darmasiroj.blogfa.com

68nama.blogfa.com

فصل سوم..

http://www.68nama.blogfa.com/1392/09

زندگی ناشناخته و غیر قابل شناخت است. ما از زندگی چیزی نمیدانیم جز این که به این دنیا آمده ایم تا بخوریم و تا زمانی که برایمان مقدور است، زنده بمانیم! دلم هوای حرم کرده است. می دانی؟ دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر. نوشته شده در جمعه ۲۲ آذر ۱۳۹۲ساعت ۷:۳۵ ب.ظ توسط زینب موسوی. Powered By BLOGFA.COM.

68nama.blogfa.com

فصل سوم.. - استانبول

http://www.68nama.blogfa.com/post/96

زندگی ناشناخته و غیر قابل شناخت است. ما از زندگی چیزی نمیدانیم جز این که به این دنیا آمده ایم تا بخوریم و تا زمانی که برایمان مقدور است، زنده بمانیم! یکی از شهراییه که دوس دارم برم ببینمش. چند تا از بهترین و زیباترین بناهای این شهرو. نوشته شده در دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵ساعت ۴:۶ ب.ظ توسط زینب موسوی. Powered By BLOGFA.COM.

68nama.blogfa.com

فصل سوم..

http://www.68nama.blogfa.com/1394/05

زندگی ناشناخته و غیر قابل شناخت است. ما از زندگی چیزی نمیدانیم جز این که به این دنیا آمده ایم تا بخوریم و تا زمانی که برایمان مقدور است، زنده بمانیم! دوست بدارید اما از عشق زنجیر نسازید. برای دانستن قدر هر آنچه دارید، مدتی خودتان را از آن محروم کنید. اگر نمی شود، به نداشتن ش فکر کنید. خیلی وقت ها آدم چنان درگیر مسایل کم اهمیت می شود که چرا این کار را کردی و آن کار را نکردی؟ چرا این حرف را زدی و آن حرف را نزدی؟ چرا فلان و چرا بهمان؟ که یادش می رود قدر بعضی چیزها را. 1: عنوان از جبران خلیل جبران. اشارات و ...

68nama.blogfa.com

فصل سوم..

http://www.68nama.blogfa.com/1395/04

زندگی ناشناخته و غیر قابل شناخت است. ما از زندگی چیزی نمیدانیم جز این که به این دنیا آمده ایم تا بخوریم و تا زمانی که برایمان مقدور است، زنده بمانیم! من برای یک مهارت زنانه که بتواند خانه ای را خوشحال و گرم نگه دارد، خیلی بیشتر از یک جفت دست سفید ارزش قائل هستم. زنان کوچک، لوییزا الکات. 1: این کتاب رو بخونید تا بدونید چقد میشه اعضای خونواده رو دوست داشت. 2: من از عالم تو را تنها گزینم. نوشته شده در سه شنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۵ساعت ۱۰:۳۱ ب.ظ توسط زینب موسوی. Powered By BLOGFA.COM.

rainygirl.blogfa.com

قطره های کوچک افکارم

http://www.rainygirl.blogfa.com/1395/10/1

قطره های کوچک افکارم. مامان هر موقع که من عصبانی ام و حال ندارم میاد میشینه کنارم قلقلکم میده،موهامو میکشه و خلاصه اذیتم میکنه. ولی آخر همه اینا کاری میکنه که بخندم و حاام خوب بشه.:). دوستام میدونن که وقتی عصبانی ام باید ازم فاصله بگیرن امروز داشتم دفترچه خاطراتمو ورق میزدم یکی از دوستام. نوشته بود انقدر عصبانی نشو خونتو سر هر چیز هیچ و پوچی کثیف نکن دقیقا همین دوتا جمله بعدشم نوشته بود. که دوستم داره واسش دوست خوبی هستم حالا که فکر میکنم میبینم اون بیشتر دوست خوبی بوده واسم! کی پراید انقد گرون شد اخه؟

