rozeso0orkh.blogfa.com
...چه بگویم ؟ وقتی نمی دانم چه باید گفت - اتاق تاریک
http://www.rozeso0orkh.blogfa.com/post-60.aspx
وقتی نمی دانم چه باید گفت. آیا او(انسان) نمی داند که خداوند او را می بیند؟ خدایا توی این اتاق تاریک زیر سقف سیاه. گرفته از این خالی. هیچ کس صدامو نمی شنوه! همه تنهام گذاشتن تو این اتاق تاریک. من می ترسم اخرش چی میشه. دیگه خسته شدم از این زندگی. می خوام بمیرم ولی نمیشه. خدایا از خودکشی می ترسم. منو بردار از رو زمین که خیلی خستم. دیگه این دنیا شده واسم یه کابوس. خسته شدم از ادم های معکوس. ادمک کل دنیا دیگه دروغه. کار کار ماست دیگه تمومه. این شعر رو تو وبلاگاتون کپی نکنید و نظرتونو راجع به این شعر بگید.
rozeso0orkh.blogfa.com
...چه بگویم ؟ وقتی نمی دانم چه باید گفت - نگاه کردن به آدم ها
http://www.rozeso0orkh.blogfa.com/post-65.aspx
وقتی نمی دانم چه باید گفت. آیا او(انسان) نمی داند که خداوند او را می بیند؟ نگاه کردن به آدم ها. تا حالا تجربه نگاه کردن به آدمها از بالای یه ساختمون چند طبقه رو داشتی؟ به رفتارشون توجه کردی؟ آدمهایی که از اندازه واقعی خودشون کوچیکترن و به واقعیت خودشون نزدیک تر. می فهمی که چی میگم؟ از اون بالا می تونی رفتار همه آدمهایی که اون پایین هستن رو زیر نظر بگیری. بدون این که خودشون متوجه باشن که یه نفر چهارچشمی زل زده بهشون. دیگه برات فیلم بازی نمی کنن. از اون بالا می تونی باهاشون همراه بشی و قدم بزنی.
rozeso0orkh.blogfa.com
...چه بگویم ؟ وقتی نمی دانم چه باید گفت - یکی از بستگان خدا
http://www.rozeso0orkh.blogfa.com/post-73.aspx
وقتی نمی دانم چه باید گفت. آیا او(انسان) نمی داند که خداوند او را می بیند؟ یکی از بستگان خدا. شب کریسمس بود و هوا، سرد و برفی. پسرک، در حالیکه پاهای برهنهاش را روی برف جابهجا میکرد تا شاید. سرمای برفهای کف پیادهرو کمتر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود. به شیشه سرد فروشگاه و به داخل نگاه میکرد.در نگاهش چیزی موج میزد،. انگاری که با نگاهش ، نداشتههاش رو از خدا طلب میکرد،. انگاری با چشمهاش آرزو میکرد. خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت،. چند دقیقه بعد، در حالیکه یک جفت کفش در دستانش بود بیرون آمد. Design b...
rozeso0orkh.blogfa.com
...چه بگویم ؟ وقتی نمی دانم چه باید گفت - رز سرخ 1 ساله شد!
http://www.rozeso0orkh.blogfa.com/post-57.aspx
وقتی نمی دانم چه باید گفت. آیا او(انسان) نمی داند که خداوند او را می بیند؟ رز سرخ 1 ساله شد! مولانا جلال الدین محمد مولوی در دفتر پنجم مثنوی داستان عاشق. و معشوقی را آورده است که معشوق از عاشق پرسید :. خود را دوست تر می داری یا مرا؟ من از خود مرده ام و به تو زنده ام. از خود و از صفات خود نیست شده ام و به تو هست شده ام. علم خود را فراموش کرده ام و از علم تو عالم شده ام. قدرت خود را از یاد برده ام و از قدرت تو قادر شده ام. اگر خود را دوست دارم تو را دوست داشته ام. و اگر تو را دوست دارم خود را دوست داشته ام .
rozeso0orkh.blogfa.com
...چه بگویم ؟ وقتی نمی دانم چه باید گفت - خدایا نذار بزرگ شم
http://www.rozeso0orkh.blogfa.com/post-62.aspx
وقتی نمی دانم چه باید گفت. آیا او(انسان) نمی داند که خداوند او را می بیند؟ خدایا نذار بزرگ شم. الو الو . سلام. مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟ پس چرا کسی جواب نمیده؟ یهو یه صدای مهربون بگوش كودك نواخته شد! مثل صدای یه فرشته . بله با کی کار داری کوچولو؟ باهاش قرار داشتم، قول داده امشب جوابمو بده. کودک متعجب پرسید : مگه تو خدایی؟ من با خود خدا کار دارم . هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم. صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟ مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟ چه زود خاطراتش رو به ازای...
