alireza33.blogfa.com
تمام من ....تمام من .... -
http://alireza33.blogfa.com/
تمام من .... -
http://alireza33.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Sunday
LOAD TIME
0.2 seconds
PAGES IN
THIS WEBSITE
17
SSL
EXTERNAL LINKS
20
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.187 sec
SCORE
6.2
تمام من .... | alireza33.blogfa.com Reviews
https://alireza33.blogfa.com
تمام من .... -
تمام من .... - ماه شیرین
http://www.alireza33.blogfa.com/post-57.aspx
باز امشب حق صدایم کرده است. وارد مهمانسرایم کرده است. با همه نقصی که درمن بوده است. باز هم او دعوتم بنموده است. میهمانی شد شروع ای عاشقان. نور حق کرده طلوع ای عاشقان. باز مولا سفره داری میکند. دعوت از عبد فراری میکند. سلام مارا از دعای خیرتان محروم نفرمائید. نوشته شده در چهارشنبه ۲۷ مرداد۱۳۸۹ساعت 19:37 توسط علیرضا. علیرضا هستم یکی مثل. سیگنال رایگان و معتبر فارکس.
تمام من .... - نشانی ششم
http://www.alireza33.blogfa.com/post-52.aspx
و شهر، تمام شهر. تا خواب نزديک به صبح نماز . خلوت! غروب روشنش را از ياد نخواهم ب رد. آن شب که تو رفتی، باز آسمان آبی بود. باز تمام شهر خلوت بود. و باز پايان پسينی غريب که بمباران محلههای ساکتش. از همان عطسهی ح باب و هول و ولای سپيدهدم پيدا بود. تمام مردم شهر به درههای دور گريخته بودند. گهوارهيی شکسته در کوچه و. نامهی مچالهيی در باد ! دو سه ستارهی نوخط از خواب مدرسه. به جانب کيسههای ماسه و. سربندهای باران و ولوله میرفتند. آژير احتمال "نه ای خدا! ز قز ق زخمی کهنه در پس پيراهن عزا،. سوالی ساده و سوالی ساکت،.
تمام من .... - سلام
http://www.alireza33.blogfa.com/post-48.aspx
دیروز یه پیغام داشتم. نوشته بود شما از مرگ نمیترسید.همه میترسند. به توئی که نشناختمت. من هیچوقت از مرگ نمیترسم. با۳۵-۴۰سال چه کار مثبتی انجام میدیم که میخاهیم تا۸۰سالگی انجام دهیم تازه از ۶۰سالگی راه هم نمیتونیم بریم. تا ایستاده ای بمیر. نوشته شده در سه شنبه ۲۹ تیر۱۳۸۹ساعت 8:7 توسط علیرضا. علیرضا هستم یکی مثل. سیگنال رایگان و معتبر فارکس.
تمام من .... - شکسپير:
http://www.alireza33.blogfa.com/post-50.aspx
عشق مثل آبه، مي توني تو دستات قايمش کني ولي يه روز دستاتو باز مي کني. چکيده بي اينکه بفهمي دستت پر ازخاطرست. نوشته شده در سه شنبه ۲۹ تیر۱۳۸۹ساعت 18:36 توسط علیرضا. علیرضا هستم یکی مثل. سیگنال رایگان و معتبر فارکس.
