arashallahverdi.blogfa.com
مسلخ - نامه ای به برادران و خواهران غیور تریاکی من
http://arashallahverdi.blogfa.com/post/19
نامه ای به برادران و خواهران غیور تریاکی من. نامه ای به برادران و خواهران غیور تریاکی من. ای برادران و خواهران غیور تریاکی من:. برخلاف گفتار مسلط جامعه ادبی ، باید گفت فضای ادبیات امروز بحرانی نیست،فضای ادبی ما و شعر ما بحرانی نیست بلکه فاجعه است و دوای رفع این فاجعه چیزی جز بحرانساز کردن و تخریب آن نیست.این ماییم، ما، خود ما که شعر را به خودش رسانده ، به خیانتی که اسمش شعر است، به ماهیت،فیزیک و مکان و مقصد خود ،این مائیم که دست روی دست گذاشتهایم،این کلبیمسلکی ماست.کدام کار ادبی؟ کدام عرق ریزی ادبی؟
arashallahverdi.blogfa.com
مسلخ - حیات خدا در سطرها
http://www.arashallahverdi.blogfa.com/post/92
حیات خدا در سطرها. نگاهی به کتاب خدای مهربان باقی است، اثر آرش الله وردی، انتشارات نصیرا. برای ورود به جهان شعری آرش الله وردی لازم است از برخی نگاه های رایج و مد شده در زمینه شعر فاصله بگیریم. بازنشر از سایت شمیم شمال. در واقع وقتی ما چنین رویکردی را در شعرنویسی های او می بینیم یا باید این کار را ( حذف افعال ) در قبال تمام سطرها انجام دهد و یا اگرانجام نمی دهد برخوردش با تمام سطرها این طور باشد که ما اکثرا نوع دوم را مشاهده می کنیم . برای مثال بخش هایی از شعر عصبانیت را بخوانید :. از بارزترین نمونه های ...
arashallahverdi.blogfa.com
مسلخ - حکم، زوال است.
http://www.arashallahverdi.blogfa.com/post/87
نقد فریاد ناصری بر کتاب خدای مهربان باقی ست. پیرامون شعر زوال آرش اله وردی. نگاهی به شعر زوال از مجموعه شعر "خدای مهربان باقیست" اثر آرش اله وردی. بازنشر از روزنامه اعتماد. چرا که دیگر آفتاب بر من نخواهد تابید. جوهر هر موجود روح است. صدا نماند و ندیده رفت. یک نفر در آب دارد میسپارد روح. چرا که دیگر آفتاب بر من روزی نخواهد تابید. سطرهای بعد با برف و بارانشان گویا میخواهند بگویند نه دستهایم که خودم کاشته میشوم اما سبز نخواهم شد چرا که اصلن سبز شدنی در کار نیست. هرگز تو را نخواهم دید. کمی با من حرف بزن.
arashallahverdi.blogfa.com
مسلخ -
http://arashallahverdi.blogfa.com/post/53
سومین پلیس،ترجمهی شسته و روان پیمان خاکسار و البته. ویراست احمدی آریان، انتخاب فوق العادهای برای ترجمه در میدان ادبی ایران.فلن اوبراین یا برایان اونولان کارمند دولت ایرلند بود،ایرلند جویس و بکت این تثلیث مقدس. هوشیارانه است.او به عنوان نویسندهی بعد از جنگ به خوبی نشان میدهد که تنها راه نشاندادن واقعیت و وحشت واقعیت، رونویسی از واقعیت به شکل نویسندگان و هنرمندان رئالیست نیست.چیزی که نویسندگان امروز ادبیات ایران هنوز قادر به درک آن نیستند. علی چنگیزی یک نمونه از بدنه ی. چیزی که برای خواننده مهم است خود متن...
arashallahverdi.blogfa.com
مسلخ - هشتاد و سه صفحه جنون اتوبیوگرافیک
http://arashallahverdi.blogfa.com/post/22
هشتاد و سه صفحه جنون اتوبیوگرافیک. کنکاشی در ژانر اتوبیوگرافی به بهانهی کتاب سنگی برگوری جلال آل احمد. جلال همچون هدایت، سلین، پروست، باتای، آرتو، بکت، ساد، جویس و .به خوبی میداند که این امر و این کالبدشکافی تنها از راه ژانر وسیع و پر پتانسیل اتوبیوگرافی امکانپذیر است، جنایت اتوبیوگرافیک. جلال در پایانبندی فوقالعادهی خود این تمثیل را عیان میکند و پس از هشتادوسه صفحه نوشتن از گسست و ویرانی و فروریزی خود، کتاب را به پایان میرساند کتابی که نقطهی عطفی در اتوبیوگرافینویسی فارسی به شمار میرود:. و این همه چه وا...