rozeso0orkh.blogfa.com
...چه بگویم ؟ وقتی نمی دانم چه باید گفت - بر گورم بنویسید:
http://www.rozeso0orkh.blogfa.com/post-71.aspx
وقتی نمی دانم چه باید گفت. آیا او(انسان) نمی داند که خداوند او را می بیند؟ بگوييد که بر گورم بنويسند. زندگي را دوست داشت. مهربون بود ولي مهر نورزيد. طبيعت را دوست داشت. ولي از آن لذت نبرد. آبگير قلبش جنب و جوش بود. ولي کسي بدان راه نيافت. در زندگي احساس تنهايي مي نمود. ولي هر گز دل به کسي نداد. زنده بودن را براي زندگي دوست داشت. نه زندگي را براي زنده بودن. نوشته شده در شنبه ۲۴ مرداد۱۳۸۸ساعت 15:17 توسط سیما. Design By : Night Skin. آدمك آخر دنياست، بخند. دست خطي كه تو را عاشق كرد. شوخي كاغذي ماست، بخند.
rozeso0orkh.blogfa.com
...چه بگویم ؟ وقتی نمی دانم چه باید گفت - حقیقت زندگی
http://www.rozeso0orkh.blogfa.com/post-72.aspx
وقتی نمی دانم چه باید گفت. آیا او(انسان) نمی داند که خداوند او را می بیند؟ هر چند مال من نشدی ولی ازت خیلی چیزا یاد گرفتم. یاد گرفتم به خاطر کسی که دوستش دارم باید دروغ بگم. یاد گرفتم هیچ وقت، هیچ کس ارزش شکستن غرورم رو نداره. یاد گرفتم اونی که دوستم داره هر روز دلش رو به هر بهانه ای بشکنم. یاد گرفتم گریه های هیچکس رو باور نکنم. یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندهم! یاد گرفتم هر روز دم از عاشقی بزنم ولی خودم عاشق نباشم. شما چی یاد گرفتین؟ نوشته شده در دوشنبه ۲ شهریور۱۳۸۸ساعت 16:28 توسط سیما. کلبه ی غم من.
rozeso0orkh.blogfa.com
...چه بگویم ؟ وقتی نمی دانم چه باید گفت - ساختن انسان = ساختن دنیا
http://www.rozeso0orkh.blogfa.com/post-75.aspx
وقتی نمی دانم چه باید گفت. آیا او(انسان) نمی داند که خداوند او را می بیند؟ ساختن انسان = ساختن دنیا. پدر روزنامه ميخواند اما پسر كوچكش مدام مزاحمش ميشود. پدر سر رفت و صفحهاي ازروزنامه را كه نقشه جهان را نمايش ميداد. كرد و به پسرش داد. كاري برايت دارم. يك نقشه دنيا به تو ميدهم،. ميتواني آن را دقيقا همان طور كه هست بچيني. و دوباره سراغ روزنامه اش رفت. ميدانست پسرش تمام روز گرفتار اين كار است. اما يك ربع ساعت بعد، پسرك با نقشه. پدر با تعجب پرسيد: مادرت به تو جغرافي ياد داده؟ داد: جغرافي ديگر چيست؟
rozeso0orkh.blogfa.com
...چه بگویم ؟ وقتی نمی دانم چه باید گفت - امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم
http://www.rozeso0orkh.blogfa.com/post-70.aspx
وقتی نمی دانم چه باید گفت. آیا او(انسان) نمی داند که خداوند او را می بیند؟ امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم. روزی مرد کوری روی پلههای ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید . روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه. در داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد. تابلوی او را برداشت ان را برگرداند و اعلان دیگری روی ان نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت. دست نوشته ...
rozeso0orkh.blogfa.com
...چه بگویم ؟ وقتی نمی دانم چه باید گفت - شعر طنز
http://www.rozeso0orkh.blogfa.com/post-74.aspx
وقتی نمی دانم چه باید گفت. آیا او(انسان) نمی داند که خداوند او را می بیند؟ باز ابر پاره پاره. ادای اسب و گربه. یا خر گوش و قورباغه. خرگوشو ببین چه نازه. اسبه چه با کلاسه. قور قوری ی ورجسته. تا ابر نکرده حاشا. بچه ها بیاین تماشا. نوشته شده در دوشنبه ۳۰ شهریور۱۳۸۸ساعت 17:42 توسط سیما. Design By : Night Skin. آدمك آخر دنياست، بخند. دست خطي كه تو را عاشق كرد. شوخي كاغذي ماست، بخند. آدمك خر نشوي گريه كني. كل دنيا سراب است، بخند. آدمك نغمه ي آغاز نخوان. به خدا آخر دنياست، بخند. آن خدايي كه بزرگش خواندي.