ahmadalimiri.blogfa.com

yalda1388.blogfa.com

چند بار خواستم بهت بگم عاشق چشماتم -

http://www.yalda1388.blogfa.com/post-60.aspx

چند بار خواستم بهت بگم عاشق چشماتم. عشق يعني كوچك كردن دنيا به اندازه يك نفر يا بزرگ كردن يك نفر به اندازه دنيا! اخرین شب گرم رفتن دیدمش. لحظه های واپسین دیدار بود. او به رفتن بود و من در اضطراب. دیدهام گریان، دلم بیمار بود. گفتمش: از گریه لبریزم مرو! گفتم: او را لحظهای دیگر بمان. گفت: میخواهم، ولی دیر است دیر! در نگاهش خیره ماندم، بی امید. سر نهادم غمزده بر دوش او. بوسههای گریه آلودم نشست. بر رخ و برلالههای گوش او. ناگهان آهی کشید و گفت: وای! زندگی زیباست گاهی، گاه زشت. گریه را بس کن، مرا آتش نزن. مهم ن...

yalda1388.blogfa.com

چند بار خواستم بهت بگم عاشق چشماتم -

http://www.yalda1388.blogfa.com/post-61.aspx

چند بار خواستم بهت بگم عاشق چشماتم. عشق يعني كوچك كردن دنيا به اندازه يك نفر يا بزرگ كردن يك نفر به اندازه دنيا! اخرین شب گرم رفتن دیدمش. لحظه های واپسین دیدار بود. او به رفتن بود و من در اضطراب. دیدهام گریان، دلم بیمار بود. گفتمش: از گریه لبریزم مرو! گفتم: او را لحظهای دیگر بمان. گفت: میخواهم، ولی دیر است دیر! در نگاهش خیره ماندم، بی امید. سر نهادم غمزده بر دوش او. بوسههای گریه آلودم نشست. بر رخ و برلالههای گوش او. ناگهان آهی کشید و گفت: وای! زندگی زیباست گاهی، گاه زشت. گریه را بس کن، مرا آتش نزن. روزی ...

yalda1388.blogfa.com

چند بار خواستم بهت بگم عاشق چشماتم

http://www.yalda1388.blogfa.com/9004.aspx

چند بار خواستم بهت بگم عاشق چشماتم. عشق يعني كوچك كردن دنيا به اندازه يك نفر يا بزرگ كردن يك نفر به اندازه دنيا! اخرین شب گرم رفتن دیدمش. لحظه های واپسین دیدار بود. او به رفتن بود و من در اضطراب. دیدهام گریان، دلم بیمار بود. گفتمش: از گریه لبریزم مرو! گفتم: او را لحظهای دیگر بمان. گفت: میخواهم، ولی دیر است دیر! در نگاهش خیره ماندم، بی امید. سر نهادم غمزده بر دوش او. بوسههای گریه آلودم نشست. بر رخ و برلالههای گوش او. ناگهان آهی کشید و گفت: وای! زندگی زیباست گاهی، گاه زشت. گریه را بس کن، مرا آتش نزن.

yalda1388.blogfa.com

چند بار خواستم بهت بگم عاشق چشماتم

http://www.yalda1388.blogfa.com/9111.aspx

چند بار خواستم بهت بگم عاشق چشماتم. عشق يعني كوچك كردن دنيا به اندازه يك نفر يا بزرگ كردن يك نفر به اندازه دنيا! اخرین شب گرم رفتن دیدمش. لحظه های واپسین دیدار بود. او به رفتن بود و من در اضطراب. دیدهام گریان، دلم بیمار بود. گفتمش: از گریه لبریزم مرو! گفتم: او را لحظهای دیگر بمان. گفت: میخواهم، ولی دیر است دیر! در نگاهش خیره ماندم، بی امید. سر نهادم غمزده بر دوش او. بوسههای گریه آلودم نشست. بر رخ و برلالههای گوش او. ناگهان آهی کشید و گفت: وای! زندگی زیباست گاهی، گاه زشت. گریه را بس کن، مرا آتش نزن. ندیدم...

