻢ ﺧﺪﺍ ﻋﻄﺎﺭ! ﺑﺪﻭﻥ ﺟﺎﻭﯾﺪ ﻣﯽ ﻣﻮﻧﻪ ، نخستین لحظه ی ﺩﯾﺪﺍﺭ! ﻣﻨﻢ ﻣﯿﮕﻢ ﺧﺪﺍ ﺳﻬﺮﺍﺏ! ﺧﻮﺷﺎ ﺁﻏﻮﺵ ﺩﺍﻍ ﺗﻮ ، ﺧﻮﺷﺎ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﺏ! ﻣﻨﻢ ﻣﯿﮕﻢ ﺧﺪﺍ ﺧﯿﺎﻡ! ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺩﺍﻍ ﺁﺗﯿﺶ ﻟﺒﺖ ، ﺭﻭ ﺻﻔﺤﻪ ﯼ ﻟﺒﻬﺎﻡ! ﻣﻨﻢ ﻣﯿﮕﻢ ﺧﺪﺍ ﺟﺎﻣﯽ! ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭﻡ ﻧﺸﯽ ﻫﺮﮔﺰ ، ﺍﺳﯿﺮ ﺗﯿﺮه ﻓﺮﺟﺎﻣﯽ! ﻣﻨﻢ ﻣﯿﮕﻢ ﺧﺪﺍ ﻧﯿﻤﺎ! ﻣﻨﻢ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮﯾﻦ ﻋﺎﺷﻖ ، ﺑﺪﻭن ﺗﻮ ﺗﮏ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ. نوشته شده توسط mbm در ساعت 10:15 موضوع لينک ثابت. ای کاش احساسم کبوتر بود، بر بام قلبت آشیان میکرد. میخواهم برگه ام را...
آنچه باید گفت و زبان بر آن توان ندارد
آنچه باید گفت و زبان بر آن توان ندارد. زبان یاریم نمی کرد و قلم بر انگشتان سنگینی میکرد و اينگونه برخاطرت هك كردم. چقدر همه چیز زود گذشت. امروز داشتم تقویمم رو نگاه می کردم. کم کم داره زندگیمون ۲ ساله میشه. اما برام جالب بود که. به نتایج خیلی قشنگی رسیدم خودم هم باورم نمیشد. شنبه ۷ فروردین : توی شلمچه نشسته بودیم که .رابطمون زنگ زد به خاله و قضیه رو گفت. توی این ده روز همش همه نه میاوردن. منم دلم مثل سیروسرکه می جوشید. گفتم اگه صلاحم باشه همه چیز جور میشه بدون اینکه من حرفی بزنم. جواب رو که گرفتیم. گفتم:...
فریادهای خاموش
آرامش سنگ یا برگ. حال و هوایی دیگه. می نویسم بهر خودم. این همه نشونه به خدا نوبره! امروز جو خیلی سنگین بود. زندگی، آرامش و دیگر هیچ. وقتی خودم را دوست داشتم. کلامی یا حرفی یا سکوتی؟ جمله را تکمیل کنید. اجازه هست خدمت برسیم؟ چقدر فکر دیگران برای ما مهم است؟ جمع بندی نظرات دوستان. تا حالا فکر کردید. ادامه بحث صفات آدم. مددکاری اجتماعی- مشاوره خانواده و اعتیاد. هزاران نرگس از چرخ جهانگرد فروشد. انسان اگرچه خدا نیست تنهاست. نسیم خوش روزهای زندگی. رگ راه جز رد پای تو نیست. یکی بود یکی نبود. از خواب تا مرگ2.
من چه می دانستم دل هرکس دل نیست
من چه می دانستم دل هرکس دل نیست. یعنی خیلی بی احساسی اگه اینو بخونی احساساتی نشی. شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباساشو عوض کنه.هر چی منتظر شدن برنگشته، درهم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره.داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنن: مریم ، دخترم ، درو باز کن. مریم جان سالمی؟ گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟ علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟ داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟ کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره ل...
ای دوست
همه ی هستیم فدای یک تار موی سید علی. امام خامنه ای فرمودند:جمهوری اسلامی در موضوعات خاص با اینشیطان برای دفع شرش مذاکره کرد. جمهوری اسلامی در موضوعات خاص با اینشیطان برای دفع شرش مذاکره کرد/دینداری بدون بصیرت ممکن است انسان را به بیراهه بکشاند/در دادگاه حقوق بشر، گریبان غرب رامیگیریم. نوشته شده در جمعه بیستم دی 1392ساعت20:46 توسط رها. درباره شهید علیرضا کریمی. علیرضا رو پدرش نظر حضرت ابوالفضل(ع) کرده بود. روز بعد سیدی سبز پوش به مغازه ی پدر مراجعه کرد .بی مقدمه گفت:مش باقر! جهت شادی روح شهدا صلوات".
عاشقی حرمت داره٬عاشقی بسم الله....
عاشقی حرمت داره عاشقی بسم الله. هر چه بیشتر احساس تنهایی کنی، احتمال شروع یک رابطه احمقانه بیشتر میشود! حاصل عشق مترسک به کلاغ، مرگ یک مزرعه بود! آسمان فرصت پرواز بلندي است. قصه اين است چه اندازه کبوتر باشي! گفتم: ای جنگل پیر تازگیها چه خبر؟ پوزخندی زد و گفت: هیچ، کابوس تبر! گفت: چند سال داری؟ گفتم: روزهای تکراری زندگیم را که خط بزنم، کودکی چند سالهام! گاهی با دویدن برای رسیدن به کسی، دیگر نفسی برای ماندن در کنار او باقی نخواهد ماند! شرط دل دادن دل گرفتن است، وگرنه یکی بی دل میشود و دیگری دو دل! در حالی ...