be-live.blogsky.com

rojna.blogfa.com

مهربانی شما چه رنگی ست ؟ - بالاخره...

http://www.rojna.blogfa.com/post/178/بالاخره-

مهربانی شما چه رنگی ست؟ مجالی برای فرار از خود سانسوری ، تلخندی به زندگی و همدلی صادقانه. خدای من آرزو براورده میکنه ولی انگار تسلط کاملی به فارسی نداره. گفته بودم کاش اسیر جسمم نبودم . خدا جون منظورم از اسیر جسم نبودن این بود که از تزریقهای ۲ هفته یکبار خلاصی پیدا کنم که برای رفتن به ایران دغدغه و مشکلی نداشته باشم نه اینکه از بیخ و بن تیر خلاصی رو بزنی. دکتر از ۳ متاستاز جدید تو ام ار ای مغزم خبر داد. قربونت برم خدا ، من از خیر این یکی آرزو هم گذشتم جون من بیخیال شو . دریغ از یک دستمال کاغذی! ۲۰ دقیقه ...

rojna.blogfa.com

مهربانی شما چه رنگی ست ؟ - بیدارم کن!

http://www.rojna.blogfa.com/post/173

مهربانی شما چه رنگی ست؟ مجالی برای فرار از خود سانسوری ، تلخندی به زندگی و همدلی صادقانه. نوشته شده در چهارشنبه ۱۷ دی۱۳۹۳ساعت 21:46 توسط Rojin. سفرنامه نواسکوشا قسمت آخر. پیش از آنکه واپسین نفس را برآرم ، پیش از آنکه پرده فرو افتد، پیش از پژمردن آخرین گل، بر آنم که زندگی کنم; بر آنم که عشق بورزم; بر آنم که باشم. در این جهان ظلمانی ,در این روزگار سرشار از فجایع ,در این دنیای پر از کینه نزد کسانی که نیازمند منند, کسانی که نیازمند ایشانم, کسانی که ستایش انگیزند, تا دریابم! روی ماه خداوند را ببوس.

mahbobam46.blogfa.com

...بهارم - اشرف ...

http://www.mahbobam46.blogfa.com/post/573

تو جلسه هستم ، کلیه همکاران هستند، نقطه کور هست و تلفن آنتن نمیده ، آبدارچی به طرفم میاد، میگه باهاتون کار دارن، میگه فوری هست ، از صندلیم بلند میشم به طرف سالن ورودی میرم،می بینم با روی خوش داره با همه بچه ها احوالپرسی می کنه، میگه میخوام اتاقت رو ببینم؟ آسانسور رو میزنه ، دوتایی واردش میشیم، ، نگاهی به چهار گوشه آسانسور میندازه میگه دوربین نداره؟ میگم نمی دونم والله . یهویی بوسم می کنه ، دلم میلرزه میگم دیوونه . خنده ای شیطانی سر می ده . دیوانه ای تو پسرررررررررررررر. منم با حوصله براش میگم . منو نگاه ...

mahbobam46.blogfa.com

...بهارم - لحظه دیدار ...

http://www.mahbobam46.blogfa.com/post/569

لحظه ی دیدار نزدیک است. باز من دیوانه ام ، مستم. باز می لرزد ، دلم ، دستم. باز گویی در جهان دیگری هستم. نخراشی به غفلت گونه ام را ، تیغ. های ، نپریشی صفای زلفکم را ، دست. و آبرویم را نریزی ، دل. لحظه ی دیدار نزدیک است. اگر قسمت بود که بیاد تک تکتون هستم و دعاگویتان . اگر خواستید از قلم نیفتید برایم یادداشت بگذارید دوستان مهربان من . نوشته شده در سه شنبه بیست و سوم تیر ۱۳۹۴ساعت 7:40 توسط بهار. رفتم که رفتم . همیشه برای عاشق شدن. به دنبال باران و بهار و بابونه نباش. در انتهای خارهای یک کاکتوس. هزار و یک شب.

mahbobam46.blogfa.com

...بهارم -

http://www.mahbobam46.blogfa.com/post/562

گفته بودم که گروهی دارم از دوستان دبیرستانم . صحبت از یه قرار هست ، یه دیدار بعد از سال ها . یکی از دوستانم هست که مسیر مدرسه مون یکی بود، و همیشه همراه هم بودیم . یه پسر همسایه ای داشتن ، ساعت مدرسه رفتن ما رو می دونست، اون قدر تو پنجره می ایستاد و نگاه می کرد تا ما از دیدش خارج بشیم ، اون روز تو گروه بهش گفتم، فلانی رو یادته؟ غش کرده بود از خنده ، اونم یادش بود. از مادرش پرسیدم، خواهرش، حتی اسم خواهر زن داداشش یادم بود. وروجکا رو هر زمان که بخوام می تونم روشون حساب کنم، هر وقت کار اضطراری باشه، فوری به...