تمام من .... - نشانی چهارم
http://www.alireza33.blogfa.com/post-60.aspx
حالا ديگر دير است. من نام کوچههای بسياری را از ياد بردهام. نشانی خانههای بسياری را از ياد بردهام. و اسامی آسان نزديکترين کسان دريا را ! راستی آيا به همين دليل ساده نيست. که ديگر هيچ نامهای به مقصد نمیرسد؟ سالها و سالها بود. که در ايستگاه راهآهن. در خواب و خلوت ورودی همهی شهرها. چشم به راه تو از هر مسافری که میآمد. سراغ کسی را میگرفتم که بوی ليموی شمال و. شب حلال دريا میداد. چقدر کوچههای خلوت بامدادی را. خيس گريه رفتم و در غم غروب باز آمدم. من میدانستم تو از ميان روشنترين روياهای روزگار. حرف ما بسيار و.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
17
تایتانیک
http://www.titanic9009.blogfa.com/9102.aspx
پرسپولیس از حامد طاها. دانلود اهنگ بسیار زیبای پرسپولیس از حامد طاها:. برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید:. قسمتی از شعر زیبای آهنگ پرسپولیس:. قلعه سرخه وو یه دژ اهنی. قفل دروازه رو میتونی بشکنی. بهترینی ولی بدون ادعا. معجزه میکنه اتحاد شما. یه دفاع مثل سد، تیمی مثل تو نیست. قلب من میزنه به عشقت پرسپولیس. قهرمان حمله کن، صاعقه شو، بزن. مدعیا همه پیش تو عاجزن. نوشته شده در جمعه پانزدهم اردیبهشت 1391ساعت 15:53 توسط پوریا. ریسمانی از لحظه ها. همسر (بهناز و ياسر). دختری از جنس باران. من و دوست پسرهام.
تایتانیک - پرسپولیس از حامد طاها
http://www.titanic9009.blogfa.com/post-85.aspx
پرسپولیس از حامد طاها. دانلود اهنگ بسیار زیبای پرسپولیس از حامد طاها:. برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید:. قسمتی از شعر زیبای آهنگ پرسپولیس:. قلعه سرخه وو یه دژ اهنی. قفل دروازه رو میتونی بشکنی. بهترینی ولی بدون ادعا. معجزه میکنه اتحاد شما. یه دفاع مثل سد، تیمی مثل تو نیست. قلب من میزنه به عشقت پرسپولیس. قهرمان حمله کن، صاعقه شو، بزن. مدعیا همه پیش تو عاجزن. نوشته شده در جمعه پانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ساعت 15:53 توسط پوریا. ریسمانی از لحظه ها. همسر (بهناز و ياسر). دختری از جنس باران. من و دوست پسرهام.
تایتانیک
http://www.titanic9009.blogfa.com/8907.aspx
یه توضیح کوچولو بدم که نوع نوشتن این داستان رمان ماننده. و این طوری نیست که فقط اتفاقات مهم داستان رو بگم. ولی از قسمت بعدی داستان خیلی جالب میشه. عشق ابدی قسمت (۶):. پاشو بیا شرکت تا نیومدم خونه سراغت. فرناز یه خنده ای کرد و دوباره نشست. بعد از چند دقیقه سینا هم اومد و فرناز بلند شد از سینا خیلی تشکر کرد که اونم حواله اش می داد به من و می گفت: من کاری نکردم. باید از پوریا و عموش تشکر کنید. از من هم تشکر کرد. اخرش فرناز گفت: اقای رضایی من الان نمی دونم باید چیکار کنم؟ این جوری راحت تر نیستید؟ فرناز رفت ط...
تایتانیک - عشق ابدی (11)
http://www.titanic9009.blogfa.com/post-48.aspx
خیلی خیلی خیلی ببخشید که کمی دیر شد. شرمنده همه هستم که قول دادم و کاری واسم پیش اومد که نتونستم زودتر اپ کنم. ایشالا از این به بعد جبران میکنم. عشق ابدی قسمت (۱۱):. یه روز سینا و فرناز با هم رفته بودن یه شرکت دیگه که سفارش بگیرن. من تو شرکت بودم که دیدم یه پسری اومد تو شرکت. قیافه پسره یه جورایی لات میزد. معلوم بود وضع زیاد خوبی نداره. رفتارش و راه رفتنش و لباسش لاتی بود. اومد یه دوری زد تو شرکت. من بهش گفتم بفرمایید؟ گفت هیچی دارم نگاه میکنم. گفتم مگه نمایشگاهه؟ که داری نگاه میکنی؟ چرا نمیای سر کار؟
تایتانیک - عشق ابدی (14)
http://www.titanic9009.blogfa.com/post-51.aspx
سال نو همگیتون مبارک. امیدوارم که سال خوبی داشته باشید و ایشالا سال ۹۰ هم واسه من بر خلاف سالهای گذشته سال خوبی باشه. واسم خیلی دعا کنید که به دعاهاتون نیاز دارم. عشق ابدی قسمت (۱۴):. منم واسه اینکه خوب نمی دونستم تموم جیب های فرناز رو گشتم و بسته قرص رو به دکتر دادم و گفتم که عصری حدود ۲ ساعت پیش این قرص ها رو خورده و گوشی فرناز رو هم از جیبش برداشتم. دکتر به من گفت چیکارشی؟ مامان من هم پشت سر هم زنگ میزد و میگفت تا این موقع شب بیرون چیکار میکنی؟ همون طور اشک میریخت و فرانک هم ارومش میکرد. فردا تا رسیدم...
