dastanack.blogfa.com
داســـــــتــــــــــانـــــــــــکداس ت ان ک - داستان های کوتاه ، جالب و پندآموز
http://dastanack.blogfa.com/
داس ت ان ک - داستان های کوتاه ، جالب و پندآموز
http://dastanack.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Thursday
LOAD TIME
0.1 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
19
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.124 sec
SCORE
6.2
داســـــــتــــــــــانـــــــــــک | dastanack.blogfa.com Reviews
https://dastanack.blogfa.com
داس ت ان ک - داستان های کوتاه ، جالب و پندآموز
داســـــــتــــــــــانـــــــــــک - مشهد
http://www.dastanack.blogfa.com/tag/مشهد
داستان های کوتاه ، جالب و پندآموز. سه شنبه 21 آبان1392. یک روحانی با ۷ دختر! بگذارید از اول سفر برایتان بگویم سفری که با خواهران دانشجو جهت زیارت مشهد مقدس برگزار شده بود از میان اتوبوسی که ما با آنها همسفر بودیم حداکثر چند نفر انگشت شمار با چادر الفت داشتند. یکی از اتفاقاتی که باعث شد خستگی سفر را به طور کلی فراموش کنم لطف خدا در اجرای امر به معروف و نهی از منکر بدون چماق بود. نوشته شده توسط جواد در 14:11 لینک ثابت. حفره ی اسرار یک خون اشام. جامعه مجازی دوست آنلاین. ܓ شگفت انگيز ܓܨ Phenomenal ღ.
داســـــــتــــــــــانـــــــــــک - یک روحانی با ۷ دختر!
http://www.dastanack.blogfa.com/post/113/یک-روحانی-با-۷-دختر-
داستان های کوتاه ، جالب و پندآموز. سه شنبه ۲۱ آبان۱۳۹۲. یک روحانی با ۷ دختر! بگذارید از اول سفر برایتان بگویم سفری که با خواهران دانشجو جهت زیارت مشهد مقدس برگزار شده بود از میان اتوبوسی که ما با آنها همسفر بودیم حداکثر چند نفر انگشت شمار با چادر الفت داشتند. یکی از اتفاقاتی که باعث شد خستگی سفر را به طور کلی فراموش کنم لطف خدا در اجرای. امر به معروف و نهی از منکر. سرگروه بچه هاکه متوجه قضیه شده بود با تعجب گفت: حاج اقا مگر چادر برای بازار رفتن هم الزامی است؟ گفتم: از نظر من نه! بلکه از چادر متنفرم!
داســـــــتــــــــــانـــــــــــک - انتقال وبلاگ به آدرس جدید...
http://www.dastanack.blogfa.com/post/114/انتقال-وبلاگ-به-آدرس-جدید-
داستان های کوتاه ، جالب و پندآموز. سه شنبه 3 دی1392. انتقال وبلاگ به آدرس جدید. آدرس جدید " داستانک. لطفا باز هم به ما سری بزنید و مارا بانظرات و راهنمایی های خود یاری کنید. Http:/ dastanak.mihanblog.com. نوشته شده توسط جواد در 0:42 لینک ثابت. حفره ی اسرار یک خون اشام. جامعه مجازی دوست آنلاین. ܓ شگفت انگيز ܓܨ Phenomenal ღ. چوبی بمان دنیای ادم ها سنگی ست!
داســـــــتــــــــــانـــــــــــک - عشق
http://www.dastanack.blogfa.com/tag/عشق
داستان های کوتاه ، جالب و پندآموز. روزی مجنون از روی سجاده شخصی رد شد! مرد نماز را شکست و گفت: مردک درحال راز و نیاز با خدا بودم تو چگونه این رشته را بریدی؟ مجنون لبخندی زد و گفت: من عاشق بنده ای هستم و تو را ندیدم تو چگونه عاشق خدایی و مرا دیدی! نوشته شده توسط جواد در 12:31 لینک ثابت. به اندازه یک روز برایش آب و غذا ریختند. وقتی می خواستند بروند، از پنجره نورگیر یک پرنده پر زد و آمد توی اتاق، گرفتنش، یک قفس که بیشتر نداشتند، گذاشتنش پیش پرنده شان و حالا دیگه پرنده شان تنها نبود. حفره ی اسرار یک خون اشام.