mahbobam46.blogfa.com

...بهارم -

http://www.mahbobam46.blogfa.com/post/382

دلم برای همتون تنگ شده بود.الان من ذوق زده ام. نوشته شده در چهارشنبه سوم تیر ۱۳۹۴ساعت 4:47 توسط بهار. رفتم که رفتم . همیشه برای عاشق شدن. به دنبال باران و بهار و بابونه نباش. در انتهای خارهای یک کاکتوس. به غنچه ای می رسی. که ماه را بر لبانت می نشاند. اگر کسي تو را با تمام مهربانيت دوست نداشت . دلگير مباش که نه تو گناهکاري نه او. آنگاه که مهر می ورزی مهربانيت تو را زيباترين معصوم دنيا ميکند . پس خود را گناهکار مبين. من عيسي نامي را ميشناسم که ده بيمار را در يک روز شفا داد . و تنها يکي سپاسش گفت!

mahbobam46.blogfa.com

...بهارم - چالش ...

http://www.mahbobam46.blogfa.com/post/567

همیشه خودمو به چالش کشیدم ، از همون نوجوانی تا حالا . دخترک روستایی که به دبیرستان شهر رفت، میان اون هیاهو و شلوغی های دختران شیطون بلا و بعضا مهربان شهری . اون روزای اول ساکت یه گوشه می نشستم و نظاره گر بودم. اکثرا همدیگه رو می شناختن واز راهنمایی با هم بودند. مدت کوتاهی که گذشت باهاشون دوست شدم ، رفیقم شدند ، منم شدم یکی از شیطون های کلاس . رانندگی رو که سال ها بود در پی اش بودم . کابوسم شده بود رانندگی، و گاز دادن و بریدن ترمز . و حالا عشق من رانندگی با آهنگای دلچسب تو غروب آفتاب . و کلاس زبانی که سال...

dahe40.blogfa.com

يادداشت‌های يك دهه چهلی - برشی از زندگی این روزها

http://www.dahe40.blogfa.com/post-1553.aspx

يادداشتهای يك دهه چهلی. 1- اينجا را به عنوان گوشهی دنجی انتخاب كردم تا در آن بتوانم با صدای بلند فكر كنم بی هيچ ادعای ديگر. 2- کامنتها بخش جذاب وبلاگ است برای من. نوشتن کامنت هم به همان اندازه برایم لذتبخش است مخصوصن برای دوستان همفکری که به تدریج درک متقابلمان از هم عمیقتر شده.ولی بیاییم برای گسترش ارتباط مجازی، تداوم آنرا فقط مشروط به تبادل کامنت نکنیم.اگر کمبود وقت اجازه نداد تا پاسخ کامنتهایتان را در وبلاگتان بدهم لطفن از من نرنجید. خانه ی دومم برای روز مبادا. بدبختي هاي يك زن چاق. توت فرنگي روي خامه.

mahbobam46.blogfa.com

...بهارم -

http://www.mahbobam46.blogfa.com/post/568

تو مطب دکتر نشستم ، خانمی شروع میکنه به صحبت کردن، از بیماری سرطانش میگه و شفایی که از امام رضا گرفته، میگه که تو این مدت بیماری، شاعر شده ام، شعرهایم رو چند شب پیش تو حافظیه خوندم و اشک همه دراومد . با دقت به حرفاش گوش میدم، میگه شعرهایم رو تو وبلاگم می نویسم . چشمهایم گشادتر می شوند، گوش هایم تیزتر. لبخندی میزنم و می گویم پس بلاگر هستی؟ جالب بود برایم ، همیشه تو جمع غریبه ها که بودم تو دلم می گفتم یعنی کسی از اینها هست که وبلاگ نویس باشد ، و حالا من یک وبلاگ نویس غریبه را از نزدیک دیدم . باور کنید خیلی...

dahe40.blogfa.com

يادداشت‌های يك دهه چهلی - همسفر خاطرات

http://www.dahe40.blogfa.com/post-1544.aspx

يادداشتهای يك دهه چهلی. 1- اينجا را به عنوان گوشهی دنجی انتخاب كردم تا در آن بتوانم با صدای بلند فكر كنم بی هيچ ادعای ديگر. 2- کامنتها بخش جذاب وبلاگ است برای من. نوشتن کامنت هم به همان اندازه برایم لذتبخش است مخصوصن برای دوستان همفکری که به تدریج درک متقابلمان از هم عمیقتر شده.ولی بیاییم برای گسترش ارتباط مجازی، تداوم آنرا فقط مشروط به تبادل کامنت نکنیم.اگر کمبود وقت اجازه نداد تا پاسخ کامنتهایتان را در وبلاگتان بدهم لطفن از من نرنجید. خانه ی دومم برای روز مبادا. بدبختي هاي يك زن چاق. توت فرنگي روي خامه.