shaya-a.blogspot.com
shaya
http://shaya-a.blogspot.com/2008/02/2.html
۴ اسفند ۱۳۸۶ ه.ش. تولدم خیلی خوش گذشت .جای همگی خالی بود.دوستام سینا و مازیار و رایان و تارا و آرش و مانی و شیوا و کیمیا وسامیار کوچولو همه اومده بودند.تازه 2 تا از دوستای جدیدم هم توی شکم ماماناشون اومده بودند. شکل کیکم یک قطار بود که من خیلی دوستش داشتم. برای همین دلم نیومد با چاقو ببرمش.عوضش با دوستام ریختیم سرش و با انگشت و دست، کیک خوردیم.من با انگشت روی کیک نقاشی میکردم و خامه هاشو میکردم توی دهن عمو رامین! این هم آخر و عاقبت کیکم. و هر چی مامانم گفت نمی خوای خودت کادوهاتو باز کنی؟ شایا جون. تو...
mamanmana.persianblog.ir
ماجراهای من و رژیمم(3) - طعم بيادماندنی
http://mamanmana.persianblog.ir/post/240
1777;۳۸٩/۱٢/۱٦. ماجراهای من و رژیمم(3). دکتر آنیتا بهم گفت بیخود میکنم رژیم میگیرم! البته با یک لحن مودبانه تر! حالا بعد از ٧ کیلو کم کردن اگه دیدین نشستم یک کیک شکلاتی را هلف هلف (! می خورم نگویید چرا ها؟ نوشته شده در ساعت ٦:٤٤ ق.ظ توسط مانا. پيام هاي ديگران .
taherehkeimanesh.persianblog.ir
my unknouwn feelings
http://taherehkeimanesh.persianblog.ir/1387/6
پيام هاي ديگران . 1662;نجشنبه ۱٤ شهریور ،۱۳۸٧ - Tahereh Keimanesh. زیبایی های کشور فرانسه چنان تاثری گذاشته که باعث شد برم و اسمم را برای کلاس زبان فرانسه بنویسم امیدوارم که از عهده اش بر بیام. پيام هاي ديگران . 1662;نجشنبه ۱٤ شهریور ،۱۳۸٧ - Tahereh Keimanesh. تعطیلات فوق العاده خوبی بود کلی نیرو گرفتم. فعلا یک عکس از نی نی با باباش در کوههای آلپ تا بعدا. پيام هاي ديگران .
taherehkeimanesh.persianblog.ir
my unknouwn feelings
http://taherehkeimanesh.persianblog.ir/1387/10
بعد از مدتها یکدفعه هوس نوشتن کردم شاید به خاطر اینکه. یک جورای بدی هم حوصله ام تو خونه سر میره.دریا مهلت کتاب خوندن بهم نمی ده.همش با هم بازی قایم موشک می کنیم.کلی حرف می زنه تا سه هفته پیش همه چیز پاپا بود حالا ما ما . هر چیزی که از دستش میافته میگه دفت (رفت) دختر قشنگم عروسک خرس داره که بهش می گه خسسس.خیلی گوگوری. خلاصه فعلا زبان فارسی غالبه و باعث حرص خوردن بعضیها می شه . بعضی وقتها از اینکه این همه دوستش دارم می ترسم.از این که داره زود بزرگ میشه و همه این لحظات فقط تو خاطرات من و کیان می مونه. فکر ک...
taherehkeimanesh.persianblog.ir
my unknouwn feelings
http://taherehkeimanesh.persianblog.ir/1388/2
همسایه ها کمک کنید. این که نمی نویسم به این علت نیست که حرفی برای گفتن نیست.تنبلی و کمبود وقت مانع نوشتن می شه. دریا تقریبا تمام وقت منو می گیره وقتی هم که می خوابه هزاران کار انجام نشده هست که بعضی وقتها می مونم که کدومشو اول انجام بدم قبل از اینکه دوباره بیدار بشه .اما عجیب این هست همین که خوابش طولانی میشه کلی دلم واسش تنگ می شه و یواشکی یک کم سر صدا راه میندازم( فکر کنم باید خودمو به دکتر نشون بدم). دریا خوابش عالی شده .جدا کردن دریا در اتاق دیگه خیلی خوب جواب داد. پيام هاي ديگران .