تایتانیک - عشق ابدی (13)
http://www.titanic9009.blogfa.com/post-50.aspx
یه توضیح کوچولوی دیگه در مورد داستان اینکه:. خیلیا تیکه میندازن و میگن تو چطوری اینقدر دقیق یادته و چقدر حافظه ات خوبه. من اتفاقا حافظه ام اصلا خوب نیست. من این داستان رو دارم الان از روی دفتر خاطرات خودم و دفتر خاطرات سینا مینویسم. دفتر خاطرات سینا هم پیش منه. پس خواهشا دیگه اینقدر تیکه نندازین. هر چند که قبلا هم این نکته رو گفته بودم. عشق ابدی قسمت (۱۳):. قسم خورد که اگه در مورد این قضیه بازم حرف بزنی یا این بحث رو ادامه بدی دیگه دوستیمون به هم میخوره. منم دیگه چیزی نگفتم. گفت هیچی از سینا خواستم که به...
تایتانیک - عشق ابدی (15)
http://www.titanic9009.blogfa.com/post-52.aspx
عشق ابدی قسمت (۱۵):. سینا بعد از صحبت ها و فریادش رفت به طرف ماشین و من همین طور مات و مبهوت نگاهش میکردم و فرناز هم با همون حالت فقط شهر رو نگاه میکرد و اشک میریخت. من مونده بودم که چرا فرناز حرفی نمیزنه و نمیره دنبال سینا. سینا درب ماشین رو باز کرد و سوار شد که من داد زدم سینا وایسا ، سینا؟ با چهره ای درهم جواب دادم تو فرض کن ۱۰ سال واسه چیته؟ گفت میخوام در مورد دوستی داداشیم و سینا همه چیز رو بدونم واسم از دوستیتون از زندگیتون از سینا تعریف میکنی داداش؟ مگه با خودکشی مشکلت حل میشد؟ ریسمانی از لحظه ها.
تایتانیک
http://www.titanic9009.blogfa.com/9002.aspx
ببخشید خودم هم میدونم که این قسمت به قشنگی و جذابیت قسمت های قبلی نیست ولی به دلایلی مجبور شدم این قسمت رو این طوری تعریف کنم ولی قول میدم قسمت اخر رو کامل و جذاب مثل قسمت های قبلی بنویسم. تا ۱۰ روز اینده قسمت اخر داستان عشق ابدی رو مینویسم. عشق ابدی قسمت نوزدهم (۱۹):. کامل تعریف کن. منم همه چیز رو توضیح دادم. بعدش رفت با دکتر سینا صحبت کرد. دکترش گفته بود خیلی خدا بهتون رحم کرده ولی امشب رو حتما باید اینجا بمونه.خون زیادی ازش رفته. انشاالله خوب میشه. ولی باید خیلی مراقبش باشین. من زدم زیر خنده. سینا رو ...
تایتانیک
http://www.titanic9009.blogfa.com/8912.aspx
یه توضیح کوچولوی دیگه در مورد داستان اینکه:. خیلیا تیکه میندازن و میگن تو چطوری اینقدر دقیق یادته و چقدر حافظه ات خوبه. من اتفاقا حافظه ام اصلا خوب نیست. من این داستان رو دارم الان از روی دفتر خاطرات خودم و دفتر خاطرات سینا مینویسم. دفتر خاطرات سینا هم پیش منه. پس خواهشا دیگه اینقدر تیکه نندازین. هر چند که قبلا هم این نکته رو گفته بودم. عشق ابدی قسمت (۱۳):. قسم خورد که اگه در مورد این قضیه بازم حرف بزنی یا این بحث رو ادامه بدی دیگه دوستیمون به هم میخوره. منم دیگه چیزی نگفتم. گفت هیچی از سینا خواستم که به...
