bachehaichatr.persianblog.ir

bachehaichatr.blogfa.com

تنهایی - موفقی

http://bachehaichatr.blogfa.com/post-74.aspx

سعی نکن انسان موفقی باشی. سعی کن انسان با ارزشی باشی. وقتي از همه جا نا اميد شدي برو توي کوه فرياد بزن که آيا هنوز اميد هست؟ آن موقع خواهي شنيد که هست. هست. هست. نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۸۶/۱۲/۰۸ساعت ۱۱:۴۶ ب.ظ توسط سجاد. عضو شو بازي كن جايزه. چشم ها را باید شست اما جور دیگر باید دید. ندای اسمونی و عشق پیروز. بهترین قیمت ثبت دومین. Function doSaveAs(){ if (document.execCommand){ document.execCommand("SaveAs") } else { alert("Save-feature available only in Internet Exlorer 5.x.") } }. Marginbottom-2*snow[i]...

bachehaichatr.blogfa.com

تنهایی - دیروز من...

http://bachehaichatr.blogfa.com/post-92.aspx

دیروز گذشت ، رفت به سوی روشنایی ستاره ها. خیره خواهی شد به اسمان در دل شب برای تماشای تکرار تئاتری که در ستاره ها برپاست. اماتماشای ان تنها تورا در غم فرو خواهد برد. خوب بود تو نیز همراه قاصدک به سوی ستارهها روانه می شدی و خود قصه گوی این سیرک بودی. اما چه افسوس که در حصار زندگی اسیری. ای مرد زرد چشمهایت را ببند و در تاریکی شب در ارزوی روشنایی روز باش. به زمانی که تو قصه های فراوان برای گفتن خواهی داشت. اما بدان که تو در این تاریکی تنها بودی و هیچکس در دل شب در کنارت چشمهایش را نبست. عضو شو بازي كن جايزه.

bachehaichatr.blogfa.com

تنهایی - تنهای تنهایم

http://bachehaichatr.blogfa.com/post-86.aspx

یخ شکست و سکوتش را نعره ایی زد. صدای ادمکهای زمانه صدای تصویر خیالی ،گذشتندو سرابی از دوست داشتن هدیه کردند. گریزش از فریاد یک زخم کهنه بود. مرا به چه افسوس می خواند مرا به چه ماتمی تن داد. مرا به کدامین گناه کشت مرا به چه دل تنگی فروخت. کاش برایش تکه نانی پرت می کرد تا می شنید زوزه ی گرگ گرسنه. ساده است و ساده بودن در درونش،پرغرورو سرو گونه. کاش اندکی هم ساز من را گوش می داد شاید اهنگی از درونم می شنید. زجر می دادو تنها برایش خنده بود کشت ان مرد زرد را در بیابان دلش. عضو شو بازي كن جايزه. Document.a...

bachehaichatr.blogfa.com

تنهایی - گفتو گوی من وشیطان

http://bachehaichatr.blogfa.com/post-73.aspx

گفتو گوی من وشیطان. به شيطان گفتم: لعنت بر شيطان! لبخند زد. پرسيدم: چرا مي خندي؟ پاسخ داد: از حماقت تو خنده ام مي گيرد. پرسيدم: مگر چه کرده ام؟ گفت: مرا لعنت مي کني در حالي که هيچ بدي در حق تو نکرده ام. با تعجب پرسيدم: پس چرا زمين مي خورم؟ جواب داد: نفس تو مانند اسبي است که آن را رام نکرده اي. نفس تو هنوز وحشي است تو را زمين مي زند. پرسيدم: پس تو چه کاره اي؟ پاسخ داد: هر وقت سواري آموختي، براي رم دادن اسب تو خواهم آمد فعلا برو سواري. نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۸۶/۱۲/۰۸ساعت ۱۱:۵ ب.ظ توسط سجاد. Marginbottom-2...

bachehaichatr.blogfa.com

تنهایی - کاش تنها مرگ بود

http://bachehaichatr.blogfa.com/post-87.aspx

کاش تنها مرگ بود. ساختن کلبه ایی تاریک ، ساختن شبهه هایی سفید. زنگی رویا،زندگی پرواز یک مرغ سیاه ، زندگی یک رود،زندگی سایه شوم دروغ. رفت و خاکستر شدو ارام خفت ، خاطراتش ماندند و تنها زمان ارام گفت. سوخت از فقر ، مرد از مکر. سرد وساده در سکوتش راه رفت ، پا برهنه در شب مرگش به راه دور می رفت. داستان جغد شوم ان درخت سرو ، رو سیاهی در رون مرد زرد. زجر داد و به مرگش لبخند زد ، ناله ای کردو یک نفس ارام گشت. بودنم تنها برایش درد بود ، کاش زندگی تنها برایم مرگ بود. کاش تنها برایم صدایم بود. عضو شو بازي كن جايزه.