taherehkeimanesh.persianblog.ir
my unknouwn feelings
http://taherehkeimanesh.persianblog.ir/1386/8
هنوز وبلاگم محل آشنایی برام نیست خیلی تنبلی میکنم تا یک چیزی بنویسم اما همیشه خوندن پیغام آشناهام منو به شدت خوشحال می کنه. ۹ روز دیگه باید امتحان زبان هلندی بدم برای گرفتن ملییت هلندی دوسال و نیم پیش امتحان دادم همه چی خوب بود حالا که می خوام پاسپورت بگیرم میگن قانون عوض شده و ۵ تو قسمت اطلاعات اجتماعی از کشور کم دارم. و ماما میاد با تمام وسایلش خونه عین قدیمهای ایران.و اگه مشکلی پیش بیاد که نتونن حل کنن می برنت بیمارستان. خلاصه باید همه جوره خودم رو آماده کنم. تا حالا ۳ تا اسم دارم :. پيام هاي ديگران .
3dokhtarekhoob.blogspot.com
ما سه دختر خوب
http://3dokhtarekhoob.blogspot.com/2007/11/blog-post_22.html
ما سه دختر خوب. Thursday, November 22, 2007. نینوچکا از حالا مشغول آه کشیدنه. سرش رو تکون می ده و می گه ببین غربت با آدم چکارها که نمی کنه. پس فردا هم حتما می شی عین حسین درخشان مدافع ملاها. سفر خوبه. فکر کنم حتما اونجا اگه نتونستم آپدیت کنم اما یادداشت می کنم و بعدا ها وبلاگیش می کنم. شماها همگی مواظب خودتون باشید تا من برگردم. نوشته شده توسط نوشا. Subscribe to: Post Comments (Atom).
3dokhtarekhoob.blogspot.com
ما سه دختر خوب
http://3dokhtarekhoob.blogspot.com/2008/01/blog-post.html
ما سه دختر خوب. Sunday, January 6, 2008. اینجا اگر کسی به ما ایرانیان بگه که شنیده توی ایران دخترها توی سنین خیلی پائین ازدواج می کنند رگ گردنمون بالا می زنه و شروع می کنیم به بد و بیراه گفتن به پدر و مادر هر کسی که نمی دونه ایران کجا هست و ایرانی کی هست و اینکه ایرانیها اتفاقا چقدر هم آدمهای فهمیده و باشغور و متمدنی هستند. حق هم داریم. جامعه ای که ما می شناسیم. به قول خودمون ریاضی خونده ها جامعه نمونه ما شهری هست که در اون بزرگ شده ایم . دوستان دانشگاهمون و همکاران محیط کار. نوشته شده توسط نوشا.
3dokhtarekhoob.blogspot.com
ما سه دختر خوب: September 2007
http://3dokhtarekhoob.blogspot.com/2007_09_01_archive.html
ما سه دختر خوب. Wednesday, September 26, 2007. اما دیگه صدای داماد هم در اومد . چرا دست نمی زنه هیچکی؟! بعدش تازه ملت یادشون اومد که این چیزی که می بینن و خیلی مثل توی تلویزیونه در واقع توی تلویزیون نیست و می تونن راحت ابراز احساسات کنند. نوشته شده توسط نوشا. Sunday, September 23, 2007. I am renovating my previous home. نوشته شده توسط Bahareh. Tuesday, September 18, 2007. Being 31 years old. I have also learned that I have to be patient, nature takes it course.I need to wait. Being 31 feels wired. 1) شما...
3dokhtarekhoob.blogspot.com
ما سه دختر خوب
http://3dokhtarekhoob.blogspot.com/2008/01/blog-post_24.html
ما سه دختر خوب. Thursday, January 24, 2008. یهو یادش اومد که من ایرانی هستم. گفت که خیلی وقته که دلش می خواسته از یک ایرانی بپرسه که موقع پختن برنج آدم باید چکار کنه که آخرش یک ته دیگ خوشمزه داشته باشه. می گفت که آخرین بار یک ایرانی براش برنج پخته و اون عاشق ته دیگش شده. برای یک بار هم که شده نفس راحتی می کشی از اینکه کسی بعد از اینکه یادش میاد که تو ایرانی هستی نظرت رو در مورد برنامه اتمی و احمدی نژاد نمی پرسه. با خودم فکر می کنم باید بیشتر غذای ایرانی به خورد ملت دنیا داد :D. نوشته شده توسط نوشا.