daftarchehmf.blogfa.com

voroonikaposts.persianblog.ir

روزهای وروونیکا

http://voroonikaposts.persianblog.ir/1387/8

ورونیکام. از خودم می نویسم و لحظه هایی که با همسرم می گذرد. بی توجه به حرف لی لی چشمامو باز می کنم و خودمو تو آینه نگاه می کنم. لی لی داره چشمامو آرایش می کنه. چشمای باز منو که می بینه صداش در میاد: مگه نگفتم تا آرایشت تموم نشده باز نکن. می خندم و می بندم. صدای قطره های بارون میاد. لی لی ذوق زده میگه : آخ جون بارون. و من که انتظار اومدنش رو داشتم دلخور میگم : وای نه.ماشین عروس. مهمونا. از پله ها بالا میرم و جرویسو می بینم که تو ماشین منتظره. ماشین گل نداره.قراره بعد از اتلیه تحویلش بدن. تور رو کنار می زنم.

voroonikaposts.persianblog.ir

روزهای وروونیکا

http://voroonikaposts.persianblog.ir/1388/2

ورونیکام. از خودم می نویسم و لحظه هایی که با همسرم می گذرد. Http:/ voroonikaposts.blogfa.com/. خوشحال میشم بازم ببینمتون. نوشته شده در ۱۳۸۸/٢/۱ساعت ۱:۳٠ ‎ب.ظ توسط وروونیکا نظرات . Design By : Night Melody. آتی و آقای نوازنده. مریم گلی و همسرش. توتی و آقای کدو. مهر بانو و شازده کوچولو. خانم زيگزاگ و آقاي زيپ. راضیه و دوست جونش. نانازی بانو و آقا خرسی. جودی ابوت و لوک خوش شانس. بی نشون و آقای همسر. مریم و آقای پتو. قالب های نایت ملودی. Design by : Night Melody. منبع کد اهنگ مینوس.

voroonikaposts.persianblog.ir

59 - روزهای وروونیکا

http://voroonikaposts.persianblog.ir/post/62

ورونیکام. از خودم می نویسم و لحظه هایی که با همسرم می گذرد. این یک درخواست کمک واقعیست. تقویم رو باز میکنم و نگاهی به صفحه دی ماه می ندازم و روزا رو میشمرم. تا سالگرد عقدمون فقط دو هفته مونده. توی برنامه ام یه شام دو نفره است و لحظه هایی پر از ما و حس های ناب. مشکل در واقه همینجاست. با خودکار دور 16 توی تقویم خط می کشم و فکر می کنم کاش شب شونزدهم مثل پارسال برف بیاد. و صبح که بیدار شم جرویس مثل اولین اس ام اسی که بهم فرستاد توی گوشم زمزمه کنه : هوای برفی رو حال میکنی؟ دنبال هدیه ای میگردیم برای شانزدهم.

shooori.blogfa.com

من و دخترکم! - عذاب وجدان من

http://www.shooori.blogfa.com/post/11/عذاب-وجدان-من

داستانهای من و دخترم. توي راه مهد بوديم و مثل هميشه بالاخره بعد از بازي و شعرخوندن و توضيحات در مور ماشينها سر بحث باز شد! رها: عصر بريم خونه مامان مهين؟ من:نميشه،آخه اونا روزه هستند و تا افطار مي خوان استراحت كنند. شايد شب بريم. من: يعني از وقتي خورشيد در بياد تا وقتي خورشيد دوباره بره پشت كوه نبايد چيزي بخورن،نه غذا ،نه آب. رها: پس چي كار مي كنن؟ من:نماز مي خونن و دعا مي كنن. انگار كه داغ دلش تازه شده باشه، پرسيد:تو چرا نماز نمي خوني؟ من: براي اينكه مسلمونها نماز مي خونن! رها: مسلمون يعني چي؟ و من همچن...

voroonikaposts.persianblog.ir

62 - روزهای وروونیکا

http://voroonikaposts.persianblog.ir/post/66

ورونیکام. از خودم می نویسم و لحظه هایی که با همسرم می گذرد. یکسال پیش تو همچین روزایی اعتقاد داشتم:. اگه بهترین لباسو بخوای میری پیش بهترین خیاط چون مطمئنی لباسی که برات میدوزه قشنگ و برازنده است. اگه دنبال آرایشگر می گردی میری پیش ماهرترین آرایشگر چون مطمئنی موقع درست کردن ابروت چشمتو کور نمی کنه. اگه میخوای قلبتو عمل کنی میری زیر دست لایق ترین متخصص چون مطمئنی که این قلب دوباره می تپه. دلت بهترینو می خواد و بس. یک سال پیش تو همچین روزایی من تو رو نداشتم. حتی تو رو ندیده بودم و نمی شناختم. نوشته شده در ...