bachehaichatr.blogfa.com

تنهایی - قصه تکراری

http://bachehaichatr.blogfa.com/post-93.aspx

برگی افتاد وخزانی در درونم رخنه کرد سرد کرد ان تنم را و رهایم کرد در برف. ساده گفت و کشت ان مرد را در بیچارگی، غافل از اتش، که می سوزاندش در بی کسی. انچه می گفتی برایم تلخ بود قصه ی تکرار روز عزل بود. می گریزم می دوم در باد،از میان ان سواران ان طمع کاران خاک. شرم دارم شرم نحس مردمان روزگار،قصه تلخ بزرگان بی حساب. سخت بود اما شنفتم ریختم در زندگی ،رفت و تنهایم گذاشت انکه می رقصید در باد. عجز و ناتوانی را برایم قصه گفت ، قدرت یک کوه را در لباسش فخر گفت. عضو شو بازي كن جايزه. ندای اسمونی و عشق پیروز. Margin...

bachehaichatr.blogfa.com

تنهایی - سرود مرگ

http://bachehaichatr.blogfa.com/post-89.aspx

سرود مرگ مردی زخم خورده درون دشتی از قبر سیاه و سرد مرده. به تاریخ زمان بنگر گذشت و مرد و رفتند برایم شاخه ایی از غم نهادند و گذشتند. صدایم را شنیدی در دل ان قبرها همه غم بود و گریه در دل ان سنگها. برایم مردم و زندان شدم در بند یک برده درونی از سکوت مرگهای دشت مرده. چرا نشنیدی اوازم چرا گم کردی محبوبم صدایم را برایم سکوتم را نوایم. درخت خشک،بی جان رفت و ساکت در سکوتش محو گردید. غروبش جمعه بود با دلش در بیکسی ارام جنگید. از زمان بگریز و بر خاکستر باد بنشین سیاه و سخت شو همچو مرد زرد غمگین. Marginbottom-2*...

bachehaichatr.blogfa.com

تنهایی - غروب جمعه

http://bachehaichatr.blogfa.com/post-94.aspx

باز به ریل بی انتهای خاطره ها خیره شده ام صدایی از دور می رسد. صدای ورق خوردن دفتر خاطره هاست ایستگاه تنهایی در جلوی ماست گویی زمان به عقب برگشته. تک درخت تنهایی را در بیشه زار می بینم سکوت عجیبی بیشه زار را فرا گرفته امروز چه روزیست؟ یادم امد روز جمعه. دوست دارم غروب جمعه ها را غروب تنهایی چه غروب دلگیری. در ان سکوت بی تلاتم صدای جغد تک درخت بیشه زار تیک تاک عقب برگشتن ثانیه ها را در هم می شکند. رویاهایم را بر هم می زند صدای رفتن سر می دهد صدای ازار دهنده ایست. چاره ای نیست جز رفتن قطار ذهنم منتظر است.

bachehaichatr.blogfa.com

تنهایی - یادی از تو

http://bachehaichatr.blogfa.com/post-80.aspx

دوستی که تنها یک روز از یادم برد ان بود که با من بود انکس فراوان یادم کرد انکس بود که با من نبود. انقدر سخت شدم انقدر بی حس شدم که تنها سایه ای از پوچی برایم ماند. انقدر تکرار کردم که تنها کر شدم ، فراموش شده دلی ساده ام ، فراموش تاریخی سرد. کاش می شد یادی کنم یادی از تو یادی که برایم قصه ها داشت ابراهی برای خوشبختی. کاش اب بودم کاش منهم از تو وجودی داشتم وجودم تنها بوسیدن نیست وجودم تنها گل بودن نیست. سری از خاکستر دارم سوختم و سازم شکست تکه تکه تنها و بی رفیق ماندم که شاید ازاد شوم. عضو شو بازي كن جايزه.

bachehaichatr.blogfa.com

تنهایی - می دونی نه نمی دونی

http://bachehaichatr.blogfa.com/post-79.aspx

می دونی نه نمی دونی. کاش زمانی برای زیبا بودن می یافتی. کاش تاریخ از ماهایی که تلخی را. تبدیل کرد به یاد داشتیم. ارابه ای از سرمایه های بشری که له کرد انچه می ساخت دیواری از. گل را دوست داشت چون محبت بود کاه را زیبا می پنداشت. چو تنها بود رفیقی برای مرد. کاش زمان انجور نمی گذشت که ارزش را برای انسانیت نابود می کر. زوال را برای ان لحظه در ک کردم که تنها سوختن یک برگ کاه ر. کاش می توانستم رویایه شیرینم را در اغوش بگیرم کاش اغوشم. ارزشی داشت کاش مرزی در صبح رفا قتها نمی یافتم. حال انچه را که. شاید باشیم همه...