yalda1388.blogfa.com

چند بار خواستم بهت بگم عاشق چشماتم

http://www.yalda1388.blogfa.com/9006.aspx

چند بار خواستم بهت بگم عاشق چشماتم. عشق يعني كوچك كردن دنيا به اندازه يك نفر يا بزرگ كردن يك نفر به اندازه دنيا! اخرین شب گرم رفتن دیدمش. لحظه های واپسین دیدار بود. او به رفتن بود و من در اضطراب. دیدهام گریان، دلم بیمار بود. گفتمش: از گریه لبریزم مرو! گفتم: او را لحظهای دیگر بمان. گفت: میخواهم، ولی دیر است دیر! در نگاهش خیره ماندم، بی امید. سر نهادم غمزده بر دوش او. بوسههای گریه آلودم نشست. بر رخ و برلالههای گوش او. ناگهان آهی کشید و گفت: وای! زندگی زیباست گاهی، گاه زشت. گریه را بس کن، مرا آتش نزن. Weblo...

yalda1388.blogfa.com

چند بار خواستم بهت بگم عاشق چشماتم -

http://www.yalda1388.blogfa.com/post-59.aspx

چند بار خواستم بهت بگم عاشق چشماتم. عشق يعني كوچك كردن دنيا به اندازه يك نفر يا بزرگ كردن يك نفر به اندازه دنيا! اخرین شب گرم رفتن دیدمش. لحظه های واپسین دیدار بود. او به رفتن بود و من در اضطراب. دیدهام گریان، دلم بیمار بود. گفتمش: از گریه لبریزم مرو! گفتم: او را لحظهای دیگر بمان. گفت: میخواهم، ولی دیر است دیر! در نگاهش خیره ماندم، بی امید. سر نهادم غمزده بر دوش او. بوسههای گریه آلودم نشست. بر رخ و برلالههای گوش او. ناگهان آهی کشید و گفت: وای! زندگی زیباست گاهی، گاه زشت. گریه را بس کن، مرا آتش نزن. ندیدم...

yalda1388.blogfa.com

چند بار خواستم بهت بگم عاشق چشماتم

http://www.yalda1388.blogfa.com/9009.aspx

چند بار خواستم بهت بگم عاشق چشماتم. عشق يعني كوچك كردن دنيا به اندازه يك نفر يا بزرگ كردن يك نفر به اندازه دنيا! اخرین شب گرم رفتن دیدمش. لحظه های واپسین دیدار بود. او به رفتن بود و من در اضطراب. دیدهام گریان، دلم بیمار بود. گفتمش: از گریه لبریزم مرو! گفتم: او را لحظهای دیگر بمان. گفت: میخواهم، ولی دیر است دیر! در نگاهش خیره ماندم، بی امید. سر نهادم غمزده بر دوش او. بوسههای گریه آلودم نشست. بر رخ و برلالههای گوش او. ناگهان آهی کشید و گفت: وای! زندگی زیباست گاهی، گاه زشت. گریه را بس کن، مرا آتش نزن. غیر ا...

yalda1388.blogfa.com

چند بار خواستم بهت بگم عاشق چشماتم - ادما رنگاورنگ اند

http://www.yalda1388.blogfa.com/post-56.aspx

چند بار خواستم بهت بگم عاشق چشماتم. عشق يعني كوچك كردن دنيا به اندازه يك نفر يا بزرگ كردن يك نفر به اندازه دنيا! اخرین شب گرم رفتن دیدمش. لحظه های واپسین دیدار بود. او به رفتن بود و من در اضطراب. دیدهام گریان، دلم بیمار بود. گفتمش: از گریه لبریزم مرو! گفتم: او را لحظهای دیگر بمان. گفت: میخواهم، ولی دیر است دیر! در نگاهش خیره ماندم، بی امید. سر نهادم غمزده بر دوش او. بوسههای گریه آلودم نشست. بر رخ و برلالههای گوش او. ناگهان آهی کشید و گفت: وای! زندگی زیباست گاهی، گاه زشت. گریه را بس کن، مرا آتش نزن.

yalda1388.blogfa.com

چند بار خواستم بهت بگم عاشق چشماتم

http://www.yalda1388.blogfa.com/9307.aspx

چند بار خواستم بهت بگم عاشق چشماتم. عشق يعني كوچك كردن دنيا به اندازه يك نفر يا بزرگ كردن يك نفر به اندازه دنيا! اخرین شب گرم رفتن دیدمش. لحظه های واپسین دیدار بود. او به رفتن بود و من در اضطراب. دیدهام گریان، دلم بیمار بود. گفتمش: از گریه لبریزم مرو! گفتم: او را لحظهای دیگر بمان. گفت: میخواهم، ولی دیر است دیر! در نگاهش خیره ماندم، بی امید. سر نهادم غمزده بر دوش او. بوسههای گریه آلودم نشست. بر رخ و برلالههای گوش او. ناگهان آهی کشید و گفت: وای! زندگی زیباست گاهی، گاه زشت. گریه را بس کن، مرا آتش نزن. روزی ...