dalghakmahzoon.persianblog.ir

dalghakikhasteh.blogfa.com

آشق دلشکسته

نوشته های یک خودکاروکاغذ حس میکنم دنیایم خالیست مگر او چندنفر بود. غریبه ای بیش نیستم. برای خودم هم غریبه ام. یه خونه خراب کارتون خواب. یه اشق بی کس. یه شبگرد یه ولگرد. یکی که همیشه سجاده و بالشتش خیس است. یه نفر که لبخند میزنه تا نکنه تو رهاش کنی. یه نفر که حتی خدایی برای خود نیافریده. یه شیرین که نه خسرو دارد نه فرهاد. یه مجنون که خبر مرگ لیلی را شنیده. یه نفر که حتی سیگار هم اورا ترک کرده. تو هرچه دوس داری تصور کن. مهران جان داداش من ایدی ندارم لطفا شمارت رو به صورت نظر بذار برام من تماس میگیرم. سلام ...

dalghakirani.blogspot.com

Dalghak.Irani

۱۳۹۶ بهمن ۱, یکشنبه. عصبی نباش آقای بهنود؛ من قصد ضربه زدن بشما را نداشتم. فقط دنبال عیار روشنفکر ایرانی بودم! 1- مشکل ما خود شمایی با این تجاهل العارف که عجیب هم اصرار به تداومش داری. امشب که توی دیدبان دیدم ازشایعۀدیدارنمایندگان ازاوین ذوق زده شدی وگفتی فضا باز شده. درحالیکه ما همۀ جامعۀ مدنی را در88 باختیم وهرروز دارند بچه ها را خفه میکنند شکّم بردکه آیا تجدید چاپ کتابهایتان هم نقشی دارد! 4- جسارت میکنم استاد و حالا که لطف کردید و با من همکلام شدید صریح عرض میکنم و زحمت را کم میکنم. حرف این است که...

dalghakkoochooloo.mihanblog.com

دلقک کوچولو

بعد از سال ها . جمعه 31 شهریور 1391. احتمالا، بعضی ها به حال من دل می سوزانند. ولی من، دلسوزی آن ها را احساس نمی کنم . تعداد کل صفحات: (45). نه آنچه تو می خوانی ، آنست که من می نویسم ، و نه آنچه درک می کنی ، آنست که من خواسته ام . ار اس اس وبلاگ. و دیگر جوان نمی شوم. بازدید این ماه :. بازدید ماه قبل :. تعداد کل پست ها :. آخرین بروز رسانی :. بعد از سال ها . و یک روز دیگر . و شعله ی خاموش یک شبه . پشت کوچه هفتم . هزارپای سیاه من . باز هم سال نو . تکملچه ی دوم . رویای بی وقت . یک همیشه ی دیگر .

dalghakmahzoon.persianblog.ir

طنز و نیشخند اجتماعی

داستان طنز / استاد فیزیک و دانشجوی خلاق. شعر طنز / بیقولاد. طنز / تعریف مشاغل. طنز / پزشک آمارگر. شعر طنز / زن گرفتن کره خر. داستان طنز / پدر روحانی و مست. داستان طنز / راننده و کشیش. نکاتی در مورد خنده. ابوالفضل زرویی نصرآباد (۱). درمان همه دردها (۱). استاد فیزیک و دانشجوی خلاق (۱). بیشه، باشگاه عاشقان ادبیات. باشگاه مدیران و متخصصان. پارس فان,عکس,اس ام اس,فال. طنز و نیشخند اجتماعی. داستان طنز / استاد فیزیک و دانشجوی خلاق. استاد سختگیر فیزیک اولین دانشجو را برای پرسش فرا میخواند و سئوال را مطرح میکند.

dalghakname.blogfa.com

برخورد نزدیک از نوع فرانسوی

برخورد نزدیک از نوع فرانسوی. خداوند توی هفت روز دنیا رو خلق کرد. من تو هفت ثانیه مال خودمو نابود کردم. زندگی یک نسان همواره مملو از تلخی ها و شیرینی هاست، اینکه فضای این وب تاریکه و تلخ، دلیل بر این نیست که زندگی من فقط پر از تلخی هاست. نویسنده این وب در زندگی عادی انسانی شاد و پر امیده و در سخت ترین لحظات هم در مقابل تلخی ها کمر خم نکرده،. گاه نوشت های بک نیمچه انسان (ماری). سردی آغوشته که باعث لرز منه. نه بستر بیماریم . نوشته شده توسط نویسنده در. دل من دریا نیست، اما طوفانی ست،. که اگر بود ،. تو میگویی...

dalghaknameh.persianblog.ir

404 - Blog not found

وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.

dalghalar.blogfa.com

دالغا لار

بایاتیلار شعرلر آتاباباسوزلری و . در نزدیکی ده ملا مکان مرتفعی بود که شبها باد می آمد و فوق العاده سرد می.شد. دوستان ملا گفتند: ملا اگر بتوانی یک شب تا صبح بدون آنکه از آتشی استفاده کنی در آن تپه بمانی, ما یک سور به تو می دهیم و گرنه توباید یک مهمانی مفصل به همه ما بدهی. ملا قبول کرد, شب در آنجا رفت وتا صبح به خود پیچید و سرما را تحمل کرد و صبح که آمد گفت: من برنده شدم و باید به من سور دهید.گفتند: ملا از هیچ آتشی استفاده نکردی؟ شما بنشینید تا آب جوش بیاید و غذا آماده شود. من دلم مي خواهد. گل بگو گل بشنو.

dalghand.persianblog.ir

کوثرجوون

در مخفی گاه ذهنمان. کسی که دوستش داریم می ماند. حتی در دوری و جدایی! تاريخ : جمعه ۱٤ شهریور ۱۳٩۳ ۱۱:۱٢ ‎ق.ظ نویسنده : مریم نظرات . تاريخ : چهارشنبه ۱٢ شهریور ۱۳٩۳ ۱٠:٢۱ ‎ق.ظ نویسنده : مریم نظرات . تاريخ : دوشنبه ۱٠ شهریور ۱۳٩۳ ۱٠:۱٤ ‎ق.ظ نویسنده : مریم نظرات . تاريخ : چهارشنبه ٢٩ امرداد ۱۳٩۳ ٦:٢٩ ‎ب.ظ نویسنده : مریم نظرات . بهترین هدیه ای که یک مرد میتواند به بانویش بدهد. آرام وبی صدا رفت. دلم می خواهد کسی باشد. آنقدر برایش کسی باشم. که دنبال کس دیگری نباشد. یه وقتایی آدم اونقدر تنهاست که. تاريخ : &#1588...

dalghin.mihanblog.com

دالغین ماكولو

سه شنبه 29 مرداد 1392 12:03 ق.ظ • ارسال شده در:. فقط چهار قدم مانده بود تا اتوبوس. منصرف شدم از مرگ مرگ با اتوبوس. اگر چه فرق نمی کرد این سفر با چیست. طناب دار، بلندی، قطار یا اتوبوس؟ دلم گرفت برای نگاه راننده. که داد می زد و می گفت: "هی! مگر گناه من و دستهای سردم چیست؟ میان این همه ماشین چرا، چرا اتوبوس؟ ولی همین که به خود آمدم که برگردم. درید رشته تنهایی مرا اتوبوس. و چند قطره خون روی شیشه ها رقصید. حسین حسنعلی زاده(دالغین ). سه شنبه 21 آذر 1391 02:15 ب.ظ • ارسال شده در:. اشعار حسین حسنعلی زاده. گمان م...