داســـــــتــــــــــانـــــــــــک - خوش آمد گویی ...
http://www.dastanack.blogfa.com/post/1/خوش-آمد-گویی-
داستان های کوتاه ، جالب و پندآموز. خوش آمد گویی . سلام بر شما دوستان و بازدید کنندگان عزیز. امیدوارم که لحظات خوب و خوشی را در اینجا سپری کنید و از داستان ها لذت ببرید . لطفا نظرات خود را. از ما دریغ نکنید. دوستانی که با تبادل لینک موافق هستن مارو با نام "داستانک" بلینکید و در نظرات نام و عنوان وبلاگ یا سایتتون رو بیان کنید تا در اسرع وقت لینکتون ثبت بشه. منتظر حضور سبزتان در شبکه اجتماعی " دوست آنلاین. برای ورود به شبکه روی لوگوی زیر کلیک کنید. با تشکر مدیریت وبلاگ : جواد. حفره ی اسرار یک خون اشام.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
قدرت سایه ها....
http://wildgirl.fardblog.com/post/103
حفره ی اسرار یک خون اشام. به گرمی رگ های شمارا می فشارم. 1610;کشنبه 5 آبان 1392. ن : Nahal Vampire. سالیان دراز است در انتظارم. در انتظار روزی نه چندان دور. شاید فقط چند هزار سال باقی باشد. شاید هم فقط چند صد روز. هزاران سال است در سایه ها پنهانم. حال با قدرتی بیشتر از تو به نبرد باتو میایم. زمانی که سایه ی عظیم زمینم برتو مستولی گردد. دیگر نمیتوانی پشت ان نور های سوزاننده ات پنهان شوی. سالیان سال بود که میترسیدی. از روزی که زمینم بامن دست به اتحاد بزند. و چه زیبا شکستیست. که در اوج ناتوانی. به ما سر بزن.
حفره ی اسرار یک خون اشام
http://wildgirl.fardblog.com/archive/1393
حفره ی اسرار یک خون اشام. به گرمی رگ های شمارا می فشارم. 1583;وشنبه 19 خرداد 1393. ن : Nahal Vampire. فریب ظاهرم را نخور. به ذره ای از تو راضی نخواهم شد. چیزی که من در انتظارش هستم. دست نوشته های خون اشام تنها". 1583;وشنبه 19 خرداد 1393. ن : Nahal Vampire. Ther is some blood on my hands. And whose blood is it. Because when I'm drinking blood. All I see is. The handwritings of the lonely vampire". اگر ادمیزاد هستید مراقب خودتون باشید. چون اینجا به عنوان غذا شناخته میشین. اگر هم هم نوع هستید که خوش اومدین.
مهد کودک...
http://wildgirl.fardblog.com/post/105
حفره ی اسرار یک خون اشام. به گرمی رگ های شمارا می فشارم. 1588;نبه 25 آبان 1392. ن : Nahal Vampire. درودی به لطافت شاهرگ و گوارایی خون. دوو سه تان و همنوعان من. جادوگران.دورگه ها.گرگ نماها.و خون اشام ها. خو دیه جمع خودمونیه حال ندارم رسمی بحرفم. بچه ها اعصابم خعلی بهم ریخت. عضویتمم از اون پایگاه چرت و پرت که اسمشو گذاشتن ماوراء الطبیعه لغو کردم. من به وجود اومدن کل نسل طرفو به چشمم دیدم بعد اومده با غرور میگه تو خالی بندی. اقا طرف تو عمرش کسی به سن ما ندیده مغزش ارور داده. تاریکی جلا بخش خاطرتان باد.
اهریمن بودن ساده نیست...
http://wildgirl.fardblog.com/post/106
حفره ی اسرار یک خون اشام. به گرمی رگ های شمارا می فشارم. 1662;نجشنبه 21 آذر 1392. ن : Nahal Vampire. اهریمن بودن ساده نیست. اهریمن بودن ساده نیست. هر خبیثی اهریمن نیست. اهریمن بودن ساده نیست. وقتی در حفره ی زمان اسیر شدی. و زمانی که امپراطوری عظیم طبیعت را به زانو در اوردی. تنها ان زمان میتوانی نام خودرا اهریم بگذاری. وقتی اهریمن تاریکی در مقابلت سر تعظیم فرود اورد. و زمانی که با کی از مرگ برتو نماند. چرا که میدانی مرگ خود تو هستی. اهریمن بودن ساده نیست. دست نوشته های خون اشام تنها". آدرس وب سایت :.