تایتانیک - عشق ابدی (16)
http://www.titanic9009.blogfa.com/post-55.aspx
عشق ابدی قسمت (۱۶):. چند ماهی گذشت. روزها پشت سر هم طی میشد و فرناز و سینا هم زندگیشون مثل گذشته پیش میرفت. البته رابطه شون خیلی بهتر شده بود ولی همیشه توی نگاه رفتار و حرکات سینا یه دودلی و ترس و اضطرابی رو میدیدم. یه روز تو باشگاه بیلیارد بودیم. شروع کردیم یه بازی با هم بکنیم. سینا گفت پوریا اگه من این بازی رو ببرم تو از من چی میخوای؟ گفتم هیچی. چی قراره بخوام؟ گفت نه یه چیزی از من بخواه. گفتم دیوونه! من چیزی نمیخوام. مگه من و تو با هم این حرفا رو داریم؟ تعجب کردم. گفتم مگه دیوونه شدی؟ گفت نه به خدا!
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
20
love
پسر یخی
جملاتي زيبا و دلنشين از مشاهير. آدمي با کينه ، زندگي را بر دوستان نيز تنگ مي کند . خيلي وقت شناس بود . تو مي توانستي آفتاب را با او تنظيم كني! من جز يك چيز نمي دانم و آن اين است كه هيچ چيز نمي دانم " . سقراط. آدمي با کينه ، زندگي را بر دوستان نيز تنگ مي کند " . ارد بزرگ. آنها كه به عهد خود وفا مى كنند برگزيده ترين مردم هستند " . حضرت على (ع). اين ذهن است که ذهن را جلب مي کند، فقط درست ها مي آيند و ما به وسيله ناخودآگاهي هدايت مي شويم زيرا ناخودآگاه مي داند " . ک.گ.يونگ. اما توی ذهن زمون با يه اثر يا يه ن...
چوب خط جمعه ها
چوب خط جمعه ها. تقدیم به عاشقان امام رضا. نامه امام خامنه ای به جوانان اروپا و آمریکای شمالی. تاثیر ماهواره بر حجاب. دختر و پسر دانشجویی که عقد آن ها را مقام معظم رهبری خواند. مغنیه، معمایی که سازمان اطلاعات رژیم صهیونیستی رابیست سال سردرگم کرد. مسجد مهدی قدم ارومیه. خاصیت نماز حقیقی - شهید مطهری. سفارش امام زمان(عج) در مورد نماز صبح و نماز مغرب. هیئت یاوران ولایت ارومیه. تقدیم به عاشقان امام رضا. شنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۳ ] [ 18:19 ] [ علیرضا محمدیان ]. بسم الله الر حمن الر حیم. تاثیر ماهواره بر حجاب.
هم نفس
اطلاعاتی درموردفرقه شیطان پرستان وعلامتاشان. شیطان در این اعتقاد خرافی و گمراه آمیز نماد نیروی تاریکی طبیعت ، طبیعت شهوانی ، مرگ ، بهترین نشانه قدرت و ضدمذهب بودن است. شیطان پرستی جدید به خدایی اعتقاد ندارد و شیطان را تنها نوعی کهن نماد ( archetype ) می داند و انسانها را تنها در برابر خود مسئول میداند و اعتقاد دارد که انسان به تنهایی می تواند راه درست و غلط را تشخیص دهد به همین دلیل هم این اعتقاد بیشتر به عنوان یک اعتقاد فلسفی شناخته می شود . Atheism - : خدایی در شیطان پرستی وجود ندارد. اگه دوست داشتیدبا...
جک و لطیفه
عکس های خنده دار. جمعه دوازدهم آبان 1391 ] [ 23:43 ] [ alireza ]. حتما اینا رو بخونین. حیف نون زنگ می زنه به مخابرات می گه: آقا ببخشید سیم تلفن ما خیلی بلنده، اگه می شه لطف کنید از اون طرف یه کم بکشیدش! حیف نون از همسرش می پرسه: از ازدواج با من مثل سگ پشیمونی یا مثل خر کیف می کنی؟ از حیف نون می پرسن این شعر از کیه؟ سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز". می گه نمی دونم یه راهنمایی بکنید. می گن اسم شاعر توی خود شعر هست. می گه: آهان فهمیدم، جواد نکونام! یه روز کاغذ می خوره تو سر حیف نون. حیف نون جا در جا می میره!
