redboy-00770.blogfa.com
دنیای عشق -
http://www.redboy-00770.blogfa.com/post-26.aspx
نوشته شده در جمعه دوازدهم شهریور ۱۳۸۹ساعت 13:36 توسط سعید.
redboy-00770.blogfa.com
دنیای عشق -
http://www.redboy-00770.blogfa.com/post-25.aspx
نوشته شده در دوشنبه شانزدهم شهریور ۱۳۸۸ساعت 15:53 توسط سعید.
redboy-00770.blogfa.com
دنیای عشق - مراحل زندگی
http://www.redboy-00770.blogfa.com/post-3.aspx
شش سال اول زندگی:. گریه نکن ، شیطونی نکن ، دست تو دماغت نکن ،مامانت رو اذیت نکن ،روی دیوار نقاشی نکن ،انگشتت رو تو. پیریز برق نکن ،دمپایی بابا رو پات نکن، به خورشید نگاه نکن ، با اون پسر بی تربیته بازی نکن ، اسباب بازی ها رو تو دهنت نکن ،دماغت رو تو لوله جارو برقی نکن . موقع رفتن به مدرسه دیر نکن ،پات رو تو جامیزی نکن ،ورقه های دفترت رو پاره نکن ،مدادت رو تو دهنت نکن ،تخته پاک کن رو خیس نکن ، حیاط مدرسه رو کثیف نکن ،دست تو کیف بغل دستیت نکن ،تخته سیاه رو خط خطی نکن ،گچ رو پرت نکن ،تو. دوره ی دانشگاه :.
redboy-00770.blogfa.com
دنیای عشق -
http://www.redboy-00770.blogfa.com/post-16.aspx
در اتاقو قفل کرد. پرده پنجره اتاق رو کشید. سیگار نیمه کشیده شو برداشت و پک عمیقی بهش زد. تاریکی و دود بود که در هم می آمیخت. و مرد , با چشم های نیمه باز و سرخ ,. به این هم آغوشی رخوتناک , نگاه می کرد. دود سفید و تنبل سیگار , مواج و ملایم , در آغوش تاریکی فرو می رفت و محو میشد. انگار تاریکی , دود رو می بلعید و اونو درون خودش , خفه می کرد. مرد از تماشای این هماغوشی بی رحمانه , سرگیجه گرفت و به سرفه افتاد. روزهای اول گل سرخ بود و چشم ها. لرزش خفیف لب ها بود و نگاه های پر از ترانه. شنیدن بود و تپیدن. روزهای ...
redboy-00770.blogfa.com
دنیای عشق - 24 ساعت زندگی یه ایرانی
http://www.redboy-00770.blogfa.com/post-4.aspx
24 ساعت زندگی یه ایرانی. نوشته شده در چهارشنبه هفتم مرداد ۱۳۸۸ساعت 12:44 توسط سعید.
redboy-00770.blogfa.com
دنیای عشق -
http://www.redboy-00770.blogfa.com/post-12.aspx
به جان او که. من آری پیامی از بر. و گر چنان که. بیاور غباری از در. تمنای وصل او هیهات. ز حسرت قد و. شود از بند غم. نوشته شده در چهارشنبه هفتم مرداد ۱۳۸۸ساعت 18:32 توسط سعید.
redboy-00770.blogfa.com
دنیای عشق -
http://www.redboy-00770.blogfa.com/post-14.aspx
کاش در دهکده ی عشق فراوانی بود. توی بازار صداقت کمی ارزانی بود. کاش اگر گاه کمی لطف به هم میکردیم. مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود. کاش به حرمت دلهای مسافر هر شب. روی شفاف ترین خاطره مهمانی بود. کاش دریا کمی از درد خودش کم میکرد. قرض می داد به ما هرچه پریشانی بود. کاش به تشنگی پونه که پاسخ دادیم. رنگ رفتار من و لحن تو انسانی بود. مثل حافظ که پر از معجزه و الهامست. کاش رنگ شب ما هم کمی عرفانی بود. چقدر شعر نوشتیم برای باران. غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود. کاش دنیای دل ما شبی از این شبها.
redboy-00770.blogfa.com
دنیای عشق - عشق یه معما
http://www.redboy-00770.blogfa.com/post-9.aspx
سرزمین دل یه دنیای دیگست. می دونی سادگی جاش تو قصه هاست. دل سپردن به یه معنای دیگست. عاشقا ساده و بی رنگ و ریان. قلبشون مث یه دریای دیگست. واسشون تا از دل و دریا بگی. رنگ و روشون به یه سیمای دیگست. چینی نازک قلبشون اگه شکست. دلشون خوش به یه فردای دیگست. عاشقا دیارشون شهر شبه. فکرشون تو خواب و رویای دیگست. شهرعشقو مث من خوب بلدن. عشقشون سنبل عشقای دیگست. اون روزی که عشق اومد دلم رو برد. فهمیدم نگاش یه جورای دیگست. من که ساده بودم مث وفا. من ندونستم دلش جای دیگست. مث بارون نم نمک حرف میزدم.
redboy-00770.blogfa.com
دنیای عشق -
http://www.redboy-00770.blogfa.com/post-19.aspx
ملاقات آدما با خدا. ظهر يک روز سرد زمستاني، وقتي اميلي به خانه برگشت، پشت در پاکت نامه اي را ديد که نه تمبري داشت و نه مهر اداره پست روي آن بود. فقط نام و آدرسش روي پاکت نوشته شده بود. او با تعجب پاکت را باز کرد و نامه ي داخل آن را خواند:. اميلي عزيز، عصر امروز به خانه تو مي آيم تا تو را ملاقات کنم. اميلي همان طور که با دست هاي لرزان نامه را روي ميز مي گذاشت، با خود فکر کرد که چرا خدا مي خواهد او را ملاقات کند؟ اميلي جواب داد: متاسفم، من ديگر پولي ندارم و اين نان ها را هم براي مهمانم خريده ام.