ze-mim.persianblog.ir

دهکده ی کتاب - به رنگ چادرم

http://ze-mim.persianblog.ir/tag/دهکده_ی_کتاب

عشق ،‌مگر حتما باید پیدا و آشکار باشد تا به آدمیزاد حق عاشق شدن ، عاشق بودن بدهد؟ گاه عشق گم است اما هست. هست ، چون نیست! عشق اگر پیدا باشد ، که دیگر عشق نیست! معرفت است. عشق ، از آن رو هست، که نیست! بی آنکه بدانی از کجا در تو پیدا شده، روییده! نوشته شده در ۱۳٩٢/٤/٢٦ساعت ۱٠:۱۸ ‎ب.ظ توسط مهربان بانو. میخواهم هوشیاری نفس بکشم. روی ماه خداوند را ببوس". به قول هسه هردو در پی دست یابی به رویاهای خود و جهان یگانه اند. من و سوسن خانوم! دیگر نتوانست ادامه دهد. زل زد به نقطه ای نامعلوم. باز خیره شد به کاغ...در رس...

rainygirl.blogfa.com

قطره های کوچک افکارم -

http://www.rainygirl.blogfa.com/post/434

قطره های کوچک افکارم. موتدم باید به مامان بگم تو اسنپ چی شد یا نه:/. یکشنبه نوزدهم دی ۱۳۹۵ساعت 3:36 AM. اون که ترانه و ساز تو زنگ خنده هاش بود. یه دنیا از رمز و راز تو عمق اون نگاش بود. شوق بلند پرواز همیشه زیر پاش بود. به من بگو اونو ندیدی؟ هفته چهارم اسفند ۱۳۹۵. هفته سوم اسفند ۱۳۹۵. هفته او ل بهمن ۱۳۹۵. هفته چهارم دی ۱۳۹۵. هفته سوم دی ۱۳۹۵. هفته دوم دی ۱۳۹۵. هفته او ل دی ۱۳۹۵. هفته چهارم آذر ۱۳۹۵. هفته دوم آذر ۱۳۹۵. هفته او ل آذر ۱۳۹۵. هفته چهارم آبان ۱۳۹۵. هفته سوم مهر ۱۳۹۵. هفته دوم مهر ۱۳۹۵.

zendegiyenabati.blogfa.com

خطاب یکـ روح به مرحومــ - حرف می زند...

http://www.zendegiyenabati.blogfa.com/post/65

چشم هایم حرف می زنند.ایستگاه به ایستگاه نگاهم توی نگاه کسی گره می خورد انگار که پریده باشد وسط حرفم،نگاهم حرف می زند! دوباره مرور میکنم،ساعت ها را! به امروز می رسم،چشم هایم که باز می شود چشم هایی را میبینم که دچار حسی رقیق شده! صاحبش را نمیشناسم. اصلا لازم نیست برای این چشم ها او را بشناسم،من به این حس رقیق جنس سخت حساسم! هر چقدر نمیخواهم مرور شود،بیشتر جلوی کلمه هایم ظاهر می شود و هر بار بیشتر حواسم را سوی خودش می کشاند و من،به خودم نهیب میزنم که یادت می آید که چه شود؟ میدانی و دور باطل می زنی?

zendegiyenabati.blogfa.com

خطاب یکـ روح به مرحومــ - شیرین ٍ روزهایم

http://www.zendegiyenabati.blogfa.com/post/68

قدم هایت را می شناسم،حال همین نسیم بی موقع را هم. ببین آنقدر برای من و این خانه آشنایی که بوی پیراهنت را یاس هایمان خریدار شدند! گل به گل به استقبالت می آید،پیشکش می کند همه ی حیاتش را،سبز بودن و لطافت بی مثالش را. انتظار این روزها،در همین حیاط هم خلاصه می شود. گوشه ی دنج تنهاییمان. کافی است بیایی زیر سایه اش بنشینی و من،زیر سایه ی بلند قامتی تو آرام بگیرم و لبخند هایت حرف های نگفته را در چهره ات حل کند. باید چشم هایم را به آسمان عادت دهم.نزدیک که می شوی،پیش دستی می کند،اشک شوق می ریزد برایت.