تمام من ....
خدایا سرده این پایین. از اون بالا تماشا کن. اگه میشه فقط گاهی. خودت قلب منو "ها "کن. خدایا سرده این پایین. ببین دستامو می لرزه. دیگه حتی همه دنیا. به این دوری نمی ارزه. تو اون بالا من این پایین. دوتایی مون چرا تنها؟ اگه لیلا دلش گیره. بگو مجنون چرا تنها؟ بگو گاهی که دلتنگم. ازاون بالا تو می بینی. بگو گاهی که غمگینم. تو هم دلتنگ و غمگینی. کسی غیر از تو با من نیست. خیالت از زمین راحت. که حتی روز، ،روشن نیست. کسی اینجا حواسش نیست. که دنیا زیر چشماته. یه عمره یادمون رفته. که این پایین چه ها کردم. یک پاره اخض...
محبوب دلهای پرسپولیسی
-
آدرس فیس بوک من. ترجمه سایت به زبان های مختلف. قالب اين وبلاگ با استفاده از قالبساز آنلاين طراحي شده است. قالب اين وبلاگ با استفاده از قالب ساز آنلاين. Build Your Own Template!
عــــــــاشـــــــــــقانه
هرچه دلم را خالی می کنم باز پر می شود از تو عجب برکتی دارد دوست داشتنت . دستانمان از تو زبر تر و پهن تر است! صورتمان ته ریشی دارد! گاهی دلگیر از بی وفایی ها ، اما دلمان دریاست. جای گریه به بالکن میرویم و آب و هوایی عوض میکنیم. ما با همان دستان پهن و زبر تو را نوازش میکنیم. دریایی از گرفتاری باشیم ولی. با همان صورت ناصاف و ناملایم تورا میبوسیم. تا تو آرام شوی. آنقدر ما را نامرد نخوان. آنقدر پول و ماشین مارا نسنج. فقط به ما دل بده. زمین و زمان را بهم بدوزیم! سه شنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۹۲ 0:44. پنجشنبه دهم ب...
تنها.........
ღ ღ زندگی مثل یه مردابه.شاید زیبا نباشه اما میشه نیلوفری مثل تو توش پیدا کرد.ღ ღ. عشق که شکل گرفت. لب ، قلب ، چشم ، گویا می شود. پاک می شود از غبار. با من باش ، همیشه ی من! همین که قاصدکی را ،. تا عطر نفس هایت. را با خود بیاورد. برای دلم کافیست . . . مردن م را آرزوست. اگر آرامگاه اب دی آغوش تو باشد . . . چرا دیوونگی نسبت به حساب نمیاد؟ مثلا بگن تو چه نسبتی باهاش داری؟ منم بگم دیوونشم . . . به تو که میرسم مکث میکنم! انگار در زیباییت چیزی را جا گذاشته ام ، مثلا. در صدایت ، آرامش. یا در چشم هایت ، زندگی.
قلب سنگی
مثل اینکه شب نمناک است. تا اطلاع ثانوی تعطیل! نوشته شده در سه شنبه بیست و سوم دی 1393ساعت 22:54 توسط علیرضا. خواهر، اگر واقعا خواهر باشه، من جونم رو هم براش میدم". امسال، بعد از یک ترم که ادبیات رو برنداشتم، دوباره با خود استاد اصفهانی برداشتم کلاس رو. جلسه اول که رفتم سر کلاسش، یک ربع دیر رسیدم. در زدم و رفتم داخل. کلاس پر بود. تا نصفه ها که رفتم، استاد گفت: همونجا وایستا. میخکوب شدم. استاد گفت: تو 2 ترم پیش هم با من برداشته بودی نه؟ منم محکم گفتم: بله استاد. ". استاد پسرا شر هستن و اذیت میکنن. استاد یه...