dastanha.javanblog.ir
وبلاگ مسدود استاین وبلاگ به دلیل عدم رعایت قوانین جرایم رایانه ای مسدود شده است. The page you have requested is ban .
http://dastanha.javanblog.ir/
این وبلاگ به دلیل عدم رعایت قوانین جرایم رایانه ای مسدود شده است. The page you have requested is ban .
http://dastanha.javanblog.ir/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Saturday
LOAD TIME
3.9 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
0
SSL
EXTERNAL LINKS
0
SITE IP
80.241.209.19
LOAD TIME
3.859 sec
SCORE
6.2
وبلاگ مسدود است | dastanha.javanblog.ir Reviews
https://dastanha.javanblog.ir
این وبلاگ به دلیل عدم رعایت قوانین جرایم رایانه ای مسدود شده است. The page you have requested is ban .
داستان ها و اس ام اس های گوناگون
Click here to continue to داستان ها و اس ام اس های گوناگون.
داستانها و حکمتها
درباره داستانها و حکمتهای آموزنده و مذهبی. جمعه 24 آذرماه سال 1391. حکایتهای کوتاه و پند آموز. داستانهای کوتاه و پند آموز. یکشنبه 12 آذرماه سال 1391. داستانهای شیرین از بهلول. پنجشنبه 9 آذرماه سال 1391. داستانهای از امام جعفر صادق. داستانهایی در مورد امام جعفر صادق. پنجشنبه 9 آذرماه سال 1391. داستانهای کوتاه و حکمت آموز. پنجشنبه 9 آذرماه سال 1391. داستان حکایت غلام دانا و پادشاه. حکایتهای کوتاه و پند آموز. داستانهای از امام جعفر صادق. داستانهای کوتاه و حکمت آموز. لیست کامل عناوین یادداشتها.
هر مطلب زیبایی که بنویسم یا پیدا کنم
داستانهای آموزنده
سهشنبه 28 آبانماه سال 1392. راه اندازی سایت و فروشگاه رسمی سهیل سیستم. دوستان عزیز خوشبختانه باید به اطلاع برسانم بعد از تلاش زیاد توانستیم بالاخره سایت و فروشگاه سهیل سیستم را راه اندازی نماییم.حال به یاری شما همچون قبل نیازمندیم .امیدواریم که به این سایت هم رفته و با نظرات و انتقادات سازنده ی خود ما را در حل مشکلات سایت راهنمایی کنید. با تشکر از حضورتان. شنبه 25 دیماه سال 1389. بودا و زن هرزه. کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت: هیچ کس نمیتواند با یک دست کف بزند. جمعه 24 دیماه سال 1389. سه پند لقمان به پسرش.
dastanha
1589;فحه اصلی. 1570;رشيو. 1601;رستادن نظرات. Sunday, February 17, 2002. 1645 Ø Ø Ø ØªØ Ù â ŒÙ Ø. Ù Ø Ù ÙŠØ. Ø Ø Ú ÙŠØ ÙŠØ. 1606;وشته شده در ساعت 2:56 AM توسط Mohammad.
وبلاگ مسدود است
این وبلاگ به دلیل عدم رعایت قوانین جرایم رایانه ای مسدود شده است. The page you have requested is ban .
داستان هاي من
داستان هايي كه خودم نوشتم ويا از وب هاي ديگه خوندم وقشنگن. سلام دوستاي خوبم اميد وارم از مطالبي كه ميبينيد خوشتون اومده باشه درضمن اينكه نظر خودتون رو برام بفرستيد خوشحال ميشم پس نظر يادتون نره! سامانه اس ام اس. درب اتوماتیک شیشه ای. هيچ چيز مثل ". کودکان را ساکت نميکند! تو هم شده اي انقلاب زندگي من. حالا هر آنچه در زندگي من است تاريخ دار شده است. که درد را نمیشود به هیچ کس حالی کرد . محمود دولت آبادی -. واقعا هیچ متنی نتونستم برا این عکس بنویسم . اگه شما میتونید کمک کنید . روي زمين افتاد و زمزمه ميکرد.
♥ بی تو ... تنها ترین هستم ...♥
بی تو . تنها ترین هستم . این وبلاگ تمام احساسات منه . نوشته شده در ساعت توسط ๖ R Є Z ƛ. هک کلش آف کلنز برای اولین بار بدون نیاز به برنامه تنها با چند کلیل صد در صد تست شده. هک کلش اف کلنز اولین بار در ایران. این هک 100 % تست شده و عملی است حتی برروی اخرین ورژن کریستمس و فقط رایگان برای استفاده شما ایرانیان عزیز که امکان خرید جم را ندارید گذاشته شده است. نکته اول:قبل از هک از متصل بودن جیمیل اطمینان حاصل فرمایید. Http:/ freegeme.esy.es/. نوشته شده در ساعت توسط ๖ R Є Z ƛ. به سلامتی دختر و پسری که. سلامتی ا...
داستان های کوتاه
دسته گلی برای مادر. چه موجود عجیبیست انسان. بهترين قالب هاي وبلاگ. یکی از دوستان عمرانی تعریف میکرد (راست و دروغش با خودش! که یه روز استاد برگه های میان ترم تصحیح شده رو آورده بود تا به بچه ها بده، بعد از توزیع اوراق به بچه ها، استاد میگه : این کیه اسمشو بالا برگش ننوشته؟ خیر سرش 16 هم شده؟ 2 دقه بعد میگه دست خطشم شبیه خودمه؟ ا این که کلید سؤالاست که! استاد برگه ی کلید سؤالات رو هم تصحیح کرده بود به خودش 16 داده بود! 1777;۳٩۱/۳/۱۱ :. 1777;:۱۳ ب.ظ. 1777;۳٩۱/۳/۱۱ :. پرستاره تا اومد گفت شما پسرشون هستید؟
dastan
معنای خوشبختی این است که در دنیا کسی هست که بی اعتنا به نتیجه، دوستت دارد. داستان بودا و زن هرزه. بودا به دهی سفر کرد . زنی که مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد. بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانه*ی زن شد . کدخدای دهکده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت : این زن، هرزه است به خانه*ی او نروید. بودا به کدخدا گفت : یکی از دستانت را به من بده. کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت . آنگاه بودا گفت : حالا کف بزن. کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت: هیچ کس نمی*تواند با یک دست کف بزند.