banafshi.blogfa.com

گاه نامه ی زندگی من - موهای کوتاه

http://banafshi.blogfa.com/post-364.aspx

گاه نامه ی زندگی من. پن ولی این میون نظر دانشجوهام از همه بامزه تر بود. تا وارد کلاس شدم ۱۰۰ تا صدا از این ور و اون ور کلاس اومد که "! Your hair looks good, Professor". خیلی نازن اینا :). نوشته شده در یکشنبه دهم اسفند ۱۳۹۳ساعت 20:31 توسط بنفشه. DESIGN BY : NIGHT SILENCE. بنفشه هستم. اینجا گاه نامه ی زندگی من است. گاه نامه ی شادی ها و دل آرومی هام، گاه نامه ی دغدغه ها و دلتنگی هام. ایستاده در رنگین کمان. یادداشت های یک دختر ترشیده. تنبل خونه شاه عباسی. من از آن روز که در بند توام ,آزادم.

banafshi.blogfa.com

گاه نامه ی زندگی من - ایران (ادامه)

http://banafshi.blogfa.com/post-358.aspx

گاه نامه ی زندگی من. اونچه که در زیر می خونید مشاهدات دو تا دانشجو که سال ۸۵ از ایران خارج شدن و سال ۹۳ بعد از هفت سال و نیم دوری به ایران برگشتن هست از وضعیت کشور و تغییرات انجام شده. این تغییرات گاهی ناخودآگاه باعث خنده ی تمسخر آمیزمون شد، یک بار باعث گریه و اغلب باعث سکوت و به فکر فرو رفتن و تاسف خوردن. چند بار هم البته تغییر مثبتی دیده شد. مشاهده ی ۷) از قیمت ها هم زیاد نمی نویسم. تقریبا همه چیز ۱۰ برابر شده بود. قیمت ماشین و قیمت رستوران ها بیش از بقیه به نظر ما خنده دار بود. چند تا هم مشاهده ی مثبت:.

doberar.blogfa.com

پنجره

http://www.doberar.blogfa.com/9301.aspx

پنجشنبه چهاردهم فروردین ۱۳۹۳. امشب سفره هفت سین را که سیزده روز روی میز جا خوش کرده بود جمع کردم. سبزه ها که روز هشتم پلاسیده و روانه سطل زباله شده بود، سرکه تماما به هوا پیوسته و جز لایه ای چسبناک چیزی از آن به جا نمانده، سیب هم بی طراوت و خسته. بسان اوج جوانی که رو به افول رود. ترمه را که تا زدم یاد مادرم افتادم. خوشبختانه از اول امسال زیاد خندیده بودم، این را گفتم که نگویید فقط غصه هایش را می آورد برای ما :). پانوشت 2: آخه اینم پست بود من نوشتم؟ نوشته شده توسط ندا در 12:37 لینک ثابت. نوشتن و دیگر هیچ.

doberar.blogfa.com

پنجره - هوا را از من بگیر امید را نه

http://www.doberar.blogfa.com/post-80.aspx

چهارشنبه بیست و نهم خرداد ۱۳۹۲. هوا را از من بگیر امید را نه. این متن را دو روز مانده به انتخابات نوشته بودم. دوستش دارم. کم کم دانستم هرقدر امیدوارتر باشی شکستی که می خوری بیشتر اذیتت می کند، و این گونه بود که سعی کردم کمتر امید ببندم، حسرت تلخ رؤیاهای برباد رفته و حس بد ضایع شدن کمتر شد. امید و شور و هیجان هم کمتر. رؤیاپردازی هم به صفر رسید. نوشته شده توسط ندا در 15:53 لینک ثابت. نوشتن و دیگر هیچ.

doberar.blogfa.com

پنجره - تهرانجلس

http://www.doberar.blogfa.com/post-85.aspx

دوشنبه بیستم آبان ۱۳۹۲. لحظاتی در زندگی هست که می توانی برای آنی پایان راهی را که می روی ببینی. در خیابان وست وود در لوس آنجلس که قدم می زدم به چنین لحظه ای دچار شدم. برخلاف انتظارم در و دیوار این خیابان به حجم غربتم افزود. عجیب است که در قلب شهری ناآشنا در کشوری ناآشنا تمام دیوارنوشته های یک خیابان به زبان مادری ات باشد و تو دلتنگ شوی. دیدم روزی را که این تصویر در ذهنم غبار بگیرد، رنگ ببازد، خاطره ها محو و م ثله شوند و دست از تلاش برای یافتن تصویری واقعی از ایران بردارم. با طمأنینه در این خیابان قدم...