هراس سرنوشت...
http://wildgirl.fardblog.com/post/107
حفره ی اسرار یک خون اشام. به گرمی رگ های شمارا می فشارم. 1662;نجشنبه 21 آذر 1392. ن : Nahal Vampire. فرشته ای به نام من. خود را برتر از من دانست. و زمانم را راکد ساخت. روستایم را ویران کرد. و عشقم را به فراموشی سپرد. حتما میتوانم بدترین اشرار باشم که سرنوشت چنین کرد. او در هراس بود. که مبادا از اون قدرتمند تر شوم. پس کشتم تنها چیزی که سرنوشت برایم باقی گذاشته بود. نابود کردم ان فرشته ی پاک را. ان هاله ی نورانی را. سرنوشت بازیچه ی دستان من است. و منم سرنوشت هر کسی. هر قلب تپنده ای. هر خون جوشنده ای. در 11...
محرم....
http://wildgirl.fardblog.com/post/104
حفره ی اسرار یک خون اشام. به گرمی رگ های شمارا می فشارم. 1670;هارشنبه 15 آبان 1392. ن : Nahal Vampire. نمیخوام شعر بنویسم این دفعه.اخه نمیشه شعری نوشت که درخور اقا امام حسین و اقا ابوالفض باشه.میخوام درددل کنم.واسه اقا امام حسین.بازم محرم شد و من مشتاق رفتن به مراسم های دعاخونی.با اینکه ادم متعصبی نیستم ولی واقعا زیارت عاشورا و سینه زنی واسه اقا بهم ارامش میده. بعدشم زیارت عاشورا و بعدشم نهار خوردن با فامیلای دور و نزدیک. دیگه فامیل دور هم جمع نمیشن.همش به خاطر یه ادم. میخوام باهات حرف بزنم. با اینکه محر...
دو بال سیاه...
http://wildgirl.fardblog.com/post/95
حفره ی اسرار یک خون اشام. به گرمی رگ های شمارا می فشارم. 1588;نبه 6 مهر 1392. ن : Nahal Vampire. همانی که در بند بود. همانی که خوبی و پاکی احاطه اش کرده بود. و حق کار دلش را نداشت. تنهایی حاکی از خوبی را. بند دو بال سفید را. که مثل قلاده ای که به گردنش اویخته بودند. دختری از جنس تنهایی را. تنهایی را قدرت بخشیدم و عزم را به راه کردم. از دو قلاده ی سفیدم رهیدم. با ارتشی از نفرت. نفرت از پاکی ای که تو باعثش نبودی. ولی تورا از من دور میکرد. با دنیای عشقی که مانند خودم زمانی به گور سپرده شد. از دو بال سفیدم.
Who cares?
http://wildgirl.fardblog.com/post/99
حفره ی اسرار یک خون اشام. به گرمی رگ های شمارا می فشارم. 1580;معه 12 مهر 1392. ن : Nahal Vampire. Do you kmow why. Because I will never cry. The handwritings of The loely vampire". در 18 مهر 1392 - 7:29. کلا هردوتون دیوونه اید :دی. فقط شانس آوردید که من دیروز هراز نبود وگرنه پوستتون رو میکندم :ریلکس. در 19 دی 1392 - 13:18. ميشه تبديلم كني 09308142306. الان ک تائید کردم شمارت پخش شد میفهمی کی تبدیلت میکنه. آدرس وب سایت :. اگر ادمیزاد هستید مراقب خودتون باشید. چون اینجا به عنوان غذا شناخته میشین. حرفم یکیه...
حفره ی اسرار یک خون اشام
http://wildgirl.fardblog.com/archive/1392
حفره ی اسرار یک خون اشام. به گرمی رگ های شمارا می فشارم. 1588;نبه 28 دی 1392. ن : Nahal Vampire. پ ست ثآب ت. I can haer you. And when I hear you. You can imagine your self. The handwritings of the lonely vampire". 1662;نجشنبه 21 آذر 1392. ن : Nahal Vampire. فرشته ای به نام من. خود را برتر از من دانست. و زمانم را راکد ساخت. روستایم را ویران کرد. و عشقم را به فراموشی سپرد. حتما میتوانم بدترین اشرار باشم که سرنوشت چنین کرد. او در هراس بود. که مبادا از اون قدرتمند تر شوم. نابود کردم ان فرشته ی پاک را. من به ...