arashallahverdi.blogfa.com
مسلخ - خط تولید خشونت/آرش اله وردی
http://arashallahverdi.blogfa.com/post/20
خط تولید خشونت/آرش اله وردی. تاملی درباره ی کلیت شعرهای منتشر شده ی انسیه اکبری در مطرود. شعر انسیه اکبری شعر سالمی نیست شعر او خراب است و مملوء از ویرانی ، بیماری و مثلهگی .شعر او حامل بیماری است،مسری است و بیماری و خرابی را سرایت میدهد ،انتشار میدهد شعری که حمل میکند و ایجاد کنش میکند کنش نیروی منفی و مضمحل ، شعری که دارد با عصبهای سوخته با ما حرف میزند. خشونت محتوای حادبیانگرای انسیه اکبری تا جایی که عریانی و پوچی خشونت فرم و زبان و تصویر و کلام را به رویشان میآورد،تا جایی که به شاه میگوید که لباس تنش...
arashallahverdi.blogfa.com
مسلخ - شعری که از آن نمیکَنم
http://www.arashallahverdi.blogfa.com/post/86
شعری که از آن نمیک نم. یادداشتی بر شعرهای آرش اله وردی. به بهانه ی کتاب خدای مهربان باقیست. منتشر شده در نشریه شهرگان. و من در تنهائی شورمندانهی خودم. به این فکر میکنم. که با تف های آینده ام چه. شروع شد به نصف کردن. شعر شروع به نصف کردن. یک موش رفت زیر کفشهام. به ساعتم نگاه کردم. تاریکی و روشنایی نصف شد. بیشتر دردم نصف شد. نصف دردم بیشتر شد. داشت بدنم را میخورد. از درد خوابم برد. ریختم روی باد باد نصف شد. یک باد نصفم را برد. یک باد نصف دیگرم را برد روی دریا. دریا و پشتبام نصف شد. خانه و ماهی نصف شد.
arashallahverdi.blogfa.com
مسلخ -
http://www.arashallahverdi.blogfa.com/post/84
قدرت تفکیک اجسام و ارواح توی خانه ی موروثی ام را از دست داده بودم . داشت سرم کلاه می رفت. می رفت که مخلوط شوم با فضولات ارواح متوفی خانواده ام . اعضای خانواده با قدرت بالای تفکیک و شناخت خود ،. گوشه ای ایستاده بودند. و گاهی در حال خیرگی به من در چیزهای دیگری فرو می رفتند. انگار کن زنم شده بود جعبه مداد رنگی های دخترم. انگار کن کمی مادرم شده بود یک عالمه برنج وآب ونمک و چیزهایی که شناختم قدرت شناخت آنها را نداشت. من بعد چتر قدیمی پدرم را شناختم که آویز شده بود از شاخ گاو پشت در. من چرا به او گفتم مادر؟
arashallahverdi.blogfa.com
مسلخ - هادس و میوه ی ِ تلخ ِ درختی پیچان
http://www.arashallahverdi.blogfa.com/post/88
هادس و میوه ی تلخ درختی پیچان. بازنشر از سایت نسیم شمال. نقد مجموعه ی "خدای مهربان باقی ست " سروده ی آرش اله وردی. قوز می کنی که نهان کنی / که نشان بدهی چیزی را نهان نکرده ای / انزوای خوبیست / چرا که تو پرواز گرم و شرمناک را در آن زاویه فراموش کرده ای. ببین چطور دارد می غرد باران مضطربی / در این بهار آخرالزمانی بر خیابان نصرت؟ سیاهی و سرگشتگی ، آن چنان در جهان شعری شاعر در هم تنیده و عمیق است که حتی لحظه ای هم دست از سر شاعر و کلمات بر نمی دارد : گوش می کنی صدای سرد سگ در این رعد وحشی شب؟ این قوز درآوردن...