خاطره ی خون اشامی...
http://wildgirl.fardblog.com/post/100
حفره ی اسرار یک خون اشام. به گرمی رگ های شمارا می فشارم. 1670;هارشنبه 17 مهر 1392. ن : Nahal Vampire. خاطره ی خون اشامی. عاغا ما امروز یه خاطره ای داشتیم که نگو. انسان پلید تو کنار دست من چیکار میکنی؟ خوب این مشکل هم حل شد. امروز بعد مدت ها که تصمیم گرفتیم یه تکونی به خودمون بدیم بریم پیاده روی. تا تصمیم گرفتیم هوا دو نفره شد و بارون زد. مام که عشق بارون با سونیا رفتیم. حالا هی بارون شدید شد و این حرفا خلاصه دو دور تو خیابون هراز گشتیم. ما دوتا دیوونه وسط بارون. خلاصه خعلی خوش گذشت. دیوونه بازی در حد بنز.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
19
داستان
ارشیو ی وب ها. با سلام خدمت همه ی دوستان من بعد از مدت ها اخر وب هایی که ساخته بودم رو مرتب کردم و چندتایی رو هم کم و زیاد کردم اومیدوارم از این وب ها خوشتون بیاد خب یکی یکی اونا رو معرفی میکنم. وبی که وبلاگ نویسی رو از اونجا به طور تقریبی نیمه حرفه ای شروع کردم داخلش هر مطلبی که بخوای پیدا میشه اگه نبود هم اگه تو نظرات بزارین براتون پیدا میکنم و میزارم دانلود هم داره. ادرس http:/ heyran20.mihanblog.com/. Böyük uşaqlar.2(گروه بچه های بزرگ). ادرس http:/ bubu.mihanblog.com/. 6درد و دل(بگو میشنوم). این وب ق...
داستان كوتاه مطالب جالب و خواندنی مقاله آموزشی
داستان كوتاه مطالب جالب و خواندنی مقاله آموزشی. شكستن نماز برای كفش. ملا و شراب فروش! سماوری که داغ دیده است؟ کشیش و دخترک در هواپیما. آیا خداوند شر را آفریده است؟ خرید پشتی طبی باراد. کسب درآمد برای وبلاگ و سایت. کسب درآمد رایگان بدون ضرر 2. آرشیوی متنوع از مسائل روزمره. عکس های زیبای همه جوره. کسب درآمد برای وبلاگ و سایت. کسب درآمد رایگان بدون ضرر. بهترین قالب های وبلاگ. هر کلیلک 60 تومان برای بازدید. کسب در آمد از سایت ایرانی. بازدید این ماه :. بازدید ماه قبل :. تعداد کل پست ها :. آخرین بروز رسانی :.
داستان آباد | دلنوشتههای حمید رضا نیکدل
دستپاچه بودم. خیلی هم عصبانی. آنها حق نداشتند به او بخندد. خب بله. او زشت بود. خیلی هم زشت. قدش خیلی کوتاه بود. یعنی کوتوله بود. تپل هم بود. چهره اش شبیه اوتیسمی ها بود. یک پایش هم لنگ می زد. از دور که می آمد سراغ همه رفت و دستش[…]. انتشار در شهر پوسته ها.
شیرین ترین و زیباترین داستانهای کوتاه فارسی
شیرین ترین و زیباترین داستانهای کوتاه فارسی. حدود چند ماه قبل. شروع به گزینش فرد مناسبی برای انجام کارهای تروریستی کرد. این کار بسیار محرمانه و در عین حال مشکل بود به طوریکه تستهای بیشماری از افراد گرفته شد و سوابق تمام افراد حتی قبل از آنکه تصمیم به شرکت کردن در دوره ها بگیرند، چک شد. پس از برسی موقعیت خانوادگی و آموزش ها و تستهای لازم، دو مرد و یک زن ازمیان تمام شرکت کنندگان مناسب این کار تشخیص داده شدند. در روز تست نهایی تنها یک نفر از میان آنها برای این پست انتخاب می گردید. در روز مقرر، مامور. حالا ت...
داستانک
لینگدونی جذاب با همکاری وبلاگ تکخور افتتاح شد. پنج شنبه 27 تير 1393برچسب:. تصاویر/جسد سالم یک زن بعد از 700سال. حدس بزنید این تصاویر کجاست؟ نحوه برخورد بودا با یک زن …! خواهران بدحجاب توجه کنند! ۱۲ نشانه اینکه عاشق شده اید! ۶ داستان باور نکردنی از تجربه مرگ بازیگران هالیوود ( عکس). آخر و عاقبت ازدواج با پیرمرد! تجاوز چهار زورگیر به زنان مسافر. داستان پسر گرسنه و دختری که به او شیر هدیه داد. برهنه شدن زن مصری توسط پلیس / عکس. بدون کولر خانه تان را خنک کنید. زنی که مجبور شد شلوارش را جلوی همه در آورد عکس.
داســـــــتــــــــــانـــــــــــک
داستان های کوتاه ، جالب و پندآموز. سه شنبه 3 دی1392. انتقال وبلاگ به آدرس جدید. آدرس جدید " داستانک. لطفا باز هم به ما سری بزنید و مارا بانظرات و راهنمایی های خود یاری کنید. Http:/ dastanak.mihanblog.com. نوشته شده توسط جواد در 0:42 لینک ثابت. خوش آمد گویی . سلام بر شما دوستان و بازدید کنندگان عزیز. امیدوارم که لحظات خوب و خوشی را در اینجا سپری کنید و از داستان ها لذت ببرید . لطفا نظرات خود را. از ما دریغ نکنید. منتظر حضور سبزتان در شبکه اجتماعی " دوست آنلاین. برای ورود به شبکه روی لوگوی زیر کلیک کنید.
داستانک ها...
داستانهایی از فاطمه حسینی. سلام به همه دوستان عزیز و مهربان. فرا رسیدن عید قربان بر همه شما عزیزان مبارک باد . عید خوشی داشته باشید:). نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم آبان ۱۳۸۹ساعت 17:10 توسط فاطمه .م.حسینی. اخه کی باید قربانی بشه ؟ شب تا صبح بیمارستان پیش مامان موندم و تا صبح بیدار بودم. و خوابم نبرد همش تو فکر بودم ، ساعتهای 5 صبح بود که مامان چشماشو باز کرد و هی اسم منو صدا میزد رفتم جلو .مامان منم منا اینجام پیشت ببین! مامان با شنیدن این جمله اروم شد. به چشمام خیره شد گفت : یعنی اره؟ بد جوری به هم.
Dastanak
داستان های کوتاه و خواندنی. داستان صد و یکم: یکنواختی خودساخته. در كارخانه اي در يك منطقه تاسيساتي هنگامي كه زنگ ناهار به صدا در مي آمد ، تمام كارگرها در كنار هم مي نشستند و ناهار مي خوردند . همواره با نوعي يكنواختي تعجب آور يكي از كارگرها بسته ناهارش را باز مي كرد و لب به. اعتراض مي گشود : " لعنت بر شيطان! اميدوارم كه ساندويچ كالباس نباشد . من از كالباس متنفرم! او عادت داشت هر روز بدون استثنا از ساندويچ كالباس شكايت كند و اين كار را همواره بدون هيچ تغييري در رفتارش تكرار مي كرد. منظورت از "همسرت" چيست؟
خط خطی
همونطور که می بینید اینجا داستان می نویسم. کپی نکنید راضی نیستم. نوشته شده در چهارشنبه یازدهم تیر ۱۳۹۳ساعت 2:28 توسط ی.ا. شب بود. خیلی شب. حدود ساعت دو شب. خوابم نمی آمد. گواش زرد را آوردم و قلمو را از بغل کتاب های شعرم برداشتم . یک کتاب شعر از زیر کتابها چشمانم را برق انداخت. آن را بیرون کشیدم و دفتر نقاشی را باز کردم. نوشته شده در چهارشنبه یازدهم تیر ۱۳۹۳ساعت 2:11 توسط ی.ا. اه کی این مدرسه ها تموم میشه یه دله سیر بخواییم؟ چنگی به موهای کرک و چربم زدم و گفتم: راستی امروز چند شنبس؟ اگه امروز هم دیر کنی.
dastanak
1606;وشته شده در 2017/1/16 توسط dastanak نظر بدهيد. حظك اليوم مع ماغي فرح برج الدلو. تردد قناة الكاس 1 نايل سات 2014. شناسایی کد ملی افراد. موقع مجمع الرايه في الكويت. جواد عزتی و زنش. سامانه ملی رسیدگی به شکایات بازرسی کل کشور. سامانه ثبت نام بيمه سلامت. مستمری بازنشستگان شرکت نفت. زخرفة حروف بلاك بيري 2013. داروی گیاهی درمان ام اس. مقایسه تورم در کشورها. مرتبات الاطبا المصريين فى السعودية 2013. دانلود آهنگ عروسی قدیمی. 1662;ارسي.
داستانک
تکههای کوچک گفتنی زندگی. چهارشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۴. برفتند و ما را سپردند جای / نماند کس اندر سپنجی سرای. ما هیچوقت گریه نکرده بودیم رودرروی هم. از بس که همه چیز را مسخره میکردیم و میخندیدم. از بس که غرور داشتیم. دیشب با غم سنگینی که همراه با یک فریاد بر دلم نشست فهمیدم که ما زیر همه آن خندههای مسخره، همه حسهای عالم را با هم زندگی کردهایم. زیر بارانهای ریز و سرد زمستان خیابانهای آن شهر کوچک. سهترکه پشت موتور، و هی چرخ و چرخ و چرخ . نوشته شده در 23 توسط . سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۲. نوشته شده در 10 توسط . هرازگاهی ا...